printlogo


کد خبر: 233068تاریخ: 1400/2/13 00:00
یادداشتی از استادحشمت‌الله قنبری درباره اظهارات نسنجیده ظریف
سلیمانی هویت ماست

حشمت‌الله قنبری: طى چند روز گذشته شبکه‌هاى معاند رادیویى و تلویزیونى بویژه تلویزیون وابسته به وهابیت و آل‌سعود به طرز معنادارى مصاحبه طولانى آقاى دکتر محمدجواد ظریف، وزیر محترم امور خارجه با آقاى سعید لیلاز را به اشکال مختلف منتشر و منطبق با خواسته‌هاى خودشان تحلیل و در داخل کشور هم طبقات و صنوف مختلف در رابطه با علت انتشار این گفت‌وگو اظهارنظر می‌کنند و تا اطلاع ثانوى هم این شرایط ادامه پیدا خواهد کرد.
اساس و هدف از این گفت‌وگو نیز ثبت تاریخ شفاهى براى ضبط در سابقه دولت‌های یازدهم و دوازدهم عنوان شده و دستگاه مسؤول این کار هم کلیدى‌ترین بخش نرم‌افزارى دولت بوده است. من در ضرورت انجام چنین کارى اشکال وارد نمى‌کنم و نسبت به انتشار سخنان و مکنونات باطنى مهم‌ترین عضو دولت هم نه تنها حساسیتى ندارم، بلکه انتشار آن را با وجود آثار زیانبارى که بر جا گذاشت، از الطاف خفیه الهى مى‌دانم و چون شخصیت آقاى دکتر ظریف را بشخصه دوست دارم، چند جمله‌اى را برادرانه براى خود ایشان صحبت و یادآورى مى‌کنم تا در تاریخ هم ثبت شده باشد. 
نکته ابتدایى و عمومى اول عرایضم این است که معمولا هر دولت و دستگاهى در پایان دوره خود گزارش عملکرد ارائه مى‌کند و براى تبیین و ترسیم حسن عمل، وسعت و عمق اقدامات دولت‌ها نیازى به تاریخ‌سازى نیست، چرا که بخشى از تاریخ دولت‌ها همان عملکردهایى است که مردم کشور از مضار و منافع آن بهره‌مند بوده‌اند و بر اساس آنها در رابطه با رئیس و اجزای دولت قضاوت و اظهارنظر مى‌کنند. تاریخ‌سازى محصول بى‌عملى یا بد عملى است. هنگامی که در شرایط طبیعى، واقعه و رخداد و عملکردى قابل دفاع نباشد، فرافکنى و تحریف و ناقص گفتن حقایق براى آیندگان در دستور کار قرار مى‌گیرد. اما مطلب دوم این است که حضرت ایشان مفهوم جدیدی از دوگانه «دیپلماسی/ میدان» را در سپهر سیاست داخلى و بین‌المللى ایران به تعریف کشیدند و فرمودند در ایران برخلاف آموزه‌های علوم سیاسی و ‌روابط بین‌الملل، دیپلماسی در خدمت میدان قرار داده می‌شود و مرد میدان است که بر مقدرات کشور سایه‌افکن است و به طور مشخص سردار سپهبد حاج‌قاسم سلیمانى بود که بر همه چیز و همه کس احاطه داشت و دیپلماسی رسمى کشور دستگاه مظلوم و معصومی است که بلاگردان مرد میدان است. این دوگانه‌پنداری اشتباه، ریشه در عجله‌کارى و تاریخ‌ناشناسی آقای وزیر دارد. اگر ایشان مثال معنادار مجرى برنامه در رابطه با ابوموسی اشعری و عمرو عاص را بدرستی تحلیل و درک می‌کرد، هرگز در زمین بازی مردان مونتاژگر تاریخ نمى‌دوید. مجرى محترم خواسته یا ناخواسته کلیدواژه خوبى را به آقاى وزیر امور خارجه تقدیم کرد ولى آقاى دکتر ظریف به هر علتى با سرعت و دستپاچگى از کنار آن عبور کرد اما این بنده ناقابل جهت استحضار ملت بزرگ ایران چند جمله‌اى را در رابطه با خرافه نکبت‌آفرین حکمیت عمرو بن العاص السهمى و ابوموسى اشعرى عرض مى‌کنم. محکم‌ترین مستندات تاریخى از عامه و امامیه شهادت مى‌دهند که در ماجراى نبرد صفین مرد میدان به خیمه فرماندهى معاویه رسیده بود و غائله و فتنه بنى‌امیه در شرف خاتمه بود که مردان سیاسى‌کار و در رأس آنها اشعث بن قیس در یک تبانى رسوا با مستکبران شام ورق را برگرداندند. على تنها ماند و مرد میدان با بغض در گلو و شمشیر برا ناچار شد تیغ را از سر معاویه بردارد و میدان را به مردان مذاکره بسپارد و سیاست‌مداران دین به دنیا‌فروش بودند که با استفاده از جهل مردم، اراده خود را به امیرالمومنین تحمیل کردند.
و هنگامی که خط سازش و پیروان مذاکره با معاویه اراده خود را تحمیل کردند، امیر جهان و سردار میدان تنها ماندند. شما مى‌دانید که براى آغاز فرآیند مذاکره، ابوموسى برگزیده على نبود، او نماینده اشعث بن قیس بود و دست و دل و عقل اشعث در اختیار معاویه بود. وقتى مذاکرات آغاز شد ابوموسی به هیچ کدام از توصیه‌ها و رهنمودهای علی اعتنا نکرد و هماهنگ با عمرو عاص پیش‌نویس تفاهمنامه دومه‌الجندل را تدوین و امضا کرد.
و حق مطلق و سیاست‌گذارى الهى و حکیمانه علی و امارت او بر مؤمنان با فتنه معاویه و فضا‌سازی جریان نفوذ (توسط اشعث بن قیس) نادیده گرفته و به خورد مردم داده شد و این هم از زشتی‌های دنیاست که اراده اشعث بن قیس بر علی تحمیل شد. برادر ظریف عزیز باور کند که اگر میدان مذاکره و دیپلماسی دومه‌‌الجندل اسلامی و انقلابی بود و از کارکرد مطلوب برخوردار بود، سرنوشت تاریخ به گونه دیگرى رقم مى‌خورد؛ نه دلیلی برای قتل و شهادت مظلومانه مالک اشتر باقی می‌ماند، نه حوادث اسفناک بعدی تحقق پیدا می‌کرد، البته تاریخ از سیمای ابوموسی و مالک اشتر پرده‌برداری کرد و چهره کریه اشعث بن قیس و مظلومیت شگفت‌انگیز علی را به عنوان نقاط و نکات مهم تاریخ انسانیت به تصویر کشیده است.
خورشید عالمتاب قاسم سلیمانی و مالک اشتر نخعی قابل تخریب شدن نیست، اینها مدافع حرم بودند و دست و دل مدافع حرم همیشه به پای فیض علی بسته است. میدان، مزاحم دیپلماسى نیست، چون مرد میدان خود را طلبکار نمى‌داند. همه عمر را در میدان بود و مى‌بینیم از آن همه عزت و رشادت و عظمت، سهم دنیا از پیکر او تنها یک دست بریده بود!
سرداران بى‌ادعاى میدان به دیپلماسى معنا مى‌بخشیدند و به مردان سیاست اعتبار مى‌دادند. همان‌طور که خودتان فرمودید همان وزیر خارجه‌اى که در ضیافت و جشن برجامى شما حاضر نشد، ساعت‌ها دل خود را به قاسم سلیمانى داد و رئیس‌جمهورى که عده‌اى براى جواب سلام او غش مى‌کنند، با همه وجود با منطق والاى مرد میدان هماهنگ شد. امروز مانند روز ننگین حکمیت ابوموسى نیست، تاریخ اسلام و ایران به برکت مردان میدان، سمت و سوى دیگرى پیدا کرده، على تنها نمى‌ماند و ملت بزرگ ایران با تاریخ‌سازى و قصه‌پردازى گرفتار غفلت نمى‌شود. علی بود و علی هست و علی خواهد ماند و در روزگار ما برای جعده و قطام و محمد بن اشعث زمینه‌ای برای خلق کربلا وجود ندارد. امروز مالک و قاسم با همان ویژگی‌هایى که على فرموده است در همه میادین مجاهده حاضر و آماده جانفشانى هستند، قاسم هویت ما را ساخت و رفت و بر قله‌هاى بلند نشست و اکنون ناظر ما است. امیرالمومنین شناسنامه مالک را امضا کرده است:
ألا إنَّ مالِکَ بنَ الحارِثِ قَد قَضى نَحبَهُ، وأوفى بِعَهدِهِ، ولَقِیَ رَبَّهُ
بدانید که مالک بن حارث، روزگار خود را به پایان برد و به پیمان خویش وفا نمود و به دیدار پرورگارش شتافت
فَرَحِمَ‌الله مالِکاً! لَو کانَ جَبَلاً لَکانَ فِنداً، ولَو کانَ حَجَراً لَکانَ صَلداً
خدا مالک را بیامرزد! اگر کوه مى‌بود، قله‌‌اى دست نیافتنى و دور و بلند مى‌نمود! و اگر سنگ مى‌بود، صخره‌اى سخت مى‌نمود!
للهِ مالِکٌ! وما مالِکٌ! وهَل قامَتِ النِّساءُ عَن مِثلِ مالِک! وهَل مَوجودٌ کَمالِک!
آفرین بر مالک! مالک که بود؟! آیا زنان، مانند مالک را مى‌زایند؟! آیا در روزگار ما چون مالک هست؟! 
برادر ظریف عزیز ما! نزدیک به 8 سال است مهتران این دولت محترم در محافل و مجالس مى‌فرمایند: اگر ما نبودیم قحطی تمام ایران را گرفته بود، اگر ما نبودیم ایران در بن‌بست هسته‌اى مى‌ماند، اگر ما نبودیم وضع صد برابر بدتر از این بود، اگر ما نبودیم معلوم نبود چه بر سر ایران می‌آمد، اگر غیر از ما دولت دیگرى بود کل ایران را از دست می‎داد. 
به تعبیر وجود نازنین خودتان چطور و چگونه باید عدم را اثبات کرد؟
با ذره‌اى انصاف مى‌شود براحتى دریافت که براى تحقق وعده‌هاى دولت و رئیس‌جمهور، میدان دیپلماسى باز بود و هیچ مانعى وجود نداشت و فکر نمى‌کنم از زمان خشایارشا تا به امروز کسى مانند جنابعالى و همراهان‌تان با همتایان‌شان در اقصى نقاط این عالم مذاکره و خوش و بش کرده باشند و اکنون هم حاصل همه وعده‌ها و عملکردهاى دولتمردان عزیز ما در معرض قضاوت و در متن زندگى مردم جریان دارد. شما ادعا کردید با اعمال سیاست تنش‌زدایى احترام و عزت را به گذرنامه ایرانى بازمى‌گردانید اما گذرنامه دیپلماتیک را هم از اعتبار انداختید و در دوران شما بود که نماینده ایران در سازمان ملل تروریست نامیده شد و از ورود او به نیویورک جلوگیرى کردند، دیپلمات‌هاى ایران را از هلند، آلمان و آلبانى اخراج کردند و بدتر از آن آلمان‌ها دیپلمات ما را به بلژیک تحویل دادند و زشت‌تر از آن آلمان از سوخت‌رسانى به هواپیماى شما خوددارى کرد و از همه قبیح‌تر در ماجراى فاجعه منا که نزدیک به 600 زائر مظلوم ایرانى به شهادت رسیدند، سعودی‌ها اجازه ملاقات به شخص شما را ندادند. این بى‌احترامی‌ها بى‌عزتى افزون‌ترى را به ارمغان آورد. رئیس دستگاه دیپلماسی کشور در فرازی از سخنان خود فرموده‌اند به خاطر پرواز هواپیمایی جمهوری اسلامی به لبنان مورد مواخذه آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها قرار گرفته‌اند، ایشان هم در مقام دلجویی، از شخص رئیس‌جمهور و وزیر راه و مدیرعامل هما پیگیر این خطای استراتژیک مردان میدان شده و در نهایت مقصر هواپیماسوار شناخته شد و معلوم شد این جرم بزرگ متوجه عالی‌ترین مرد میدان است.
من سوال می‌کنم آیا شما تعهدی سپرده بودید؟ آیا برای اینکه چه کسی از ناوگان حمل‌و‌نقل کشور خودش استفاده کند به آمریکایی‌ها التزامی سپرده‌اید؟ 
آقایان تاریخ‌نویس کشور را کجا برده‌اید؟ و برنامه‌های بعدی شما چیست؟! 
40 و چند سال پیش انقلاب شده است و مردم ایران ننگ دست‌نشاندگی را از سیمای سیاست ایران پاک کرده‌اند، شما از چه می‌ترسید؟ 
معلوم است که شما FATF و امثال اینها را برای چه می‌خواهید؛ خوب است کمی به سخنان اخیر اردشیر زاهدی گوش کنید شاید برای‌تان روحیه‌بخش باشد.
شما حق دارید از مرد میدان ناراحت باشید و ناراحت بمانید اما حق ندارید با سیاسی‌کاری و از ترس و خوف از تهدیدهاى بى‌ارزش نظام سلطه حیثیت کشور را به تاراج بگذارید.
 شاخص‌ترین دستاورد دولت و دستگاه دیپلماسى در سالیان اخیر همنشینى با همتایان آمریکایى و اروپایى و امضای برجام بود، برجامى که همه جا ادعا مى کنید سایه جنگ را از سر کشور برداشت، ما بالغ بر 40 سال با این تهدیدها مواجه بودیم و به برکت مردان میدان دشمن جرأت هیچ عمل غلطى را پیدا نکرد.
برجام، چه برجامى بود؟!
در سایه برجام، شما مومنانه و با شتاب فراوان و موبه‌مو تعهدات هسته‌ای دولت ایران را اجرا کردید و ٩٧ درصد اورانیوم غنى شده را که حاصل سال‌ها تلاش دانشمندان کشور بود از کشور خارج کردید.٧٨ درصد کل سانتریفیوژهاى فعال را اوراق کردید، ماهیت رآکتور آب سنگین اراک را تغییر دادید و قلب رآکتور را خارج کرده و از کار انداختید. در قبال این همه هزینه‌هاى سنگین، آژانس بین‌المللى انرژى اتمى بیش از ۱۵ بار صداقت عملى شما را در قبال نظام سلطه تأیید کرد اما در نقطه مقابل آمریکا و اروپا نه تنها به هیچ کدام از ۲۷ تعهد پذیرفته در برجام عمل نکردند، بلکه بر حجم و اندازه تحریم‌ها افزودند و برادران دموکرات بالغ بر ٧٠٠ نوع و اعزه جمهوری‌خواه بالغ بر ٨٠٠ نوع تحریم را بر مردم ایران تحمیل کردند و قوانینی مانند آیسا و کاتسا معروف به مادر تحریم‌ها و سیاه‌چاله تحریم علیه ملت مظلوم ایران وضع شد. در حالی که عمر دولت به انتها رسیده است اما دستاوردهاى مهمى هم براى مردم و معیشت و اقتصاد مردم به جا مانده است که من چند نمونه از آنها را عرض مى‌‌‌کنم تا در ساختن تاریخ از قلم نیفتد. در سال ٩٢ قیمت هر متر مربع مسکن در تهران ۳ میلیون و 899 هزارتومان بود و در سال ٩٩ حداقل 23 میلیون و 107 هزار تومان، در سال ٩٢ هر دلار ٢٩٠٠ تومان مى‌ارزید و در سال ٩٩ به 24 هزار تومان رسید، یورو ۳ هزار و 940 تومان بود و بر کرسى 31 هزار تومانى نشست، در سال ٩٢ قیمت پراید 17 میلیون و 300 هزار تومان بود و در سال ٩٩ به بهای 120 میلیون تومان به فروش مى‌رسید، در سال ٩٢ یک قطعه سکه 925 هزارتومان ارزش داشت و در سال ٩٩ به 13 میلیون تومان رسید.
قیمت نان و گوشت و مرغ و تخم‌مرغ هم که بماند. 
اما بخش پایانى عرایضم را با زبان دیگرى تقدیم مى‌کنم. براى مرد میدان شدن خیلى چیزها لازم است؛ قلب بزرگ، دل شجاع، سر نترس، به سینه دشمن زدن، عشق بازى با تیر و ترکش، آشنا کردن رگ گردن با تیغ تکفیرى، پشت به دنیا و رو به قیامت حرکت کردن، خستگى روز و شب‌هاى بلند را در کنار شنى تانک‌ها و روى خاک از تن به در کردن، بدن‌هاى قطعه‌قطعه شده را در آغوش کشیدن، از امام زمان جا نماندن و تسلیم محض ولایت بودن. غریبه بودن با میدان، مردان سیاست را به اشتباه محاسباتى مى‌اندازد. مرد میدان به درخواست‌هاى مقامات نظامى و امنیتى نظام سلطه بى‌اعتناست و مردان سیاست همنشینى با سیاستمداران مکار و غدار آمریکا را نشانه قوت و اقتدار مى‌دانند. دور ماندن و فاصله گرفتن مردان دیپلماسى از مردان میدان مولد اینگونه گلایه‌مندی‌ها و قضاوت‌هاى غیرمنصفانه است. اگر مردان دیپلماسى از میدان و مرد میدان شناخت درستى داشتند و عظمت میدان را درک کرده بودند، هر کدام‌شان یک هوذه بن قیس و یک رکن‌آبادى و یک غضنفر در بیشه ولایت بودند. الحمدلله ما در دولت و وزارت امور خارجه از این سرداران و سروران میدان کم نداریم اما مخاطب من آنهایى هستند که خودشان مى‌دانند و عرصه را براى مردان میدان تنگ کرده‌اند. مانند همه جاى دنیا حرمت مرد میدان را حفظ کنیم؛ همان کسى که اگر داعش، جبهه‌النصره، احرارالشام و بقیه گروه‌هاى روسیاه تکفیرى را مهار نمى‌کرد، امروز ساختمان و محوطه وزارت امور خارجه بازار برده‌فروشان دولت خرافى شام و عراق بود. مرد میدانی که شما با بى‌مهرى شخصیت بزرگش را دستاویز توجیه ناکارآمدی‌هاى دیپلماسى دولت کردید، مرد همه میدا‌ن‌هاى مبارزه با استکبار بود، هر جا ورود ‌کرد اقدام و عملش از جنس معجزه بود، حاج‌قاسم همان مردى بود که شما با سینه ستبر گفتى نباید او را تهدید کرد و آن کسى که از تهدید نمى‌‌هراسد، تخریب‌شدنى هم نیست و بدانید که اگر قلب و اخلاص و شجاعت و خودافکندگى و خداباورى سردار سلیمانى در سینه مردان سیاست و دستگاه دیپلماسى کشور بود، امروز نیازى به این قبیل تاریخ‌سازی‌هاى شفاهى نبود. ناگفته نماند که بعد از این ماجراها جناب آقاى دکتر ظریف در پیام توئیترى خود سخن عمیق و حکیمانه‌اى را مطرح کردند که بسیار قابل احترام و اعتناست. ایشان مرقوم فرموده بودند براى خدا و مردم کار کنید نه براى تاریخ. حالا که فرصت در اختیار شماست، براى خدا نگذارید با شما تاریخ تحریف شود.

Page Generated in 0/0054 sec