printlogo


کد خبر: 233432تاریخ: 1400/2/25 00:00
فلسطین از گذشته تا امروز/ بخش نخست
نبرد برای سرزمین مقدس

محمدعلی صمدی*: سرزمینی که امروز مسلمانان و اعراب به نام «فلسطین» می‌شناسند و توسط اشغالگران صهیونیست و حامیان جهانی آنان، «اسرائیل» نام گرفته، بیش از 80 سال است محل یکی از طولانی‏ترین منازعات شناخته‌شده عمر بشر است. برای بررسی این چالش بزرگ، ناچاریم به ریشه‌های تاریخی آن برگردیم.
***
 آنچه امروز «فلسطین» نامیده می‌شود، سرزمینی است به مساحت 27هزار کیلومتر مربع. این منطقه تنها بخشی از «فلسطین تاریخی» را شامل می‏شود. باید توجه داشت که «فلسطین» تا ابتدای قرن بیستم میلادی و پایان جنگ اول جهانی، یک نام تاریخی برای منطقه‏ای در غرب آسیا بود: از شرق به غرب، محصور بین دریای مدیترانه و بیابان‌های شرق رودخانه اردن و از شمال به جنوب بین رودخانه «لیطانی» تا «دریای سرخ». 13 قرن پیش از میلاد حضرت مسیح(ع) اقوامی موسوم به «پالست» یا «فالسط» در این محدوده ساکن بودند. اگر چه پیش از آنان، این سرزمین تا چند قرن به نام قوم دیگری که در آن استقرار و اکثریت یافته بود، «ارض کنعان» یا «سرزمین کنعان» نامیده می‏شد اما مسلم این است که قوم «فالسط» توانست حضور خود را بر این خاک تثبیت کند و در طول تاریخ پرحادثه این دیار، راه خود را تا قرون معاصر باز کرده و نامش را بر این قطعه آسیای غربی جاودانه کند. 
شهر «بیت‏المقدس» یا «قدس» که در میان مسیحیان و یهودیان به «اورشلیم» اشتهار دارد، قلب «فلسطین» محسوب می‏شود. یهودیان، سرزمین فلسطین را محل تشکیل اولین حکومت پادشاهی یهودی در سال 1029 پیش از میلاد می‏دانند. حکومتی که توسط سلیمان در میانه بین‏النهرین و مصر، تا سطح قدرتی منطقه‏ای و مقتدر، ارتقا پیدا کرد و البته بیش از ۳ قرن دوام نیاورد. مطابق دعاوی یهود، «اورشلیم» پایتخت «حکومت متحد یهودی» و مدفن پادشاهان آن، یعنی «داوود» و «سلیمان» است. مسیحیان، این شهر را زادگاه، قتلگاه و مدفن حضرت عیسی بن مریم(ع) می‏دانند و مسلمانان هم برای محلی تحت عنوان «مسجدالاقصی» که در مرکز «بیت‌المقدس» واقع است، به عنوان نخستین قبله‏ مسلمانان (تا پیش از تعیین مسجدالحرام به عنوان قبله مسلمین) و همچنین محل آغاز سفر آسمانی پیامبر اسلام(ص) موسوم به «معراج»، حرمت فراوانی قائل هستند. بنا بر نص صریح قرآن مجید، «مسجد‌الاقصی» و اطراف آن توسط خداوند برکت داده شده و بنا بر سایر روایات اسلامی، این مسجد، دومین عبادتگاه مهم یکتاپرستان جهان است که سنگ ‌بنای اصلی آن، همانند «مسجدالحرام»، توسط پیامبران الهی علیهم‌السلام و با دستور خداوند متعال گذاشته شده است. 
با عنایت به آنچه ذکر شد، «بیت‏المقدس» همواره کانون توجه ادیان ابراهیمی جهان بوده و طبیعی است با قدرت‏یابی هر کدام از این ادیان در عرصه جهانی، برای تسلط بر این سرزمین به عنوان منطقه‏ای مهم و سرنوشت‏ساز، تلاش‏های مؤثری صورت گیرد. 
 فلسطین طی سال‌های 633 تا 638 میلادی به طور کامل توسط سپاه مسلمانان از سلطه امپراتوری روم شرقی (بیزانس) خارج شد و از آن پس تا 465 سال به عنوان بخشی از «ولایات شام»، تحت حاکمیت بلامنازع مسلمانان قرار گرفت. به فاصله کوتاهی پس از فتح فلسطین، لشکریان خلفای مسلمان، پس از افزودن سراسر شمال آفریقا به قلمرو خود، قدم به «اروپا» گذاشتند و بخش اعظم «شبه‌جزیره ایبِری» (شامل اسپانیا و پرتغال کنونی) را تصرف کرده و پشت دروازه‏های جنوبی فرانسه متوقف شدند. تصرف تمام سواحل جنوبی دریای مدیترانه، راه را برای تهدید «ایتالیا»- قلب تجاری و مذهبی اروپا - باز کرد. طی قرن نهم میلادی، سپاهیانی از مسلمانان توانستند در «ایتالیا» رخنه کرده و حتی چندین بار دروازه‏های شهر «رُم» را لمس کنند اما توسط اروپایی‌ها به عقب رانده شدند. اگر در آن روزگار، نظام سیاسی اسلام دچار تقسیم‏بندی‏ها و منازعات داخلی نبود و می‏توانست توان بیشتری را در دریای مدیترانه متمرکز کند، بدون شک با تصرف شهری چون «رم»، جغرافیای سیاسی- مذهبی امروز جهان، بسیار با آنچه اکنون هست، متفاوت ‏بود. 
به‌ هر حال، نتیجه این حملات به جنوب «ایتالیا»، تصرف جزایر استراتژیکی چون «سیسیل» و «پالرمو» توسط مسلمانان بود و به این ترتیب جز محدوده‏ای ناچیز از سواحل مدیترانه، سایر آب‏های این دریا، در سیطره کامل ناوگان تجاری و نظامی مسلمانان قرار گرفت. تا زمان «جنگ‏های صلیبی» در ۲ قرن بعد، این وضع تداوم داشت؛ جنگ‏هایی که ۲ قرن تداوم یافت و زمینه‏ساز تغییرات جدی در ۲ تمدن غالب بر جهان، یعنی «تمدن اسلامی» و «تمدن مسیحی» شد و به جرأت می‏توان گفت آنچه امروز به غلط به نام منازعه «اعراب و اسرائیل» عنوان می‏شود، چیزی جز تداوم «جنگ‏های صلیبی» نیست و فلسطین بار دیگر به صحنه نبرد سرنوشت‏ساز ۲ تمدن غالب جهان تبدیل شده است و این بار نیز نتیجه نبرد- هر چه باشد- تأثیرات عمیق و بنیادینی بر آینده جهان خواهد داشت. 
با ورود به قرن یازدهم میلادی، اروپا (کانون تمدن مسیحی) سیاه‏ترین روزگار خود را به لحاظ سیاسی، نظامی و اقتصادی آغاز می‏کرد و شرق مسلمان، طلایی‏ترین سال‌های تمدن خود را پشت سر می‏گذاشت. اروپا در آتش جنگ‌های مذهبی- سیاسی می‌سوخت. در چنین مقطعی، کانون‏های ثروت و قدرت مسیحی توانستند با تقویت بنیه نظامی و از همه مهم‌تر استفاده از مناقشات داخلی مسلمانان، جزیره «سیسیل» را پس از حدود یک قرن، از کنترل مسلمانان خارج کنند (1091 میلادی) و همچنین حوزه حکومت مسلمین در اسپانیا را کاهش دهند (از 1085 میلادی به بعد). به این ترتیب آب‌های «مدیترانه شرقی» به روی بازرگانان مسیحی باز شد و شهرهای ایتالیایی «پیزا»، «جنوا»، «ونیز» و «آمالفی» (اصلی‏ترین کانون‏های سرمایه‏داری در اروپای آن زمان) در صدد برآمدند با پایان دادن به برتری مسلمانان در «مدیترانه غربی»، بازارهای آسیای غربی (شامل خاورمیانه امروزی و بخش‏هایی از آسیای میانه) را به روی کالاهای خود بگشایند. تمام راه‌های دریایی و زمینی بازرگانی در آن روزگار (که به «جاده ابریشم» شهرت داشت)، پیش از رسیدن به اروپا، در سواحل شرق دریای مدیترانه به هم می‌رسیدند و این گلوگاه‏ پرسود (شامل بندرهایی که امروز در کشورهای ترکیه، سوریه، فلسطین، لبنان و مصر قرار دارند) تحت اختیار مسلمانان قرار داشت. در این میان، منطقه فلسطین، علاوه بر آنکه سواحلی طولانی در «مدیترانه غربی» داشته و ارزان‏ترین راه تجاری برای رساندن کالاهای اروپایی به آسیا محسوب می‏شد، دارای موقعیتی سوق‌الجیشی بود و شهرهای بندری‌اش، اشرافی منحصر‌به‌فرد بر مدیترانه شرقی داشت که ارزش نظامی آنها را بشدت افزایش می‌داد. 
جنگ برای تصرف بنادر مزبور، هزینه و انگیزه بالایی می‌طلبید. سرانجام شخص «پاپ» دست به کار شد و با شعار آزادسازی زادگاه و مدفن حضرت عیسی مسیح(ع) در فلسطین، سپاه و انگیزه لازم را فراهم کرد. برپایی چنین جنگی علاوه بر فواید اقتصادی، موقتا تمرکز «افکار عمومی» مسیحیان را از بحران وعده‌های محقق‌نشده کلیسا در پایان هزاره اول (نزول حضرت مسیح و برپایی امپراتوری مقدس متحد مسیحی) منحرف می‌کرد و می‌توانست باعث «اتحاد حکمرانان متفرق و سرکش مسیحی» زیر پرچم مقابله با «کفار» و آزادی «سرزمین مقدس» شود. در بدترین حالات، امید می‌رفت با انتقال جنگ داخلی جهان مسیحیت به خارج از اروپا، برای مدتی آرامشی نسبی به این منطقه بازگردد و در سایه تحقق چنین مفروضاتی، قدرت رو به افول کلیسا نیز نسبتا احیا می‌شد. 
سال 1097 حرکت اولین «ارتش صلیبی» به سوی فلسطین آغاز شد. صلیبیون توانستند قسمت اعظم خاک «ولایات شام» را اشغال و تأسیس «حکومت لاتینی اورشلیم» را به پایتختی «اورشلیم» (بیت‌المقدس) اعلام کنند. «حکومت لاتینی اورشلیم»، بنادر مهم و استراتژیک «یافا»، «صور»، «عکا»، «بیروت» و «عسقلان» را به حکومت‏های «پیزا»، «ونیز» و «جنوا» واگذار کرد و به این ترتیب کانون‏های سرمایه‏داری ایتالیا نتیجه مطلوب خود را از جنگ صلیبی گرفتند و «دستگاه پاپی» نیز بر اثر این پیروزی، جان تازه‏ای گرفت. این وضعیت، 88 سال به طول انجامید. 
سال 1188، سپاه مسلمانان به فرماندهی «صلاح‏الدین ایوبی» طی چند ماه، تمام مناطق اشغالی را آزاد کرد. به این ترتیب فلسطین، برای 8 قرن دیگر به آغوش اسلام بازگشت. اروپا و لشکریان صلیبی‏اش برای بازیابی موقعیت طلایی خود تلاش بسیاری کردند و جنگ‏های صلیبی را تا یکصد سال بعد کش دادند اما با شکست‏های مفتضحانه‏ای، موقتا راضی به رها کردن «جبهه‏های صلیبی» شدند. 
تجربه 88 سال تسلط بر آب‏های «مدیترانه شرقی»، به قدری شیرین و پرسود بود که از دست رفتن آن، زخمی عمیق بر پیکره کانون‏های ثروت و قدرت اروپایی باقی گذاشت و سودای تسلط مجدد بر این منطقه، هیچ‏گاه از حیطه طرح‌ها و برنامه‏های آنان برای «تسلط بر گلوگاه‌های قدرت و ثروت جهان» خارج نشد. به فاصله کمی از جنگ‌های صلیبی، اروپا در ظلمات طاعون و جنگ داخلی 100 ساله فرورفت و همزمان «عثمانی» قدرتمندترین دولت مسلمان در آسیا متولد شد. این دولت سال 1453 میلادی، امپراتوری روم شرقی (بیزانس) را برانداخت و پایتخت آن، شهر «قسطنطنیه» - که ستاره درخشان فرهنگ و تمدن غرب محسوب می‏شد- را به تصرف درآورد. امپراتوری بیزانس و شهر استراتژیک «قسطنطنیه»، علاوه بر اهمیت فرهنگی و معنوی‌اش، سدی بود که بیش از 1000 سال اروپا را از سیلاب مهاجمان آسیایی حفظ کرده بود. نشان به آن نشان که کمتر از 80 سال پس از شکستن این سد، پرچم‏های سپاهیان عثمانی از شهر «وین» قابل رؤیت شد. 
به این ترتیب بار دیگر راه تجارت اروپا با شرق، صعب‏العبور و پرهزینه شد و تمام بنادر استراتژیک شرق دریای مدیترانه (از جمله فلسطین) در سیطره مسلمانان قرار گرفت و این بار نه‌تنها از «مسیر خشکی امپراتوری بیزانس» خبری نبود، بلکه بخش بزرگی از «راه‏های تجاری دریای سیاه» هم تحت کنترل مسلمانان قرار داشت! حالا تمام موجودیت اروپا مورد تهدید قرار گرفته بود. هم خاکش در خطر اشغال قرار داشت، هم اصلی‌ترین مسیر تنفس اقتصادی آن در پنجه عثمانی بود. 
* پژوهشگر تاریخ

Page Generated in 0/0213 sec