printlogo


کد خبر: 233781تاریخ: 1400/3/2 00:00
جهانگیری با انتشار توئیتی ضمن اعلام عدم‌دفاع از عملکرد دولت روحانی، از برنامه‌اش برای اعلام عوامل ایجاد بحران در کشور خبر داد
من دولت نیستم!

یونس مولایی: «به قصد افق‌گشایی آمده‌ام»؛ این عبارتی بود که یکی از متقاضیان حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری در یکی از توئیت‌های انتخاباتی‌اش استفاده کرد. البته اشتباه نکنید، کاندیدای مذکور هیچ‌کدام از چهره‌های منتقد دولت نیست، حتی از کاندیداهایی که صرفا همسویی سیاسی با دولت دارند هم نیست، این عبارتی بود که معاون اول رئیس دولت‌های یازدهم و دوازدهم در انتهای توئیت تندش به کار برد. اسحاق جهانگیری با حمله به صداوسیما و متهم کردن این نهاد به تحریف و تخریب دولت، نوشت: «دفاع از عملکرد دولت را رئیس‌جمهور و وزرا انجام می‌دهند. من می‌خواهم از عواملی بگویم که مسبب بحران‌های امروز ایران هستند و از برنامه‌هایی که برای مقابله با آنها دارم. به قصد افق‌گشایی آمده‌ام».
به گزارش «وطن‌امروز»، این نخستین‌باری نیست که چهره‌های دولتی به جای پاسخگویی به مطالبات عمومی و دفاع از عملکرد خود بهترین دفاع را حمله می‌بینند؛ قاعده‌ای که از نخستین روزهای روی کار آمدن حسن روحانی تا حالا که آخرین روزهای عمر دولت در حال سپری شدن است در میان دولتی‌ها وجود داشته است. در این میان حتی روحانی به عنوان رئیس دولت نیز از این قاعده مستثنا نیست و هر گاه احساس کرده مطالبات عمومی پیرامون وعده‌های عمل‌نشده‌اش بالا گرفته، سعی کرده به منتقدان خود حمله کند. تیرماه سال گذشته بود که حسن روحانی با حمله به منتقدانی که دولت را بابت عمل نکردن به وعده‌های انتخاباتی مورد شماتت قرار داده بودند، وعده‌های دولت را وعده‌هایی برای شرایط سال 95 دانست و عملی نشدن آن وعده‌ها در سال 99 را طبیعی دانست(!) البته این پایان کار نبود و رئیس‌جمهور اسفندماه سال گذشته از عمل کردن به وعده‌هایش خبر داد و گفت: دولت به این تعهد خود که هم سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ اقتصاد کشور، هر روز عمل کرده است و امروز اقتصاد ما بهتر از گذشته می‌چرخد و ده‌ها هزار میلیارد تومان طرح و پروژه در هر هفته به بهره‌برداری می‌رسد و از طرف دیگر سانتریفیوژها هم بهتر و با کیفیت بالایی می‌چرخد. جهانگیری نیز البته به سبک و سیاق رئیس خود همواره با دفاع از عملکرد دولت با ترسیم شرایطی به مراتب دشوارتر، عدم وقوع آن شرایط را به عنوان شاهدمثال‌هایی از مدیریت ناب دولتمردان می‌دانست. برای نمونه آبان‌ماه سال گذشته بود که جهانگیری در توصیف عملکرد دولت، جلوگیری از فروپاشی ایران را به عنوان مهم‌ترین دستاورد دولت مورد اشاره قرار داد. 
 
* افق‌گشایی؛ از 96 تا 1400
وعده «افق‌گشایی» از سوی جهانگیری چیز عجیبی نیست، او بهتر از دیگران از موقعیت دولت در افکار عمومی آگاهی دارد و می‌داند هر قدر جامعه او را در نسبت با دولت ببیند اقبال کمتری برای طرح کردن خود دارد، از همین رو چندان عجیب نیست که با برون‌سپاری وظیفه دفاع از عملکرد دولت به رئیس‌جمهور و وزرای کابینه، از قرار گرفتن در معرض قضاوت جامعه شانه خالی کند. با این حال جهانگیری هر قدر هم که برای ایجاد فاصله فرضی میان خود و وضعیت موجود تلاش کند باز هم بیش از هر چیز در حافظه جمعی مردم با مناظرات انتخاباتی سال 96 بازنمایی می‌شود. از همین رو شاید بازپخش نطق او در دومین مناظره انتخاباتی 4 سال پیش بزرگ‌ترین ضربه‌ای باشد که می‌توان به وی وارد کرد. عبارت مشهور «مردم ایران یادتان هست؟» تبدیل به بخشی از برند سیاسی او شده است که حتی با وعده «افق‌گشایی» و نادیده گرفتن نقش کلیدی او در دولت روحانی قابل رتوش نیست. جهانگیری در بخشی از آن مناظره گفته بود: «مردم عزیز ایران! هوشیار باشید! می‌خواهید فردای شما و فرزندان شما چگونه باشد؟ توسعه می‌خواهید یا آشفتگی؟ عزت بین‌المللی می‌خواهید یا انزوای بین‌المللی؟ تنش می‌خواهید یا آرامش؟ یک لحظه رأی می‌دهید آینده کشورتان رقم می‌خورد. مردم عزیز! یادتان می‌‌‌‌‌‌‌‌آید وضع اقتصادی ما چه بود؟ دارو پیدا نمی‌شد؟ بیماران خاص و سرطانی چه عذابی می‌کشیدند از بی‌دارویی؟ کره، شیر و شیرخشک پیدا نمی‌شد؟ سیلوهای گندم خالی بود؟ یادتان می‌آید؟ مردم عزیز! یادتان می‌‌‌‌‌‌‌‌آید مردم شب‌ها در صف بانک‌ها می‌خوابیدند که صبح بتوانند چند سکه خرید کنند؟ تهدیدهای بزرگ علیه کشور بود».
قیاس همین عبارات او در سال 96 با وضعیتی که مردم در سال‌های اخیر تجربه کرده‌اند بخوبی بر این واقعیت گواه می‌دهد که تجربه مجدد روزهایی که جهانگیری مردم را از تکرارش می‌ترساند تبدیل به آرزوی بخش زیادی از طبقات محروم و متوسط جامعه شده است. 
 
* چالش مسؤولیت‌پذیری
اما فارغ از گذشته جهانگیری و دیگر کاندیداهای همسو با دولت که سعی در ادامه ریل فعلی سیاست‌گذاری و مدیریت برای 4 سال دیگر دارند نباید چشم بر چالش کلیدی دیگری بست. غربگرایان به همان راحتی که وعده‌های بزرگ می‌دهند استعداد شانه خالی کردن در برابر وعده‌های خود را دارند. مصادیقی که پیش از این به یادآوری آنها پرداختیم تنها مشتی نمونه خروار تغییر مواضع رئیس دولت و معاون اول او در جریان انتخابات و پس از پیروزی در انتخابات بوده است. 
اصلاح‌طلبان در 4 سال گذشته بویژه پس از عیان شدن عمق مشکلات ناشی از مدیریت زیانبار دولتی‌ها سعی کردند با تشریفاتی و فاقد اختیار توصیف کردن قوه مجریه بار این مشکلات را بر شانه نهادهای دیگر بیندازند. در یک نمونه، بهزاد نبوی از اصلاح‌طلبان شناخته‌شده که در زمره مهم‌ترین حامیان روحانی نیز شناخته می‌شد سال گذشته در گفت‌وگویی با اشاره به فقدان اختیارات برای قوه مجریه گفت: «در دوره اول ریاست‌جمهوری آقای خاتمی، من در گفت‌وگویی با روزنامه‌ سلام گفتم طبق قانون اساسی، دولت در بهترین شرایط 15-10 درصد اختیارات اداره کشور را در دست دارد. دولت یازدهم و دوازدهم حتی آن 15-10 درصد را هم نداشته و ندارد». این ادبیات البته در درون دولت هم به اشکال مختلفی با طرح گزاره‌هایی همانند «دولت پنهان» بازتولید شد. 
در چنین شرایطی سوالی که جهانگیری پیش از پرداختن به عملکرد 8 ساله دولت باید پاسخگوی آن باشد نسبتش با «مسؤولیت» ریاست دولت است. استاندارد دوگانه و قدیمی اصلاح‌طلبان که پیش از به دست آوردن قدرت وعده‌های بزرگ را مطرح می‌کنند و پس از رسیدن به قدرت خود را فاقد اختیار برای عملی کردن وعده‌‌های‌شان توصیف می‌کنند باید در میدان رقابت‌ها و مقابل افکار عمومی به پرسش گرفته شود. آنها باید به این پرسش پاسخ بدهند که آیا قوه مجریه به عنوان عالی‌ترین نهاد اجرایی کشور را نهادی مهم و تعیین‌کننده می‌دانند یا خیر؟ اگر جواب این سوال مثبت باشد پس باید پاسخگوی نسبت وضعیت موجود با وعده‌های انتخاباتی در سال‌های 92 و 96 باشند و اگر پاسخ منفی است علت حضورشان در صحنه رقابت چیست!!
واقعیت آن است که اصلاح‌طلبان از سال76 و تجربه پیروزی در هفتمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری تاکنون همواره تلاش کرده‌اند «در قدرت» باشند اما از جایگاه «بر قدرت» سخن بگویند؛ مساله‌ای که شاهد مثال آن را می‌توان در اظهارات چهره‌های دولتی و از جمله آنها معاون اول رئیس‌جمهور در ماه‌های پایانی عمر 8 ساله دولت مشاهده کرد. جریانی که 8 سال با کم‌سابقه‌ترین اختیارات و بیشترین همراهی از سوی دیگر نهادها سکاندار امور اجرایی کشور بوده است و اکنون بدون اینکه کوچک‌ترین پاسخی پیرامون عملکرد خود بدهد با حمله به دیگران برای تصرف دوباره پاستور خیز برداشته‌، چگونه می‌تواند متضمن این باشد که پس از انتخاب مجدد رویه پیشین را تکرار نکند؟ بر همین اساس شاید اولویت‌دارترین پرسشی که باید از کاندیداهای دولتی حاضر در انتخابات پرسید حدی است که برای قدرت دولت به عنوان عالی‌ترین قوه اجرایی کشور قائلند؛ پاشنه آشیلی که ضمن باز کردن دست آنها در برابر افکار عمومی باعث ناکامی سناریوهای احتمالی برای فرار از پاسخگویی در زمینه وضعیت موجود کشور نیز می‌شود. 

Page Generated in 0/0085 sec