فقر بهمثابه یک پدیده نامطلوب اقتصادی- اجتماعی، یکی از مهمترین پیامدهای توزیع ناعادلانه و نابرابر درآمدهای ایجادشده در بین افراد جامعه است.
وجود این پدیده - با توجه به اعداد و ارقام اشاره شده - مبین عملکرد نادرست سازوکار توزیع درآمد و ثروت در درون ساختار اجتماعی- اقتصادی جامعه است که به نوبه خود، موجب ایجاد آثار نامناسبی در ساختار کشور میشود. تداوم این فرآیند تنشهای اقتصادی- اجتماعی شدیدی را در پی دارد که هر از گاهی، کل جامعه را در بر گرفته و مقابله با آن بسیار مشکل میشود.
با توجه به اهمیت موضوع و کارنامه نامطلوب 8ساله دولت تدبیر و امید در این حوزه، برای دولت آینده کاهش فقر و بهبود توزیع درآمد، امری ضروری و اجتنابناپذیر است و آنچه مهم است نحوه این برنامهریزی و شناسایی فقراست.
در برنامهریزیهای فقرزدایی، دولت باید روشهایی را برای شناسایی فقرا انتخاب کند که دهکهای پایین جامعه در اولویت برنامه فقرزدایی قرار گیرند و چتر حمایتی دولت باید طوری گسترده شود که افراد واجد حمایت از آن بهرهمند شده و افراد غیرمستحق در آن گنجانده نشوند.
بدیهی است اجرای سیاستهای کاهش فقر، بدون تعیین گستره و ابعاد آنها، موفقیت چندانی نخواهد داشت و اصولا یکی از مسائل مهم در تدوین برنامههای کاهش فقر، اطلاع از گستردگی فقر حاکم بر جامعه و عوامل مؤثر بر آن است. پس از تعیین گستره فقر و اطلاع از عوامل تعیینکننده آن، با بصیرت بیشتری میتوان به تصریح اهداف و گزینش روشهای عملی اجرای برنامههای کاهش فقر و بهبود توزیع درآمد اقدام کرد.
شناخت نداشتن صحیح از نابرابری، ابعاد آن و کمتوجهی به عوامل تأثیرگذار آن در برنامههای مختلف، باعث سیاستگذاریهای نامناسب، اتلاف منابع کمیاب اقتصادی، عقیم ماندن تلاشها، برنامهها و تداوم فقر و ممانعت از دستیابی به توسعه پایدار میشود.
بنابراین شناخت صحیح فقر، ابعاد آن و شناسایی عوامل تعیینکننده آن میتواند به عنوان راهنمایی مناسب برای تدوین برنامههای فقرزدایی و استفاده بهینه از منابع در سطح ملی تلقی شود که باید در دستور کار دولت آینده قرار گیرد.