printlogo


کد خبر: 234583تاریخ: 1400/3/25 00:00
«بریتانیای کبیر» یا «پادشاه یهود»

محمدعلی صمدی*: خاندان «روچیلد» نیمه دوم قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم در میان سیاسیون و اقتصادیون اروپایی و آمریکایی (اعم از مسیحی و یهودی) جایگاه فوق‏العاده و ویژه‌ای داشت. نظر به نقش مهم و محوری «روچیلدها» در اشغال سرزمین فلسطین و تشکیل دولت مجعول یهودی در این منطقه، ضروری است شناختی- هر چند مختصر- از آنان پیدا کنیم. 
ریشه خانواده «روچیلد» را تا قرن 16 میلادی پیدا نمی‏کنیم. در این قرن، یکی از خیابان‏های شهر «فرانکفورت» (واقع در آلمان امروزی) به دلیل سکونت یهودیان در آن، به «خیابان یهودیان» شهرت داشت. هر خانواده یهودی، به رسم آن زمان، علامتی مخصوص به خود داشت که آن را بر سردر خانه‏اش می‏آویخت. بر سردر یکی از خانه‏های این خیابان، علامت یک سپر سرخ رنگ نصب شده بود، به همین دلیل، اعضای آن خانواده یهودی را به نام «روچیلد» می‏شناختند که به معنی «سپر سرخ» است. «فرانکفورت» از قرن یازدهم، یکی از کانون‏های استقرار تجار و صرافان یهودی به شمار می‏رفت. در نیمه دوم قرن هجدهم، این شهر یکی از بنادر مهم و پررونق اروپا بود. در آن زمان یهودیان، یک‌دهم جمعیت فرانکفورت را تشکیل می‏دادند اما نقش اصلی را در تجارت این شهر برعهده داشتند و بدون آنان، این بندر رونقی نداشت. 
 رئیس خانواده «روچیلد» در آن سال‌ها، «مایر آمشل روچیلد» نام داشت. تا زمان این شخص، خانواده «روچیلد» تُجّاری غیرمعروف بودند. «مایر» موفق شد با حکّام محلی آلمان ارتباط برقرار کند و مقام کارگزار مالی یکی از آنان را به دست آورد. «انقلاب فرانسه» و «جنگ‏های ناپلئون»، وضعیت «روچیلدها» را ارتقای عجیبی داد. با اشغال «هلند» به وسیله فرانسه، بازار بورس آن- که «قلب مالی قاره اروپا» محسوب می‏شد- متلاشی شد و به دنبال آن، بازار بورس فرانکفورت، کانون اصلی اقتصاد اروپا شد و طبیعی است صرافان و بانکداران این شهر، سودهای هنگفتی به جیب زدند به گونه‏ای که سال 1800 میلادی، «مایر آمشل روچیلد» از نظر ثروت، دهمین یهودی شهر فرانکفورت شناخته می‏شد و یکی از صرافان سرشناس اروپا بود که با بسیاری از حکمرانان و اشراف منطقه داد‌و‌ستد مالی داشت. با به قدرت رسیدن «ناپلئون»، کارفرمای آلمانی «مایر» که وقوع جنگ را دریافته بود، انگلستان را به عنوان مکانی امن برای انتقال سرمایه‏های خود شناخته و به این ترتیب، «مایر» به عنوان کارگزار مالی او، سال 1810 میلادی سرمایه‏های وی را به انگلستان انتقال داد و پسر سومش «ناتان» را به عنوان کارگزار این اموال به انگلستان فرستاد. چند سال بعد، پسران دیگر «مایر» هم به عنوان صراف و تاجر یا کارگزار مالی حکومت‏های دیگر اروپایی، عازم مراکز دولت‏های بزرگ اروپایی شدند. «ناتان مایر روچیلد» در جریان جنگ‏های اروپایی ناپلئون، با انجام «عملیات مالی» و حتی «عملیات اطلاعاتی» به نفع انگلستان، ثروتی افسانه‏ای به دست آورد. 
«ناتان» دست در دست برادران دیگرش در «پاریس»، «وین»، «ناپل» و پدرش در «فرانکفورت» طی جنگ‏های خونین ناپلئون، با خدمات‏رسانی به همه طرف‏های جنگ و البته سرویس‏دهی اختصاصی به سیستم اقتصادی انگلستان، «روچیلدها» را به معروف‏ترین بانکداران اروپا تبدیل کردند. درباره ثروتی که «روچیلدها» در دوران جنگ‏های ناپلئونی اندوختند، اطلاع دقیقی در دست نیست. «ناتان روچیلد» بعدها گفت ثروتش از زمان ورود به انگلیس تا پایان جنگ‏های ناپلئونی، 2500 برابر شده است. کسی نمی‏داند ثروت اولیه او چقدر بوده است. نقش «روچیلدها» در اروپای بعد از جنگ‏های ناپلئونی، عظیم و حیرت‏انگیز است. سال 1815 میلادی(سال سقوط ناپلئون)، «ناتان مایر روچیلد»، بانکدار کل دولت بریتانیا بود، برادر کوچکش «جیمز روچیلد» مشاور مالی و بانکدار مورد اعتماد «لویی هجدهم» پادشاه فرانسه و برادر بزرگ‌ترش «سالومون روچیلد» بانکدار کل خاندان سلطنتی اطریش. از این زمان، بیشتر معاملات مالی انگلستان با سراسر قاره اروپا، از طریق دفاتر «بنیاد روچیلد» انجام می‏شد. از همین دوران است که بتدریج در محافل سیاسی- مطبوعاتی اروپا، «روچیلدها» به «پادشاه یهود» شهرت یافتند. 
این عنوان گزافه نبود؛ در سده نوزدهم، بریتانیا قدرت برتر جهان به شمار می‏رفت و به تبع آن سرمایه‏داران یهودی مستقر در انگلیس- و در رأس آنان «روچیلدها»- رهبران طبیعی یهودیان جهان شمرده می‏شدند. به دلیل این جایگاه در ساختار سیاسی یهودیان است که «برادران روچیلد» به قدرت بی‏رقیب مالی دنیای غرب بدل شدند و با اعطای وام‏های کلان، در مقام «بانکدار اصلی دولت‏های اروپایی» جای گرفتند. طی 4 سال پس از سقوط ناپلئون، «روچیلدها» نوک قله ثروت در اروپا بودند. 
 به نوشته مورخان «دانشگاه عِبری اورشلیم»، برای یک مدت طولانی، تقریبا هیچ وام مهم دولتی در اروپا نبود که «روچیلدها» در آن مشارکت نداشته باشند. تنها «ناتان روچیلد» (رئیس «بنیاد روچیلد لندن» و رأس خاندان روچیلد) طی سال‌های پس از سقوط ناپلئون تا زمان مرگش در سال 1836، چند نوبت به دولت‌های پروس، ناپل، روسیه، پرتغال، اتریش، فرانسه، برزیل و حتی «پاپ»، وام‏های کلان و مهمی پرداخت کرد. 
یک سال پس از مرگ ناتان، «ملکه ویکتوریا» زمام امور بریتانیا را در دست گرفت. او 64 سال بر انگلستان حکومت کرد. مورخان، ثروت «روچیلدها» را در آغاز سلطنت «ملکه ویکتوریا»، 200 میلیون پوند استرلینگ تخمین می‏زنند. این ثروت در دوران ریاست «لیونل روچیلد» جانشین «ناتان» افزایش چشمگیری یافت. در دوران 43 ساله ریاست «لیونل» بر خاندان روچیلد، تنها «بنیاد روچیلد لندن» 18 فقره وام به دولت بریتانیا و سایر دولت‏ها پرداخت کرد. جمع مبلغ وام‏های فوق، یک میلیارد و 600 میلیون پوند استرلینگ، تخمین ‌زده می‏شود. این رقم معادل 40 میلیارد پوند امروز است. 
اهمیت روچیلدها در تأمین نیازهای مالی بریتانیا چنان عظیم بود که زمانی «پالمرستون» (سیاستمدار انگلیسی که در ادوار مختلف وزارت جنگ، وزارت خارجه و نخست‌وزیری را برعهده داشت) به ملکه ویکتوریا به خاطر «سعادت برخورداری از حمایت روچیلدها» تبریک گفت. 
پس از مرگ «لیونل»، پسر ارشدش «ناتانیل روچیلد» ریاست «بنیاد روچیلد لندن» را در دست گرفت که مانند گذشته، به علت برتری اقتصادی نسبت به سایر «روچیلدها»ی اروپا، جایگاه «ریاست کل خاندان روچیلد» را هم به دست آورد. 
«ناتانیل» از سوی دربار بریتانیا، مقام «بارونی» دریافت کرد و به «لرد روچیلد اول» شهرت یافت. او برجسته‏ترین و متنفذترین شخصیت تاریخ روچیلد است. «ناتانیل» اولین یهودی راه‌یافته به مجلس لردهای بریتانیا محسوب می‏شود و در همین زمان است که به عنوان «پادشاه یهود» شهرت پیدا می‏کند. 
با توجه به آنچه درباره سابقه خاندان «روچیلد» ارائه شد، آیا می‏توان مرزی میان انگلستان با «خاندان روچیلد» قایل شد و آیا اروپای قرن نوزدهم و سال‌های آغازین قرن بیستم، چیزی جز حاصل تکاپوی سرمایه‏داران یهودی و در رأس آنان «خاندان روچیلد» بود؟ مورخان نوشته‏اند افتخار شخصیت‏های درجه اول بریتانیا این بود که «ناتانیل روچیلد» را در انظار عمومی، «ناتی» خطاب کنند! 
اکثر کسانی که این افتخار را داشتند و علاوه بر آن غالبا در اقامتگاه خصوصی «ناتانیل»، میهمان او بودند، به وزارت و ریاست دولت دست یافتند که 2 تن از نامدارترین آنان، لرد «راندولف چرچیل» و «آرتور جیمز بالفور» بودند. 
«وینستون چرچیل» پسر همین لرد «راندولف» است. او همان کسی است که در زمان نخست‏وزیری‏اش تمام تلاش خود را جهت زمینه‏سازی تشکیل «دولت یهود» پس از پایان جنگ نخست جهانی به کار برد و حالا دیگر جای تعجب نخواهد داشت که بدانیم همین آقای «آرتور جیمز بالفور» است که طی نامه‏ای به «بارون ادموند روچیلد» که رئیس شعبه فرانسوی روچیلدها بود، مژده موافقت انگلستان با تشکیل «موطن یهود» در فلسطین را می‌دهد. این نامه مبدأ تاریخ فاجعه‏بار اشغال فلسطین محسوب شده و به نام «اعلامیه بالفور» شهرت یافت. با این اوصاف، دیگر درک این مسأله که چرا انگلستان سال 1840 پس از اشغال «عکا»، در تدارک تأسیس یک «جمهوری یهودی» در فلسطین برآمد تا همواره متحدی استراتژیک و حافظ منافعی حقیقی برای انگلستان باشد، سخت نخواهد بود. البته دلایل دیگری نیز در این ماجرا نقش دارند که در اولویت‏های بعد قرار می‏گیرند و ان‌شاءالله به آنها خواهیم پرداخت. 
* پژوهشگر تاریخ

Page Generated in 0/0185 sec