printlogo


کد خبر: 234629تاریخ: 1400/3/26 00:00
نقدی بر مجموعه شعر «پیر گل‌فروش» از عبدالرضا رضایی‌نیا
حقیقت‌طلبی به جای واقعیت‌طلبی

محمدامین رضایی: شعر نیمایی به‌رغم گذشت تنها چند دهه از عمر آن دچار فترت شد. رشد و توسعه فراگیر شعر بی‌وزن در روزگار اوج نیمایی‌سرایی (دهه 30 و اوایل دهه 40) که جا را برای نیمایی‌سرایی به عنوان قالبی کلاسیک(!) بشدت تنگ کرده بود، استیلای غیرقابل گریز چند نیمایی‌سرای بزرگ چون اخوان و سپهری و فروغ که امکان فراروی از نیمایی‌سرایان دیگر می‌گرفت و آنان را دچار تقلید از یکی از این شاعران می‌کرد، تصنع و تکلف در غالب آثار نیمایی سروده شده (حال آنکه نیما، مبدع قالب نیمایی شد تا طبیعی‌نویسی را رواج دهد، هر چند خود موفق به این امر نشد) و البته استقبال محدود و معدود مخاطبان از این قالب شعری، شاید از مهم‌ترین دلایل آن فترت محسوب می‌شد. امروز نیز به‌رغم استقبال تعدادی از شاعران چون قیصر امین‌پور، محمدرضا عبدالملکیان و شاعران جوان‌تر دیگر، هنوز نیمایی‌سرایی رواج چندانی ندارد. 
«پیر گل ‌فروش» از معدود مجموعه شعرهای نیمایی این روزگار است. نفس این توجه به قالبی کم‌مخاطب خود ارزشی قابل اعتنا برای این مجموعه است اما فارغ از این مساله باید به رویکرد شاعرانه عبدالرضا رضایی‌نیا نیز اشاره کرد که گویای سلوک حقیقت‌گرای او به جای واقع‌گرایی شعر مدرن است. 
درونمایه شعرهای رضایی‌نیا در این مجموعه هر چه که باشد، نگاه او به پدیده‌ها و اشیای جهان نگاهی کلی و معناگراست. جز در تک‌و‌توک شعرهای سروده‌شده در ژانر اجتماعی که جزو درخشان‌ترین آثار این مجموعه‌اند، باقی شعرها به جای توجه عینی به محیط و اشیای پیرامون شاعر به سمت وجه سمبلیک و استعاری آن اشیا متوجه هستند و جست‌و‌جوگر حقیقتی در پس و پشت آنهایند. شاید به همین دلیل تصاویر شعرها غالبا ذهنی‌اند:
امشب پرندگان غریبی / در خاطرات من / پرواز می‌کنند / حزنی صمیمی و سیال / مثل نسیم بهاری / در پلک‌های من جاری است 
افق کبود و چشم‌ها کبود... / صدای هق‌هق شکسته‌ای / در آسمان رهاست... / کبوتری مچاله / در رگان ابری تو بال می‌زند / چه می‌کنی / در این حوالی، /‌ ای غریب!
آن پرندگان و این کبوتر، دیگر کنار من و تو بال نمی‌زنند بلکه در ذهن ما موج برمی‌دارند. دیده نمی‌شوند اما حس می‌شوند چون استعاری‌اند یا نمادین و این رویکرد شاعران بزرگ سنت شعر فارسی به اشیا و پدیده‌های هستی‌ است. 
شاید البته وزن عروضی و زبان و بیان کهن‌گرای شاعر در القای این حس و حال در کلیت مجموعه موثر باشد که قطعا هست. ببینید که شاعر از ملموس‌ترین و نزدیک‌ترین کاراکترهای زندگی‌اش با چه الفاظ وزین و سنگینی استفاده می‌کند و شعر را از انعکاس صمیمی و روشن جهان دور می‌سازد:
در حصار چاردیواری / در اتاق کوچک شهر ملال‌آباد / بچه‌هایم / خسته از تحریر دلگیر دقایق / در کنارم می‌نشینند / دفترم وا می‌شود / با چشم‌هاشان / شعر می‌خوانم... 
شهر دلگیر ملال‌آباد دیگر کجاست؟! تحریر دلگیر دقایق دیگر چه صیغه‌ای ا‌ست؟! آیا شاعر با این نوع ترکیب‌سازی در پی شعرسازی از صحنه و موقعیتی روزمره نیست؟
رضایی‌نیا به‌ ندرت از این حقیقت‌گرایی به واقعیت‌گرایی متمایل می‌شود. گویا وجه موسیقایی شعر نیمایی او را مغلوب ساخته است و به سمت ذهنی‌نویسی و کلی‌نویسی سوق داده است. 
***
درونمایه‌های غالب اشعار «پیر گل فروش» جست‌و‌جوی خود از دست رفته یا خود گم شده یا خود در حال زوال است، بنابراین موضوعات این شعرها غالبا جنگ و نوستالژی روزگار جنگ، پیری و گلایه از گذر پرشتاب عمر است در فرمی که تنها از آن به مثابه قالب استفاده شده است. هر گاه اما رضایی‌نیا از زبان و بیان فاخر و فخیمش کارکردی مناسب و درست کشیده، در رسیدن به فرمی مطلوب در شعر توفیق یافته است. 
سرنوشت آینه شکستن است / شرم ما و فخرتان / هماره مستدام! / سنگواره‌ها سلام!
***
قسمت انتهایی نوشتار را به عنوان تکمله می‌نویسم. چرا؟ چون شاعر این مجموعه دهه‌هاست که شعر می‌نویسد و نیازی به این یادآوری‌ها ندارد اما خوانندگان او بویژه مخاطبان جوان او چطور؟
تعدادی از شعرهای «پیر گل فروش» ایراد وزنی دارند! همین!

Page Generated in 0/0082 sec