مهدی طاهرخانی: ۱- درباره بد بودن بارسا و اشتباهات مسلسلی کومان هیچ چیزی بر مدار اتفاق و اقبال نیست. همین چند شب قبل در حالی که بارسا با نتیجه ۳ بر ۲ پیش بود و تنها دالان هجومی لوانته، روزنه راست کاتالانها بود، در اقدامی عجیب و تاملانگیز، ابتدا عثمان دمبله را بیرون برد و بدتر از آن سرانجام «سرجینیو دست» را به میدان فراخواند. امید لوانته به نفوذ از آن جبهه بود که سرجی روبرتو با وجود افت فاحش (به خاطر مصدومیت بلندمدت) تقریبا بخوبی آن منطقه را مسدود کرده بود اما سرجینیو دست آمد و مطابق معمول براحتی دریبل خورد و گل سوم از همان غفلت ساده زده شد. اگر نام این تعویض خودکشی نیست پس چیست؟
۲- رونالد کومان یک فصل تمام شبیه سلف خود، مربیان هلندی با خودش و دیگران لجبازی کرد و دود این رفتار عجیب به چشم بارسا رفت. لابد میپرسید کدام لجبازی؛ اصرار عجیب روی استفاده همیشگی از پدری گونزالس و نابودی محض ریکی پویگ. ذبح تجربه و بازی دادن به سرجینیو دست که با هر متر و معیاری، کمتر از نلسون سمدوی پرتغالی است. از روزی که دنی آلوز رفت، جناح راست و همیشه ویرانگر و غران بارساییها تبدیل به پاشنه آشیل آنان شده است. از گرانادا تا لوانته؛ هر تیمی از هر کجای جدول بیاید، میداند سرجینیو دست، همان روزنه بارساست و اکثر گلها از آنجا ساخته و پرداخته میشود. حتی حضور گهگاه مینگوئزا هم نتواسته مرهمی بر آن سیاهزخم باشد و حالا هوادار بارسا که جام را در دست یکی از ۲ تیم مادریدی میبیند، اعتقاد دارد حفظ کومان وقت تلف کردن محض است. او هرگز تفاوت بارسا با والنسیا و اورتون را درک نکرد و نمیکند.
۳- عنصر تجربه برای قهرمانی مهمترین فاکتور است اما بارسا با تفکرات افراطی کومان عملا مهدکودک شده است؛ از پدری تا موربیا، سرجینیو دست و مینگوئزا نه اینکه بازیکنان بدی باشند اما این بیتجربههای خام، باید بسان ژاوی و اینیستا و حتی مسی، شروع کارشان را با نیمکتنشینی آغاز کنند.
اگر آنسو فاتی مصدوم نبود او هم قطعا یکی دیگر از ۱۸ سالههای ترکیب اصلی بود. در اینجاست که تیم کومان در همه بزنگاههای حیاتی بازی را باخت تا ولو برای یک ساعت طعم صدارت را نچشد. فوتبال ساختار خودش را دارد. با افراط کومان، پیانیچ هرگز احیا نشد تا پدری اینگونه در بدترین روزهایش هم خیالش از حضور در ترکیب اصلی راحت باشد.
باور کردنش شاید سخت باشد اما میدانستید ژاوی بزرگ و افسانهای تا قبل از آمدن پپ به تیم اصلی بارسا در سال۲۰۰۸ یعنی در ۲۸ سالگی، جایگاه ثابتی در تیم فرانک رایکارد نداشت؟ اما حالا پدری ۱۸ ساله حتی وقتی راه هم میرود در ترکیب اصلی ثابت است. بله باید هم روزگار بارسا اینچنین سیاه و کبود باشد.
۴- اگر همان اصراری که کومان به امثال پدری، موریبا و دست، داشت نصف آن را روی پیانیچ و ریکی پویگ منعطف میکرد قطعا ولو برای یک بار بارسا صدر را تجربه میکرد. شهامت تعویض مسی که عملا از دقیقه ۷۰ به بعد بارسا را ۱۰ نفره میکند متاسفانه در جنم کومان رویت نشده است. مسی کیلومترها با روزهای رویاییاش فاصله دارد. با این وجود تا اواسط نیمه دوم هم تلاش میکند اما بعد از آن، عملا بارسا با یک یار کمتر با رقبا رقابت دارد. بله تلخ است این حقیقت اما مربی بزرگ بدون واهمه از هیچ نامی (ولو مسی) باید اولویت تیمش باشد. هر چه هست در دوره فعلی چنین نبوده و نیست و شاید ۱۰ سال بعد کومان در کتاب خاطرات دلایلش را شرح دهد.
۵- خیلیها از ژاوی میگویند اما حقیقتا ژاوی هم دوای این درد نیست. تکنسینهای بزرگی مثل توخل و ناگلزمن هستند اما بارسا سراغ افرادی میرود که صرفا روزی بازیکن این تیم بودند. به همین دلیل سنتی و منسوخ شده، متاسفانه هر سال مربیان بدتری جانشین هم میشوند.
اینک اگر معجزهای رخ ندهد کومان تقریبا رفتنی است، ژاوی میخواهد در دوحه به ماجراجویی و پروژه استخراج پول از دل کویر ادامه دهد اما باید مربی فصل بعد بارسا آنقدر بزرگ باشد که شهامت تعویض مسی را داشته باشد یا به او بگوید در این بازی دقیقه ۷۵ به بعد باید به میدان بروی تا خسته و درمانده نشوی.
از سوی دیگر مربی آتی باید امثال لنگله، سرجینیو دست و حتی عثمان دمبله را هم در لیست مازاد بگذارد تا این تیم نفسی تازه کند. باید تلفیق جوانان و باتجربهها اصولی شکل بگیرد. بدون هیچ تعصبی از خط دفاع فقط باید آلبا در ترکیب اصلی بماند و در بهترین حالت پیکه نیمکتنشین میشود. البته این انقلاب ریزشها باید با توفان رویشها و جذب مدافعان درجه یک همراه شود. قطعا آینده برای پدری و موریبا خواهد بود اما نباید آنان امروز و در هر حالتی بازیکن ثابت باشند.