printlogo


کد خبر: 233612تاریخ: 1400/2/29 00:00
گفت‌وگوی «وطن‌امروز» با سردار محمد زهرایی، رئیس سازمان بسیج سازندگی
توسعه مردم ‌پایه رمز عبور از چالش‌ها

بسیج سازندگی، یکی از نهادهای برخاسته از تفکر انقلابی است که توانسته در سال‌های گذشته با مدل مردمی‌سازی و تکیه بر ظرفیت‌های داخلی، بسیاری از پروژه‌های محرومیت‌زدایی و توانمندسازی اقشار آسیب‌دیده یا آسیب‌پذیر را بخوبی به سرانجام برساند. به نظر می‌رسد این مدل، یک تجربه موفق برای گسترش آن به سایر عرصه‌های کلان کشور است. برای بررسی بیشتر مدل عملکرد این نهاد و آثار و نتایج آن، گفت‌وگویی داشتیم با سردار محمد زهرایی، رئیس بسیج سازندگی کشور. سردار محمد زهرایی در گفت‌وگو با «وطن‌امروز» از تجربیات عینی کارآمدی مدل «اتکا به ظرفیت‌های مردمی و داخلی» در جهت پیشبرد پروژه‌های توسعه و آبادانی کشور گفت. 
***
* جناب سردار زهرایی! چندین سال است در فضای سیاسی کشور ما، ۲ راهبرد مشخص درباره توسعه مطرح شده؛ یکی راهبردی است که برای مانع‌زدایی از تولید، سراغ غرب می‌رود و درد را در تحریم و درمان را در رفع آن می‌داند و دیگری راهبردی که برای مانع‌زدایی از تولید، استفاده نکردن و رها گذاشتن امکانات داخلی را درد می‌بیند و درمان را در تکیه بر ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های داخلی و رهاسازی آنها جست‌و‌جو می‌کند. با توجه به اینکه کم‌کم وارد فضای انتخابات می‌شویم و دوباره این مباحث داغ خواهد شد، می‌خواستم نظر شما را در این باره بدانم؛ با توجه به اینکه حضرتعالی سال‌هاست در قالب ریاست بسیج سازندگی از نزدیک با موانع و چالش‌های کارگاه‌های تولیدی خرد، مسائل تولیدات روستایی و محرومیت‌زدایی دست به گریبان هستید. 
اجازه بدهید برای پاسخ به این سوال، کمی مبنایی‌تر صحبت کنیم و بعد سراغ پاسخ‌های تجربی‌تر و عینی‌تر برویم. نکته‌ای را غالبا کاندیداهای ریاست‌جمهوری یا خود رؤسای‌جمهور فراموش می‌کنند و آن هم این است که فکر می‌کنند وقتی رئیس‌جمهور شدند، نظریه‌پرداز نظام اسلامی شده‌اند و باید تئوری ارائه کنند، در حالی که این فکر غلطی است. مبانی تئوریک  نظام مشخص است؛ قوه مجریه یک دستگاه اجرایی است، یعنی باید دستورالعمل‌هایی که از درون نظام فکری انقلاب بیرون آمده است را اجرا کند. این قوه نه دستورالعمل‌ساز است نه نظریه‌پرداز، بلکه صرفا ابزار اجراست. رئیس‌جمهور، مسؤول اجرای راهبردهای نظام است اما متاسفانه بارها شاهد بودیم که رؤسای‌جمهور، پای خود را از مجری راهبرد بودن فراتر گذاشتند، راهبردسازی کردند آن هم خلاف مبانی مشخص انقلاب اسلامی و بعد هم ضربه آن را خود دولت و ملت خوردند. همه قوای سه‌گانه کشور، باید یک راهبرد مشخص را که از درون لایه‌های فکری انقلاب اسلامی و مبتنی بر آرای امام راحل(ره) و رهبر معظم انقلاب رشد و نمو کرده است، مبنای کار قرار دهند، تا کل اجزای این سیستم به صورت هماهنگ و یکسو عمل کنند. سیستمی که بخشی از آن به یک سو و بخشی دیگر از آن به سوی دیگری برود، معیوب است و باید اصلاح شود. اجزای یک سیستم باید یکپارچه عمل کنند. این نکته را لازم دیدم تذکر بدهم که رؤسای‌‌جمهور باید از راهبردسازی و نظریه‌پردازی دست بردارند و همان دستورالعمل‌های اجرایی را که در قانون اساسی و سیاست‌های کلان و بالادستی نظام تصویب شده است اجرا کنند. 
نکته دومی هم که لازم می‌دانم به آن اشاره کنم اینکه کسانی که کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری می‌شوند، باید تصویر درستی از مؤلفه‌های قدرت جمهوری اسلامی داشته باشند. اگر رئیس‌جمهوری، مؤلفه‌های قدرت داخلی خود را نشناسد، یعنی امکانات داخلی را نمی‌شناسد، کسی که در شناخت پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های خودش دچار خطای محاسباتی شود، در تعیین راهبردها و مسیرهای اجرایی هم دچار مشکل می‌شود. 
اولین مؤلفه قدرت ما، اسلامی بودن‌مان است. اسلام با ولایت به عنوان عمود این خیمه مؤلفه اصلی قدرت ماست. وقتی می‌گویم اسلام، یعنی هم یک مجموعه آموزه‌ها و معارف، و هم یک بخش وسیعی از نقشه جهان؛ که به عنوان کشورهای اسلامی می‌شناسیم که با اینها پیوندهای عقیدتی داریم. این یک مؤلفه قدرت و یک ظرفیت است. اگر قوه مجریه روی همین یک مساله متمرکز می‌شد، دوستان ما در جهان اسلام را درست می‌شناخت و درست برنامه‌ریزی می‌کرد، می‌توانست باب بزرگی از مراودات اقتصادی و فرهنگی را در بخش وسیعی از جهان، بیش از پیش گسترش بدهد و تحکیم کند. دومین مؤلفه قدرت ما، ایرانی بودن ما است. ایرانی بودن، یعنی یک پیشینه فرهنگی و هم یک گستره پرنفوذ فرهنگی در کشورهای همسایه که زبان اصلی آنها پارسی است. هوش، استعداد، مدارا، فرزانگی و نبوغ، همه جزو ظرفیت‌های فرهنگی ما است. 
سومین مؤلفه قدرت ما، انقلابی بودن است. این یعنی ما یک جمعیت بزرگ و یک نیروی انسانی ویژه‌ای داریم که حاضر است در قالب عمل جهادی، در هر عرصه‌ای حماسه‌آفرینی کند. یک انسان مجاهد، انگیزه‌اش و عملش فوق یک حالت معمولی و نرمال است. کاری را که یک جمعیت چند ده نفره کارمند، به کندی انجام می‌دهند، یک گروه کوچک جهادی می‌تواند خیلی سریع‌تر، بهتر و کارآمدتر انجام دهد. ما امروز یک جمعیت گسترده و متنوعی از جهادگران عرصه‌های مختلف داریم که در حوزه‌های گوناگون پزشکی، مهندسی، نظامی، آموزشی و... کارهای بزرگی کرده‌اند و کارهای بزرگ‌تری را هم می‌توانند انجام بدهند. این وظیفه قوه مجریه است که بفهمد این نیروهای جهادی چه مؤلفه قدرت مهمی هستند و از آنها استفاده کند نه اینکه مثل الان، متاسفانه هیچ استفاده درستی از این ظرفیت مردمی و انقلابی نمی‌شود. 
ما در حال حاضر 42 هزار گروه جهادی شناسنامه‌دار داریم. نزدیک به 800 هزار نیروی پرانگیزه، جوان، جهادگر و انقلابی که می‌توانند در عرصه‌های مختلف موفقیت‌های چشمگیری را رقم بزنند اما متاسفانه مسؤولان اجرایی کشور نگاهی به این ظرفیت‌ها ندارند و آنچه خود دارند را از بیگانه تمنا می‌کنند. گروه‌های جهادی یکی از مصادیق مؤلفه قوی شدن ایران اسلامی هستند. چهارمین مؤلفه قدرت ما، مردمی بودن ماست و مبانی انقلاب مردم‌پایه‌ است و جهادگران به عنوان حلقه‌های میانی و میان ولایت و مردم عمل می‌کنند.
 
* فکر می‌کنم فرصت خوبی است از همین جا گریزی بزنیم به عملکرد بسیج سازندگی و اینکه این سازمان چه تجربه‌ای از مردمی کردن فعالیت‌ها کسب کرده است؟
ببینید! ماموریت ما در بسیج سازندگی، حمایت و پشتیبانی از گروه‌های مردمی و جهادی در جهت محرومیت‌زدایی و تحقق اقتصاد مقاومتی است. ما در این سازمان تجربه موفقی از مردمی کردن داشته‌ایم و اثر معجزه‌آسای آن را به وضوح و به شهادت آمار و ارقام دیده‌ایم. با تجربه‌هایی که داشتیم به این باور رسیده‌ایم که اگر مردم را وارد عرصه کنیم، از آنها حمایت و پشتیبانی کنیم، حداقل امکاناتی که برای شروع نیاز دارند را در اختیارشان قرار بدهیم، خود به بهترین شکل ممکن کار را جلو می‌برند و همه موانع را از سر راه برمی‌دارند. این مدل تجربه‌شده باید در تمام عرصه‌های دیگر هم اجرایی شود. در سیاست، در فرهنگ، در اقتصاد، وقتی محوریت ما مردم شد، همه کارها جلو می‌رود. اصلا یکی از کارویژه‌های نظام مردمسالار دینی این است که مردم را توانمند کند. وقتی مردم در عرصه سیاست مشارکت فعال داشته باشند، توانمند می‌شوند، دانش و بصیرت سیاسی آنها افزایش می‌یابد و انتخاب‌های درست‌تر و علمی‌تر می‌کنند، همین هم در عرصه اقتصاد صادق است. تا زمانی که شما دنبال این هستید که از موضع حاکمیت همه مشکلات را حل کنید، این فرهنگ را به جامعه تزریق می‌کنید که مردم بنشینند تا دولتمردان مشکلات را حل کنند اما وقتی کار را به مردم سپردید و دولت فقط مدیریت و نظارت کلان و حمایت لجستیکی کرد، آن وقت مردم دارای خلاقیت می‌شوند، خودشان فکر می‌کنند که چطور موانع را بردارند، بهره‌وری را بیشتر کنند، تولید را افزایش دهند. در عرصه فرهنگ هم همین‌طور. پس خلاصه کلام اینکه ما در بسیج سازندگی این مدل را تجربه کرده‌ایم و با یقین این مدل را به دولتمردان و هر کس که دولت بعدی را به دست می‌گیرد، پیشنهاد می‌کنیم؛ این مدل پادزهر تحریم‌ها و همه عقب‌ماندگی‌های کشور است.
 
* لطفاً نمونه‌های آماری تجربه این موفقیت را در مجموعه بسیج سازندگی برای ما شرح دهید. 
همان‌طور که گفتم ما سعی می‌کنیم با حمایت، جهت‌دهی و کمک‌رسانی به گروه‌های مردمی، وظیفه خودمان در محرومیت‌زدایی و تحقق اقتصاد مقاومتی را عملی کنیم. نخستین چیزی که هر گروه مردمی برای راه‌اندازی یک کسب‌و‌کار نیاز دارد، منابع مالی است. شاید نخستین چیزی که به ذهن شما برسد این باشد که خب یا حاکمیت باید پول راه‌اندازی این کسب‌و‌کار را بدهد یا باید از سیستم بانکی کشور به شکل وام این مبلغ دریافت شود. حتما مستحضر هستید که گزینه اول تقریبا منتفی است، گزینه دوم هم سختی‌ها و مشکلات زیادی دارد. یک راهی که خود مردم به صورت خودجوش ایده داده‌اند و اجرا کرده‌اند و ما سعی کرده‌ایم از این ایده، حمایت معنوی کنیم و آن را در رسانه‌ها ترویج کنیم، صندوق‌های قرض‌الحسنه مردمی است که جهت راه‌اندازی کسب‌و‌کارها و اشتغال‌زایی به اعضای خود وام می‌دهد. شما باورتان نمی‌شود که همین سرمایه‌های مردمی، وقتی از طریق خود مردم یک جا جمع می‌شود و کاملا در یک روند مردمی و غیرربوی برای افزایش اشتغال به خود اعضا وام داده می‌شود، چه کارهای بزرگی با آن صورت می‌گیرد. ما الان 25 هزار صندوق قرض‌الحسنه در سراسر کشور داریم که توسط جوانان اداره می‌شود و یک میلیون و 100 هزار خانوار عضو این صندوق‌ها هستند. نزدیک به 30 یا 40 میلیارد تومان را خیران به صورت بلاعوض به این صندوق‌های مردمی اشتغال‌زا وام داده‌اند. فعال‌سازی ظرفیت‌های خیران نیز از آن ظرفیت‌های مهمی است که باید برای آن، ساختارسازی و مدل‌سازی کرد. 
همان‌طور که گفتم جنس کارهای بسیج سازندگی، مردمی است، یعنی کوچک اما پرتعداد و پرتیراژ. سال گذشته 15 هزار پروژه از این جنس را به سرانجام رساندیم، مثل ساخت خانه بهداشت، مسکن روستایی، بازسازی خانه برای زلزله‌زدگان و... جالب است بدانید مجلس برای ما 2 هزار میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته بود ولی یک ریال به ما ندادند، به هزار زحمت توانستیم بخشی از این بودجه را آن هم با رایزنی با مراکز استانی احیا کنیم و برای پیشبرد پروژه‌ها به مصرف برسانیم. مثلا یک پروژه انتقال آب برای یک روستا در دستور کار داشتیم، رفته‌ایم و از سازمان آب و فاضلاب منطقه بخشی از بودجه لازم را با رایزنی دریافت کرده‌ایم تا بتوانیم پروژه را به اتمام برسانیم. با این روش توانسته‌ایم بخشی از این بودجه را از دولت بگیریم اگر نه اینکه به صورت یکجا از سوی مرکز به ما بدهند تا بتوانیم بدرستی بین تمام کشور توزیع کنیم، اینگونه نبود. 
نکته مهمی که خوب است بدانید و یکی از سندهای مهم حرف ما در اثبات کارآمدی مدل مردمی است، این است که ما با همین مدل مردمی، احیا، توانمندسازی، حمایت و تجمیع ظرفیت‌های مردمی و تشکیل قرارگاه‌های محلی، منطقه‌ای و استانی، مثلا در همین سیل خوزستان و زلزله سرپل ذهاب، توانستیم پروژه‌هایی مثل بازسازی خانه‌های تخریب شده را با 70 درصد هزینه دولتی آن به اتمام برسانیم. برای اینکه خوب منظورم را متوجه شوید اینگونه بگویم که فرض کنید دولت یک بودجه‌ای را به ساختن یک خانه اختصاص داده، این بودجه در نهایت فقط تا مرحله سفیدکاری جواب می‌داده و کار ناتمام می‌مانده، حالا ما در بسیج سازندگی با 70 درصد همان بودجه، کل خانه را ساخته‌ایم و تحویل داده‌ایم. چطور؟ با فعال کردن ظرفیت‌های مردمی، با استفاده از خیران، با استفاده از مدل مردمی‌سازی بازسازی مناطق آسیب‌دیده. 
اما درباره گروه‌های جهادی، همان‌طور که گفتم ما الان ۴۲ هزار گروه جهادی شناسنامه‌دار داریم. واقعا دوست دارم شما بروید و از نزدیک کارهای اینها را مشاهده کنید. ببینید آیا کاری که این بچه‌ها با یک گروه‌های کوچک چندنفره انجام می‌دهند، یک اداره کل عریض و طویل انجام می‌دهد یا خیر؟ این بچه‌ها هیچ حقوقی هم دریافت نمی‌کنند و از جیب خودشان هم خرج می‌کنند. کجای دنیا چنین چیزی را پیدا می‌کنید؟ 
همین است که بنده با سوز دل عرض می‌کنم دولت از این جوان‌های باانگیزه، خلاق و توانمند استفاده نکرده است و بعد هم برای درمان دردها به دنبال یک منجی خارجی می‌گردد. هیچ منجی‌ای خارج از این مرزها برای ایران وجود ندارد. منجی ما، همین جوانان نخبه و باانگیزه و با غیرت و پر از شور کار و تحول‌آفرینی هستند. فکر نکنید که این نوع مدل فقط در پیشرفت داخلی ما موثر است، ما از این ظرفیت هم می‌توانیم در عرصه دیپلماسی استفاده کنیم. ما می‌توانیم همین مدل گروه‌های جهادی را به کشورهای اسلامی هم صادر کنیم؛ این ایده را ارائه کنیم تا در این کشورها هم گروه‌های خودجوش مردمی برای بازسازی کشورشان دست به کار شوند. چطور این مدل را درباره مسائل نظامی به کشورهای منطقه صادر کردیم و جوانان رزمنده‌ای مثل حشدالشعبی تشکیل شدند که آن حماسه‌ها را خلق کردند. همین مدل را می‌توان در حوزه خدمات عمومی و محرومیت‌زدایی به کشورهای جهان اسلام منتقل و یک جبهه جهادگر مثل جبهه مقاومت در کشورهای اسلامی ایجاد کرد. آیا دستگاه دیپلماسی ما متوجه این ظرفیت‌ها و این ایده‌ها هست؟ متاسفانه خیر. 
 
*  و سخن آخر شما... 
سخن آخر اینکه امیدوارم در انتخابات 1400، دولتی سر کار بیاید که باور داشته باشد منجی این مردم، خود مردم هستند. باور داشته باشد مردم نه بخشی از راه‌حل، بلکه همه راه‌حل هستند. به جای تمرکز بر سیاست خارجی و آزادسازی اموال بلوکه‌ ایران، بر آزادسازی استعدادهای بلوکه نخبگان ایران تمرکز کند. این تنها راه نجات کشور است و هر کس غیر از این را معتقد باشد و عمل کند، تنها برای خودش و مردم خسران به بار خواهد آورد. 

Page Generated in 0/0065 sec