حجتالاسلام محمدرضا فلاحشیروانی: خودانگاره نیروهای انقلاب درباره خودشان باید تغییرات جدی پیدا کند. این خودانگاره درست میتواند باعث انگیزه نیرومند و پایدار و همچنین باعث راهنمایی و هدایت درونی ایشان بشود. طبعا یکی از خطوط این انگاره، تصور درست درباره توان خود است. یکی از انگارههای مورد نیاز نیز تصور درست درباره کاری که به ثمر خواهد رسید (الگوی درست) است. این انگاره را الگوهای واقعی پیشرفت به ما میدهد.
هدف این انقلاب «تمدن نوین اسلامی» است ولی تصویری که از خالصترین نیروهای این انقلاب ارائه کردهایم تنها «مدافع نظام» و کسانی است که در شرایط نظامی یا امنیتی داخلی یا خارجی سراغ انواع و اقسام دشمنان میروند و برای کشور و نظام امنیت و ثبات میآورند. این یک راهبرد خطاست.
ما نیازمند انگارهای اسلامی و انقلابی درباره «هویت تمدنی فردا» هستیم. این هویت مطلوب و شیرین و خواستنی را اگر جامعه مذهبی و انقلابی ننگارد، مصیبت بزرگی نصیب کشور خواهد شد. الان چنین نیست، مربوطترین اقشار به مقوله پیشرفت «نیروهای انقلاب» نیستند. ما موظفیم هر چه زودتر درباره این چهره و برند فکری کنیم.
ما در گام اول موظفیم پیشرفتهای جبهه انقلاب را ببینیم، زیرا ناخودآگاه روی طنین باورهایمان و حتی روی باورهایمان و روی شماری از انگارههای ضروری و مورد نیاز تأثیر میگذارد.
به همین جهت باید «روایت پیشرفت» به یکی از شغلهای اصلی جبهه انقلاب و مطالعه این روایتها به یکی از عادات و سطور ثابت سبک زندگی جامعه انقلابی تبدیل شود. جامعه انقلابی باید اشتغال ذهنی و روحی با جریانهای فاسد سیاسی را از اولویت نگاه خود بیندازد و درباره پیشرفت بسیار بیشتر از پیش بخواند و بسیار بیشتر از پیش بگوید و بنویسد. باید همه آنها که در جبهه انقلاب مؤثرند جهان معنایی آنها را با سرعتی بالا تغییر دهند و همه عناصر تمدنی و دغدغه «پیشرفت همهجانبه و حقیقی» را به صورتی کاملا زنده و ملموس به ستارههای آن تبدیل کنند.
واحد تاریخ شفاهی «دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» چندی است با همکاری «مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه» این واجب - روایت پیشرفت- را شناخته است و به منظور انجام وظیفه در آن میدان قدم گذاشته و آثار ارزشمند متعددی پدید آورده است. یکی از این آثار به یک توفیق بزرگ ملی یعنی «ساختن سلولهای بنیادین» توسط مؤسسه رویان، پرداخته است. نام این اثر «سلولهای بهاری» است که با همت «بهنام باقری» طی مصاحبه با دکتر بهاروند ـ محقق اصلی این پروژه ـ و تنی چند از محققان این پروژه بزرگ در قالب روایت زندگی دکتر بهاروند تنظیم شده است.
کتاب درباره پیشرفتی است که بارها رهبر انقلاب به آن بالیدهاند و از آن به عنوان سند توان جبهه انقلاب بهره گرفتهاند. ضمن اینکه در این کتاب معلوم میشود که اساسا سلولهای بنیادین چیست و چرا ارزشمند و کلیدی است، نکاتی نیز بیان میشود که برای جوانان نیازمند الهامهای درست، بسیار سودمند است. در این اثر، روحیات و برخی عناصری که باعث پیگیری و توفیق کار شده، نشان داده شده است؛ حال و هوای علمی این پیشرفت و اینکه درد دانستن، چطور یک پیشرفت را پیریزی کرده، تصویر شده است.
همچنین این اثر، گامهای توسعه یک کار را نشان داده است: پیوند دانش و تکنولوژی، شاخه زدنهای یک کار ریشهای، تحقیقات بین رشتهای، پیوند خوردن با صحنه و بر اساس اقتضائات رشد کردن و وادیهایی که میتوان به آن پیوند خورد، تعامل با حاکمیت، تعامل با دانشمندان داخلی و خارجی، ارتباط با خیران و ... در مجموع مثال خوبی از نتیجه دادن جدیت و توجهات انسانی در کار است و به ترسیمی از حاصلخیز بودن حال و هوای ایران امروز پرداخته است.
این اثر یک روایت خشک علمی و تکنولوژیک نیست، بلکه در حد خوبی، روایت یک زندگی است و روابط گرم انسانی و مسائل عاطفی راوی داستان را نیز بیان کرده است. جای تأسف است که هنوز به اندازهای که لایق این اثر و وظیفه جبهه انقلاب است، دیده نشده و بازتاب پیدا نکرده است. عادت کنیم خود کتاب را بخریم و مطالعه کنیم.