printlogo


کد خبر: 233522تاریخ: 1400/2/27 00:00
نقدی بر مجموعه شعر «امضای خورشید بر جلد بلوط» سروده «مجید زمانی‌اصل»
در برزخ هایکو و شعر کوتاه

حمیدرضا شکارسری: کاری نداریم به اینکه هایکو از قوالب شعر ژاپنی‌ است و خود از دل قوالب دیگر جدا و مستقل شده (مثل انشعاب غزل از دل قصیده) و نیز کاری نداریم به ساختار موسیقایی متکی بر سطربندی و هجابندی خاصش چرا که حتی تعریف ما از هجا با تعریف ژاپنی‌اش متفاوت است اما به گمان نگارنده اینکه یک هایکوسرا چگونه به جهان نگاه می‌کند و ورای قالب سروده‌اش، اساسا به چه می‌گوید شعر، بحثی مهم‌تر است. 

هایکوسرا به هیچ وجه در جهان تصرف نمی‌کند. او اساسا در متن غایب است، بنابراین فقط و فقط نگاه می‌کند بدون آنکه تصویر را از صافی تخیل خویش عبور دهد. او سعی می‌کند لحظه‌ای از واقعیت‌های عادی و چه بسا روزمره جهان را ضبط و ارائه کند؛ لحظه‌ای که همیشه بوده و هست اما به آن توجهی نشده و نمی‌شود. پس هایکو ساده است و فاقد شگفتی حاصل از تخیل. هایکوسرا مخاطب را به دیدن جلب می‌کند و به عمیق دیدن، نه به این خاطر که چیزی فراتر از واقعیت را به او نشان بدهد بلکه به این دلیل که بیننده را به اندیشه در عمق همان لحظه دعوت کند. هایکو کشف تصویر نمی‌کند و بدون مداخله در جهان، خواننده را به لحظه‌ای فاقد آرایش فرا می‌خواند. شهود در هایکو، خلق فراواقعیت نیست بلکه درک حقیقت نادیده یا نادیده گرفته شده است. 
تنها / میان شکوفه‌ها قد کشیده / سروی بلند (باشو)
هیچ چیز در این لحظه اضافه‌تر از آنچه عینا دیده می‌شود، وجود ندارد اما خواننده حس تنهایی را در طبیعت تاویل می‌کند و به آن می‌اندیشد. 
حتی در نوروز هم / ده انگشت زغال‌فروش / سیاه است (کیکاکو)
که واقعیتی اجتماعی را در لحظه‌ای تأمل‌برانگیز منجمد و جاودانه می‌سازد. 
البته در برخی هایکوها تخیل هم دیده می‌شود اما این تخیل چنان نرم و ساده است که در حکم دست‌اندازی در جهان محسوب نمی‌شود. حس‌آمیزی لطیف این هایکو را ببینید:
دریا تاریک می‌شود / آواز مرغابیان / سپید کمرنگ است (باشو)
با این حساب من در مجموعه شعر کوتاه «امضای خورشید بر جلد بلوط» هایکوهای زیادی ندیدم، حتی اگر روی جلد کتاب نوشته شده باشد: مجموعه هایکو!
بر گور پدرم گورکنی نشسته / پپسی می‌نوشد / سیگار تعارفش می‌کنم
«مجید زمانی‌اصل» به ندرت واقعیت را در همین عریانی و صراحت رها می‌کند. او شاعری ایرانی است و شعر را در صور خیال جست‌و‌جو می‌کند بنابراین به جای هایکو اکثرا شعر کوتاه ۳ سطری می‌نویسد و انصافا خوب می‌نویسد. خوب می‌نویسد چون در فضایی کوچک و محدود خیال را به تمام کاراکترهای شعر تسری می‌دهد و شخصیت اشیا و آدم‌ها را در متن دیگرگون می‌سازد. 
بی‌متکای برف / لحافی از برف / بر خود کشیده کوه
این کوه زنده است و کوهی معمولی نیست همان‌طور که ماه همان ماه هر شب نیست و برف نیز. 
شب کتری سوخته‌ای‌ست / ماه مرداد بفرما چای/ سرد می‌شود 
هایکوسرا کناری می‌ایستد و تنها نگاه می‌کند و ثبت می‌کند اما «زمانی‌اصل» فقط نگاه نمی‌کند. وارد صحنه می‌شود و آن را دوباره بازسازی می‌کند و به نام شعر تحویل می‌دهد. 
در گوش علف‌ها / سوت می‌زند باد / خیزران‌ها در چرتی خزانی 
تشبیه و تشخیص و حس‌آمیزی و اغراق و مبالغه از پربسامدترین صور خیال این شعرها هستند. در سایه این تکنیک‌هاست که می‌توان با پروانه‌های سفید به صحبت نشست و با کشف شباهت انعکاس آسمان در نهر با آسمان واقعی به آنها اخطار داد:
هی اشتباه نگیرید / آسمان در نهر را / پروانه‌هایی سفید
و در حین تشبیهی ساده، چنین به مبالغه پرداخت:
بر آینه ایستاده بر برف / آینه می‌گیرم / جهان کفن‌پوش می‌شود 
از شباهت‌های اشعار کوتاه و ۳ سطری این مجموعه با هایکو می‌توان به وفور حضور طبیعت و عناصر فصلی اشاره کرد. «زمانی‌اصل» شاعری طبیعت‌گراست و با بهره‌گیری از اجزای طبیعت به طرح درونمایه‌های مختلفی چون مرگ و جنگ می‌پردازد. همچنین از حادثه دامنگیر زادبومش خوزستان یعنی جنگ بسادگی عبور نمی‌کند و بخش قابل توجهی از آثارش را به آن اختصاص می‌دهد. 
در تعجبم چگونه آمدی / تا ریل قطار دوکوهه / پروانه سفید؟!
و نیز هرگز به بهانه طبیعت‌گرایی و نیل به شعر ناب و خلق تصاویر بکر از نمایش شاعرانه رویدادهای اجتماعی و سیاسی روزگار خود غافل نمی‌شود. شعرهای کوتاه او اتفاقا به خاطر همین کوتاهی و تجمع انرژی تنها در ۳ سطر، از ضربه خوبی در پایان‌بندی خود برخوردارند تا پیام‌های سیاسی و اجتماعی خود را محکم‌تر القا کنند. 
این یکی اتفاقا یک هایکو است:
در این یخبندان بگذار بخندد / بعد از گرفتن دو پتو / کارتن‌خواب
و این یکی سیاسی و یک شعر کوتاه است نه هایکو:
بوی سوخته استخوان آدمی / به شب‌های فروردینی یمن / عطریات عربستانی
سخن را با سروده رندانه‌ای خاتمه می‌دهم که تفسیر آن منتقد را غرق لذت می‌کند:
به نظر شما / جسد عقاب در پای کوه / هایکو نیست؟
از سویی می‌توان پاسخ داد: نه شاعر! این فقط یک عقاب مرده است بر دامنه کوه اما از سوی دیگر چون چیزی جز واقعیت، بدون دخالت تخیل در متن نمی‌بینیم، می‌توانیم بگوییم با یک هایکو روبه‌روییم و فقط شعر است که اجازه می‌دهد چنین تناقضی در قالب پارادوکس معنا پیدا کند و صادق باشد. 

Page Generated in 0/0060 sec