printlogo


کد خبر: 234190تاریخ: 1400/3/12 00:00
نقدی بر مجموعه شعر «بودن در نبودن» سروده مصطفی محدثی‌خراسانی
یک کار حرفه‌ای

حمیدرضا شکارسری: «مصطفی محدثی‌خراسانی» شاعری حرفه‌ای است. این حرفه‌ای بودن را از تداوم او در کار شاعری می‌گویم. این حرفه‌ای بودن را از پختگی و ثبات زبان و بیان شعرهایش می‌گویم. این حرفه‌ای بودن را از تلقی درست او از وضعیت فرهنگی روزگارش می‌گویم که باعث می‌شود به نیازهای شعری خود و مخاطبانش جواب بدهد و جواب درست بدهد. این حرفه‌ای بودن را از تاثیرش بر جریان شعر روزگارش و تعداد اشعار مانده در ذهن و سینه خوانندگانش می‌گویم. 

آن روز گدازه دلم را دیدم
خاکستر تازه دلم را دیدم
وقتی که به روی دوش مردم می‌رفت
تشییع جنازه دلم را دیدم
***
محدثی در زمانی اقدام به چاپ و نشر رباعی‌ها و دوبیتی‌هایش در قالب کتاب «بودن در نبودن» می‌کند که شاعران روزگار با چرخشی جالب مجددا به تجربه رباعی و دوبیتی‌سرایی اواخر دهه 50 و سپس دهه 60 رو می‌آورند؛ زمانه‌ای که کوتاه‌سرایی رونقی مجدد یافته است. منتها در بار قبلی به خاطر وضعیت ملتهب سیاسی و اجتماعی کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی که شعر را برای انتقال مفاهیم دینی و انقلابی، مختصر و قاطع می‌خواست اما این بار به خاطر وضعیت زندگی انسان ایرانی که با شتابی مدرن یا شبه‌مدرن همراه شده و نیز به این دلیل که محل ارائه شعر، دیگر تنها کاغذهای خوش‌بوی کتاب نیست بلکه شعر را باید در صفحات مجازی متجلی در مونیتور رایانه‌ها و گوشی تلفن‌های همراه دید و خواند که کوتاه‌سرایی را بیشتر‌ طلب و ایجاب می‌کند. 
محدثی در هر ۲ موقعیت این خواست منطقی را بدرستی درک می‌کند و چه در سال‌های دهه 60 در همراهی با شعر انقلاب و دفاع‌مقدس و چه در سال‌های جاری در همراهی با جریان قدرتمند کوتاه‌سرایی، رباعی و دوبیتی‌سرایی را مدنظر قرار می‌دهد و کتاب «بودن در نبودن» حاصل همین همراهی‌ است. 
***
رباعی‌ها و دوبیتی‌های محدثی (بویژه رباعی‌ها) با تکیه کامل بر تاثیر ردیف بر موسیقی و مضمون شعرها تشکل یافته‌اند. از این‌رو موسیقی کناری در آثار این مجموعه غنی‌اند و لذتی مضاعف به مخاطب می‌بخشند. 
این سینه پردرد تو را می‌‌خواند
این خسته‌ترین مرد تو را می‌خواند
تا باز به رقص شعله برخیزد گرم
این آتش دلسرد تو را می‌خواند
از سوی دیگر زبان و بیان در این آثار با تمایلی آشکار به فصاحت و سلاستی معطوف به سنت، از مراعات‌النظیر و روابط نظیر آن بهره‌های فراوان برده‌اند و به استحکام و استخوان‌بندی قابل ستایشی رسیده‌اند. این اما باعث نمی‌شود که صمیمیت و روانی آثار قربانی شود. محدثی با مهارت موفق می‌شود تعابیری معاصر را در این ساختار جا بیندازد و طبیعی جلوه دهد:
تو دیشب با خدا بودی دل من
هم آغوش دعا بودی دل من
ولی طرفی نبستی از وصالش
عجب بی‌دست و پا بودی دل من
در یک بیت هم حرف از وصال است و هم از بی‌دست و پایی که یکی از قرون گذشته به شاعر رسیده و دیگری از همین بیان محاوره‌ای معاصر. این درهم رفتگی ساده نیست و با تجربه فراوان کار با زبان و عروض به دست می‌آید. 
فضا و درونمایه‌های رباعی‌ها و دوبیتی‌های این مجموعه هم همین‌ گونه است. رباعی‌های مذهبی، عاشقانه، عارفانه، اجتماعی، سیاسی و... رنگین‌کمانی از مضمون و تصویرهای مختلف را در کنار یکدیگر فراهم آورده که هر صاحب سلیقه و تماشاگر و خواننده‌ای را در بر می‌گیرد. بویژه مخاطبانی که خواهان آثاری شکل گرفته در گفتمان کلی دینی هستند و چارچوب‌های عرفی اخلاق را محترم می‌شمارند. 
ماییم و شب امید در چشمانت
صبحی همه صبح عید در چشمانت
یک پلک توجه تو کافی‌ست که دل
صد بار شود شهید در چشمانت

Page Generated in 0/0055 sec