گروه فرهنگ و هنر: رحلت امام(ره) و آن تشییع باشکوه حادثه بزرگی بود؛ واقعهای که همسنگی در عصر و روزگار خود نداشت؛ حضور بیش از ۱۰ میلیون تشییعکننده که فقط حاضران آن صحنه باشکوه نبودند، بلکه هر کدام روایتگری فعال بودند که آن صحنه باشکوه را برای دیگران روایت کردند. شاعران و ادیبان نیز از قاعده آن حاضران مستثنا نبودند و اتفاقا تصویرگری آنان روایتی اصیل از رحلت امام و تشییع ایشان بر جا گذاشته است. در کنار تصاویری که عکاسان نامی از مراسم تشییع امام ثبت کردند، شاعران نیز با استفاده از زبان شعر، به جزئیات قابل تاملی از رحلت امام(ره) و تشییع ایشان اشاره کردهاند. مجموعه شعر «چشم بیمار» دفتر شعری بود که سال ۶۹ در سالگرد رحلت امام(ره) توسط حوزه هنری منتشر شد؛ مجموعهای که به نظر میرسد تلاش قابل توجهی برای جمعآوری اشعار شاعران، پیرامون امام(ره) و مراسم تشییع ایشان به کوشش عباس براتیپور، محمدعلی مردانی و سیمیندخت وحیدی کرده است.
در این دفتر شعر، آثاری از حمید سبزواری، مشفق کاشانی، مهرداد اوستا، عباس براتیپور، حبیب چایچیان، محمدعلی مردانی، سیمیندخت وحیدی، نصرالله مردانی، محمدجواد محبت، علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکایی، مصطفی محدثی خراسانی و... را میخوانیم. سیدمهدی شجاعی در مقدمه این دفتر شعر مینویسد: «ما را هرگز این گمان نبود که روزی به سوگ هستی خویش بنشینیم و خود برای حیات خویش مرثیه بسراییم. ماهیان کجا گمان میبرند که روزی تعزیهدار آب باشند و کی در مخیله کوچک پرندگان میگنجد که تابوت هوا را بردوش بگیرند و در مجلس تعزیت آسمان حضور بیابند؟!»او در توضیح دفتر شعر «چشم بیمار» میآورد: «این غمنامه شرحههای جگری است که در تلاطم حادثه به آسمان پاشیده است، زبانههای اشکی است که از قلبهای گداخته، برخاسته و از چشمهای هجران چشیده جاری شده است. دفتر شعری که پیش روی شماست، به همت گروه شعر واحد ادبیات حوزه هنری فراهم آمده است».آنچه در این مجموعه بیش از هر مفهوم و مضمون دیگری برجسته است، «عمومیت داغ هجر امام(ره)» است. شخصیتی بینظیر که پس از قرنها، آزادگان جهان را رهبری کرد و سلسله جنبان بیداری در عصر فراموشی شد. مرحوم مشفق کاشانی، در سرودهای از این دفتر، پیرامون مراسم تشییع امام(ره) میسراید:
در مصلای تو مردم به خروش آوردند
پیکر پاک تو روزی که به دوش آوردند
موج زنجیر به هم بست کران تا به کران
ریخت آن سیل که دریا به خروش آوردند
گلبن عمر تو در باد خزانی افسرد
خون می در رگ آلاله به جوش آوردند
دستها شد همه یک دست که تابوت تو را
خیل ماتمزدگان غالیهپوش آوردند
گرد زان مرقد پاکیزه چو زد خیمه به اوج
سرمه بر دیده بیدار سروش آوردند
زان «وصایا» که طربخیز شراب ازلی است
خفتگان را به یکی جرعه به هوش آوردند
خضر را میکده دادند از این آب حیات
نوح را ساقی پیمانهفروش آوردند
همچنین «سیمیندخت وحیدی» در سرودهای که برای امام(ره) دارد، خطاب به جماران میسراید:
زبانگشای جماران! بگو امام کجاست؟
که امت از غم او سوگوار میگرید
چرا ز محفل گرم امیدواران رفت
گلی که در غم او روزگار میگرید
یکی از اشعار زیبای این مجموعه اما سرودهای از علیرضا قزوه است. شعری که با عنوان «غرق آوازیم و بلبل رفته است» در این مجموعه منتشر شده است:
ای عزاداران، عزاداری کنید
رود رود از چشمها جاری کنید
قایق دل ماند و پاروها شکست
ای خدا بال پرستوها شکست
خون چکان گردیده زخم شانهها
شعله افتادهست در پروانهها
وای من از درد، درد روزها
وای من از روزها و سوزها
جرأتی باید که سر بالا کنیم
بیخجالت چشمها را وا کنیم
غرق آوازیم و بلبل رفته است
بوی گل میآید و گل رفته است
ای عزیزان بعد از این یاری کنید
از امام خود نگهداری کنید
«محمدعلی مردانی» در شعری با عنوان «رحلت امام عاشقان» توصیف زیبایی از امام دارد:
تا پیر عاشقان جهان از جهان گذشت
بانک خروش و ناله ز هفت آسمان گذشت
از بس ز دیده خون جگر ریختند خلق
سیل سرشک از سر پیر و جوان گذشت
سودای وصل بر سر و از جان خویشتن
بهر رضای خالق کون و مکان گذشت
مست می ولای علی بود و چون على
صیت ولایتش ز کران تا کران گذشت
یک عمر خورد خون دل از جور روزگار
دهرش نشد بکام ولی کامران گذشت
فریادخواه اهل صفا بود، تا که بود
فریاد دادخواهیش از کهکشان گذشت
میسوخت جانش از تف بیداد همرهان
انسان که دودش از دل آتشفشان گذشت
شد ثبت در جریده عالم دوام او
هرچند آن سلاله تور از جهان گذشت
جانها فدای نادره مردی که در جهان
از جان پاس خدمت مستضعفان گذشت
«مصطفی محدثیخراسانی» نیز در شعری به اسیران جنگ تحمیلی اشاره دارد که در زمان رحلت امام، در اسارت دشمن بودند:
گدازههای بلا را چگونه بنویسم
غروب روح خدا را چگونه بنویسم
امام من به اسیران محبس بغداد
بگو که شرح بلا را چگونه بنویسم
او این شعر را چنین تمام میکند:
شفق شفق دلم از داغ لالهها خون است
امام! داغ شما را چگونه بنویسم