printlogo


کد خبر: 233950تاریخ: 1400/3/6 00:00
ما چگونه ما شدیم؟

فرزندم! حال که این نامه را می‌خوانی من دیگر نیستم. نه اینکه نباشم، هستم. کاره‌ای نیستم! یک گوشه نشسته‌ام و مجمع تشخیصی می‌روم و تاریخی تحریف می‌کنم برای خودم. نمی‌دانم، شاید دوباره نامزد شوم محدودیت سن اگر بگذارد!
 
فرزندم! بر آن باش تا در زندگی همیشه بگویی ما و نگویی من. همیشه ما باش و ما بودن را بیاموز. با رفیقانت از منی بپرهیز و مایی پیشه گیر اونچنان که من در این 8 سال بودم و خداییش آنان نیز هیچ فرو نگذاشتندم از مایی! از تصویب و توئیت و سکوت.
 
فرزندم! 
همچنان که با رفیق، ما شدی از رفیق بر حذر باش که نامردها این آخر کاری پررو پررو منکرم شدند و در انکار رفاقت من، گوی می‌ربایند و همه را ول‌شان کن این اسحاق نمی‌دانم چجور رویش شده همه چیز را گردن من بیندازد!
 
فرزندم!
آن چوب‌های روی پاتختی را بده!

Page Generated in 0/0822 sec