printlogo


کد خبر: 235237تاریخ: 1400/4/10 00:00
گفت‌و‌گوی «وطن‌امروز» با زهره‌یزدان‌پناه نویسنده کتاب «اینجا سوریه است»
راوی زنان مقاومت

عباس اسماعیل‌گل: کتاب «اینجا سوریه است» صدای زنان راوی جنگ به قلم زهره یزدان‌پناه است که بتازگی از سوی انتشارات «راه یار» چاپ و راهی بازار نشر شده است. کتاب «اینجا سوریه است» نخستین عنوان از مجموعه آثار ناشر در رده «زنان مقاومت- فتنه شام» است و به تعبیر نویسنده، تلاش دارد فصل جدیدی در چگونگی ثبت تاریخ شفاهی بگشاید؛ فصل جدیدی که می‌تواند «ثبت تاریخ شفاهی در موقعیت بحران» نامیده شود، هر چند به دلیل گسترده بودن دریای روایت‌ها، بویژه روایت‌های مقاومت در سوریه، این روایت‌ها ناتمام هستند و آنچه در این کتاب آمده، فقط گوشه‌ای از صدای زنان راوی جنگ در سوریه است که به همت زهره یزدان‌پناه به نگارش در آمده است. زهره یزدان‌پناه قره‌تپه، نویسنده، مستندساز و پژوهشگر متولد سال ۱۳۴۲ است. او ضمن بهره‌مندی از «علوم حوزوی»، فارغ‌التحصیل کارشناسی «تاریخ»، کارشناسی ارشد «تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی» و کارشناسی ارشد «پژوهش هنر» نیز است. وی دارای ۱۵عنوان کتاب در زمینه ادبیات داستانی است و پژوهش و مستندنگاری در حوزه دفاع‌مقدس و دیگر حوزه‌ها از جمله پژوهش۲ عنوان کتاب مشترک و ۵ عنوان کتاب در زمینه دفاع‌مقدس را نیز بر عهده داشته است. دریافت جایزه و تندیس نخستین جشنواره بین‌المللی طلایه‌داران حجاب و عفاف بسیج، انتخاب به عنوان هنرمند برگزیده در بخش عماد مغنیه سیزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت، دریافت جایزه و تندیس جشنواره سینماحقیقت برای مستند «وقتی آنها آمدند»، تقدیر به عنوان هنرمند برگزیده در نخستین همایش بین‌المللی ثمین، کسب جایزه شهید حبیب غنی‌پور و جایزه همایش زنان دفاع‌مقدس برای کتاب «قواره‌ای برای دو نفر» و... از جمله عناوین و افتخارات یزدان‌پناه است. انتشار کتاب «اینجا سوریه است» بهانه‌ای شد تا پای صحبت‌های زهره یزدان‌پناه بنشینیم تا از حال و هوای نگارش این کتاب باخبر شویم.
***
* خانم یزدان‌‌پناه! لطفا ابتدا درباره چگونگی شکل‌گیری ایده اولیه نگارش کتاب «اینجا سوریه است» بفرمایید.
بخوبی خاطرم هست که تنها مدت کمی از شهادت شهید حججی گذشته بود که آقای وحید جلیلی، مسؤول «دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» -که آن زمان در سوریه بود- با بنده تماس گرفت و درباره یکی از ایده‌هایش صحبت کرد؛ طرح و ایده ثبت و نگارش خاطرات زنان سوری که زندگی‌شان متأثر از جنگ سوریه به شرایط بحرانی رسیده بود. 
در واقع آقای جلیلی می‌خواست مقاومت و مظلومیت زنان سوری در قالبی هنری به مخاطبان عرضه شود و از سوی دیگر رنجنامه این زنان به عنوان «تاریخ شفاهی»، برای همیشه ثبت و ضبط شود. به هر حال در ادامه با همکاری مسؤولان فرهنگی ایران در سوریه مراحل ابتدایی و تحقیقاتی پروژه آغاز شد. 
 
* در مقدمه کتاب گفته بودید سختی‌های طاقت‌فرسایی را برای به سرانجام رساندن پروژه در سوریه متحمل شدید؛ آیا قبل از اعزام به سوریه این سختی‌ها را پیش‌بینی نمی‌کردید؟
اگر بخواهم صادقانه بگویم باید گفت زمانی که به کشور سوریه عازم شدم، نه‌تنها بنده بلکه هیچ کدام از مسؤولان و همراهان ایرانی در سوریه هم تصورش را نمی‌کردند به سرانجام رساندن این پروژه در کشوری مثل سوریه که هنوز درگیر جنگ بود تا چه حد می‌تواند دشوار و سخت باشد. 
 
* با این اوصاف چگونه بر آن شرایط سخت غلبه کردید؟
به هر حال خواست خدا و لطف شهدای «مدافع حرم» بود که چنان زمینه‌سازی کنند که قرعه این کار عظیم و متفاوت فرهنگی جهادگونه به نام شخص بنده بیفتد، یعنی نخستین خانم ایرانی نویسنده، پژوهشگر و مستندساز که دست‌اندرکاران ایرانی در سوریه به او اجازه داده بودند برای این کار عازم آن کشور شود و همین موضع، انگیزه مضاعفی به من تزریق کرد تا بتوانم بر همه مشکلات و سختی‌ها غلبه کنم. 
 
* اگر بخواهید به بخشی از شرایط سخت تولید پروژه در سوریه اشاره کنید، چه خاطره‌ای به ذهن‌تان خطور می‌کند؟
یکی از به یادماندنی‌ترین قسمت‌های این سفر، حضورم در میان مردم شیعه، سنی، علوی و مسیحی بود؛ ادیان و مذاهب و فرهنگ‌های مختلفی داشتند. ساعت‌ها با پشتکار برای ثبت روایت آنها تلاش می‌کردم تا صدای مظلومیت‌شان را به گوش مردم صلح‌ طلب، حقیقت‌جو و آزادی‌خواه جهان برسانم. این تلاش از این باب شیرین بود که هم آدم‌های جدیدی یافته بودم که می‌توانستم آنها را از صمیم قلب دوست‌شان داشته باشم و هم اینکه دقیقا در تقابل با تبلیغات سوء دشمن مشترک‌شان بود که قصد ایجاد اختلافات بین مذاهب را داشت.  به هر حال، به‌رغم همه این اوضاع و احوال، سعی شد این روایت‌ها به همراه اسنادی مانند صوت، مصاحبه‌ها، عکس‌های راویان و مشخصات کامل‌شان برای حفظ در آرشیو سندها ثبت شود و سپس به نگارش درآید. برای حفظ سندیت متن‌های پیاده‌‌شده از مصاحبه‌های ضبط‌شده نیز سعی کرده‌ام صوت همه مصاحبه‌ها را پیاده کنم تا از این بابت هم اطمینان خاطر حاصل شود. 
 
* وقتی کتاب «اینجا سوریه است» روانه بازار نشر شد، موضوعی بود که حسرت بخورید چرا در کتاب آنطور که باید به آن نپرداختید؟
از آنجا که حین نگارش کتاب «اینجا سوریه است» به همراه همکارانم تمام تمرکز و تلاش خود را گذاشتم که از تمام ظرفیت‌ها، اسناد و مصاحبه‌ها برای تولید بهترین خروجی بهره ببرم، هیچ گونه حسرتی بابت کم‌کاری ندارم اما پس از انتشار کتاب یک حسرت بزرگی بر دل بنده مانده است. 
 
* چه حسرتی؟
از زمان آغاز نگارش تا پایان آن به این موضوع فکر می‌کردم زمانی که پروژه به سرانجام رسید، حاج‌قاسم سلیمانی از نخستین خوانندگانش باشد. اکنون اما یکی از عمیق‌ترین اندوه‌ها و تأسف‌هایم این است که کتاب زمانی منتشر می‌شود که ایشان دیگر در میان ما نیست و صادقانه باید گفت اگر سلحشوری‌های خالصانه حاج‌قاسم و مدافعان حرم در جبهه‌ها نبود، نه زمینه‌ای برای ارائه ایده‌ها و طرح‌ها فراهم می‌شد و نه نویسنده‌ای می‌توانست به تحقق این طرح‌ها رو بیاورد.
***
روایتگر  سختی‌های مردم‌جنگ‌زده
مرتضی انصاری‌زاده*: عادت کرده‌ایم، عادت کرده‌ایم با تصویرهای قالبی از قاب رسانه‌ها دلخوش باشیم، با دیدن چند دقیقه خبری درباره فلان واقعه احساس کنیم دیگر کارشناس شده‌ایم. راضی شده‌ایم تا گفته شود «جنگ سوریه»، این به ذهن‌مان بیاید که «خب دیگر! کار عربستان و دولت‌های غربی است» اما اگر یکی بپرسد «خب حالا، جنگ که از صفر نمی‌شود شروع شود. از قبل چه زمینه‌هایی وجود داشت؟ مردم سوریه این وسط چه می‌کنند؟ چه تفاوتی میان گروه‌های متعدد مخالف نظام سوریه وجود دارد؟ رابطه این گروه‌ها با بافت جمعیتی سوریه چطور است؟» ناگهان متوجه می‌شویم که چقدر عمق اطلاعات‌مان کم است، البته اگر اطلاعاتی وجود داشته باشد. فاصله گرفتن از یک پدیده اجتماعی برای ارزیابی آن لازم است اما به این شرط که این فاصله گرفتن منجر به بیگانگی نشود. یکی از راه‌های بیگانه نشدن با اتفاقات هم دیدن آدم‌ها و زندگی‌های درون آنهاست. کتاب «اینجا سوریه است» خانم زهره یزدان‌پناه، خواننده را می‌برد به داخل واقعه، بدون واسطه؛ به ملاقات با زنانی که زندگی‌شان از جنگی طولانی و خانمانسوز متاثر شده. متاثر شدن کلمه دقیقی نیست، زندگی‌شان هم‌آغوش جنگ شده، و در گوشه‌گوشه آن رد پایی از جنگ دیده می‌شود؛ از دست دادن سرپناه، فقدان عزیزان، بحران مالی و جست‌وجوی کار و آینده‌ نامعلوم. تلخی‌های کتاب زیاد است اما جوانه‌های زندگی هم دیده می‌شود. زنان قرار نیست تسلیم شوند. با یک سفارش عادی اداری و از کسی که اهل چرتکه انداختن باشد، چنین کتابی پدید نمی‌آید. اگر نویسنده چنین کتابی انتظار داشت از فرودگاه برود هتل و بعد در اتاقی خنک یک به یک مصاحبه‌شوندگان را برایش بیاورند و او هم با سوالاتی رسمی بازی کند، هیچ وقت «اینجا سوریه است» به وجود نمی‌آمد. کسی که می‌خواهد روایتگر مرارت‌ها و سختی‌های جمعیتی باشد باید میزانی از آن را بچشد و سفره خود را از آنها جدا نکند. جدا از خاطرات و گفته‌های راویان، نویسنده این کتاب می‌تواند یک کارگاه تجربه‌نگاری و مردم‌شناسی بگذارد و تعریف کند که چه کارهایی کرده تا قربانیان جنگ به او اعتماد کنند و از غم‌ها و زخم‌های‌شان برایش بگویند. 
*نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی

Page Generated in 0/0142 sec