زینب حاجیحسینی: شوک بزرگی که در آستانه بازیهای المپیک به کاروان ایران وارد شد، حکایت از آسیب اجتماعی بزرگی دارد که نتیجه یک خلأ بزرگتر در ورزش است و قطعا باز هم در آینده تکرار خواهد شد.
در حالی که شمارش معکوس یک ماهه برای آغاز بازیهای المپیک آغاز شده است، دوپینگ و اخبار تلخش سایه شوم بزرگی بر سر ورزش ایران افکنده است.
دلخوشی مسؤولان از رکوردشکنی در کاروان اعزامی به توکیو هنوز از تبوتاب نیفتاده که به اجبار باید روی نام یکی از امیدهای این کاروان خط قرمز بکشند؛ خطی که نتیجه عبور از قوانین سفت و سخت جهانی است اما نه به سبک و سیاقی که برچسب آن روی پیشانی دیگر متخلفان ورزش زده شده است.
* رؤیایی که رؤیای دیگر را بر باد داد
دوپینگ در جهان افراد زیادی را قربانی خود کرده بویژه که «آبرو»، «رویا» یا هر ۲ را برای آنها بر باد داده است. در بیشتر مواقع افرادی که اتهام دوپینگ به آنها زده شده، توجیهی برای اقدام غیراخلاقی خود ندارند چون آگاهانه و هدفمندانه اقدام به انجام آن کردهاند.
در عین حال اما همیشه ورزشکارانی بودند که بعد از مثبت شدن تستشان، خود را «قربانی دوپینگ» معرفی کردهاند، چون بدون اطلاع ماده ممنوعه استفاده کردهاند و کسی هم نبوده که آنها را بموقع آگاه کند.
کاراتهکای المپیکی و دوپینگی ایران نمونه این دسته ورزشکاران است؛ ورزشکاری که برای رسیدن به رویایی در چارچوب مسائل شخصی و خانوادگی اقدام به استفاده از دارویی کرد که دست بر قضا جزو مواد ممنوعه بود و دستش را از رویای ورزشیاش کوتاه کرد.
* تبعات شکاف میان ۲ زندگی
اینکه استفاده از هر دارویی به چه دلیل برای افراد تجویز میشود به خودشان ارتباط دارد و دایره زندگی شخصیشان اما قاعدتا برای ورزشکاران این زندگی نباید جدا از زندگی ورزشی آنها باشد.
شکاف میان ۲ زندگی شخصی و ورزشی ملیپوش کاراته اما تبعاتی به همراه داشته که جز خودش، برای کل ورزش ایران هم سنگین و جبرانناپذیر است، در حالی که اگر چنین شکافی وجود نداشت قطعا امروز نه آبروی برباد رفتهای بود و نه حسرتی بابت پریدن مدال قطعی طلا.
به طور طبیعی ورزشکاری که در سطح حرفهای و المپیک فعالیت دارد نباید سادهترین دارو حتی «استامینوفن» را بدون اطلاع پزشک تیم استفاده کند آن هم وقتی در آستانه اعزام به رویدادی است که بیشتر از هر میدان دیگری زیر ذرهبین قانونگذاران ضد دوپینگ در جهان قرار دارد.
مصرف دارو توسط کاراتهکای ایران طبق تجویز پزشک -غیرورزشی- انجام شده و این اقدام یعنی «غیرعمد» بودن استفاده از ماده ممنوعه هم اثبات شده اما «درصد بالای خطا» باعث اعمال محرومیت برای او شده است، چراکه شناخت دارو، اطمینان از عدم ممنوعه بودنش یا در جریان قرار دادن پزشک جزو «وظایف مطلق ورزشکار» تعریف شده است.
«ورزشکار متخلف کاراته اما چرا از انجام این وظایف کوتاهی کرده است؟»، پاسخ این پرسش را باید در همان شکاف و فاصلهای جستوجو کرد که میان ۲ زندگی او وجود داشته و باعث شده از مطرح کردن مسائل شخصی با عوامل ورزشی زندگیاش امتناع کند.
* دوپینگ جنسیت نمیشناسد
عدم اعتماد، نبود احساس راحتی یا شاید هم نگرش و باورهای سنتی و غلط باعث شده ملیپوش کاراته خود را آنقدر به مدیران و پزشکان تیمش نزدیک نبیند که آنها را از تجویز پزشک غیرورزشی خود مطلع کند، اگر نه چرا باید یک ورزشکار صاحب سهمیه با علم به اینکه هر لحظه و در هر موقعیتی احتمال نمونهگیری از او وجود دارد، دست به دارویی ببرد که از ماهیتش بیاطلاع است؟!
البته این فرض هم محال نیست که کاراتهکای متخلف به عمد از اطلاعرسانی لازم امتناع کرده به این امید که ماموران ضد دوپینگ مچ او را نمیگیرند و از میدان المپیک جا نمیماند؛ امیدی که به نظر میرسد عضو تیم ملی تکواندوی بانوان با تکیه به آن اقدام به دوپینگ کرد و به همین دلیل حالا که نتیجه کارش عیان شده، نه اعتراضی دارد و نه درخواست آنالیز نمونه B را داده است.
* دوپینگهایی خطرناکتر از همیشه
پیشینه ورزش ایران در دوپینگ به قدری سیاه و تاریک است که در رشتهای مانند وزنهبرداری باعث ریزش قابل توجه سهمیههای المپیک و کاهش آنها به ۲ سهمیه برای توکیو ۲۰۲۰ شد.
حتی ورزشکاری مانند امیر علیاکبری به صورت مادامالعمر از کشتی محروم شد و سعید علی حسینی (وزنهبرداری) و حسین کیهانی (دوومیدانی) هم با محرومیتهای سنگین مواجه شدند (هر یک از این ورزشکاران هم خود را قربانی دوپینگ معرفی میکنند).
در تاریخ ورزش ایران اما هیچ نمونهای از محرز شدن تست دوپینگ یک ورزشکار المپیکی آن هم در آستانه المپیک ثبت نشده و همین «اولین» بودن پرونده ملیپوش کاراته زنگ خطری است مبنی بر اینکه با وجود تمام ادعایی که در زمینه آموزش و کنترل و مدیریت دوپینگ در کشور میشود و هزینههایی که روی دست ورزش گذاشته، ورزشکاری پیدا میشود که در یک دستش سهمیه المپیک است و در دست دیگرش داروی ممنوعه؛ اگر آگاهانه باشد که بد و اگر ناآگاهانه باشد هم بدتر چون نشان از راه رفته اما ناقص و اشتباه را دارد.
از طرفی دوپینگ بانوی هوگوپوش هم یادآور میشود که زرق و برق المپیک و خودنمایی در آن، ورزش بانوان را در مسیر ارتکاب جرم قرار داده، در حالی که پیش از این کمتر آماری از دوپینگ ورزشکاران زن در کشور داشتیم.
اینها واقعیتهای تلخی هستند که پذیرفتنشان و ارائه راهکارهای کاربردی باعث پیشگیری از تکرارشان میشود در غیر این صورت باید منتظر شوکهای بزرگتری از دوپینگ و حتی تبعات جهانیاش باشیم، چرا که ورزشکاران نمادی از هویت ملی هر کشور در جامعه بینالملل هستند و هر اقدام غیراخلاقی آنها باعث خدشهدار شدن هویت یک ملت میشود.