-سلام خانوم! برای چی اومدید اعتراض؟
+ راستش از وقتی پدربزرگ بچم تو حادثه کنیسه خالی شد وسط جایگاه و قالب صندلیشو تحویلمون دادن، مجبورم هر شب برای پسرم قصه بگم و توجیهش کنم پدربزرگش رفته پیش ستارهها. تو این اوضاع کشمشی هم که از راکت و موشک پرسید از دهنم در رفت که اینا ستاره هستن. دیگه نمیدونم چطوری توجیه کنم پدربزرگش ممکنه یهو وسط هال فرود بیاد!
(صدای تظاهرات با بلندگو): غیییییییژ آقا اون بلندگو رو درست تنظیم کن تا نیومدم وانتو تو حلقت نکردم.
(خبرنگار داد میزنه): تصمیم دارید قصه رو چطور تموم کنید؟ فک نکنم به این زودیا موشکبارون تموم بشه
+ امروز باید بریم پناهگاه، مجبورم بگم دروازه جهنم باز شده پدربزرگش داره میاد، بلکه قانع شد
- حتما قبول میکنه. بهش بگید
+ آخه درد یکی دو تا نیست که! اعتراض امروزم به خاطر بابای بچه هم هست، از وقتی پوشکهای بچه رو کش میره طفلی بچم حساس شده
- پدرشون چیکاره هستن؟
+ مسؤول سوراخ گنبد آهنین
(شعار): این چه گنبدی بود که ساختین... آبرومونو بردین... نتانیابو باید برقصه
- جنبش حماس اگر گرای این منطقه رو میخواد من مفت میدم بهشون. خبرنگار صدا و سیمای اسقاطیییییل فلسطین اشغالی
بوووووووووووم