حجت شفیعی: مدیران وزارت ورزش در حالی تا یک ماه دیگر صندلیهای مدیریتی خود را ترک میکنند که نتوانستند رضایت هواداران استقلال را در سروسامان دادن به اوضاع مدیریتی این باشگاه جلب کنند. اوضاع مدیریتی استقلال در نابسامانترین وضع خود طی سالهای اخیر است. اختلاف شدید بین هیاتمدیره این باشگاه از یک سو و اختلاف بین مدیرعامل و کادر فنی و بازیکنان از سوی دیگر کار را به جایی رسانده که عملا ارتباطی بین ۲ رکن باشگاه یعنی مدیرعامل و سرمربی وجود ندارد و این در حالی است که استقلال در آستانه انجام یک بازی مهم در جام حذفی قرار دارد و در مقطع حساس بین فصل جاری و فصل بعد که اوج کار و وظایف مدیران باشگاه برای تقویت و بستن یک تیم مدعی است، برنامه مشخصی از سوی مدیریت برای تامین خواستههای کادر فنی دیده نمیشود. انگشت اتهام هواداران استقلال نیز بیش از همه به سمت وزارت ورزش به عنوان متولی این باشگاه نشانه رفته است. در دوران تیم مدیریتی فعلی وزارت ورزش، تیم ملی فوتبال ایران ۲ دوره حضور در جامجهانی را تجربه کرد و باشگاه پرسپولیس نیز به عنوان یکی از ۲ تیم زیرمجموعه این وزارتخانه توانسته در مسابقات آسیایی روزهای خوبی را برای هوادارانش رقم بزند اما کارنامه مدیریتی این وزارتخانه در حوزه فوتبال آنجا که به عملکرد استقلال میرسد، خالی است. استقلال طی سالهای گذشته چندین ترکیب هیاتمدیره به خود دیده و شاید با نگاه مثبت این میزان تغییرات از سوی وزارت ورزش را باید به پای تلاش مدیران آن برای سروسامان دادن به اوضاع این باشگاه گذاشت؛ تلاشی که البته نتوانسته به یک نتیجه مثبت قابل قبول برای هواداران این تیم منجر شود.
آنچه این روزها در استقلال میگذرد، قصه تازهای نیست. با نگاهی به آرشیو رسانههای ورزشی در 20 سال اخیر میتوان نمونههای بسیاری از این نابسامانیهای مدیریتی را در ۲ باشگاه معروف پایتخت یافت. مدیرانی که چند صباحی آمدهاند، با قبلیها و بعدیها درگیر شدهاند و به وقت کنار رفتن تازه یادشان میافتد دست به افشاگری بزنند. همین میشود که این روزها هر کس دیگری را متهم به اخلال در کار باشگاه میکند و اگر فرض را بر صحت تمام این افشاگریها و اتهامات بگذاریم، نتیجهای جز این نمیتوان گرفت که سازوکار مدیریتی در این دو باشگاه آنقدر پیچیده و همراه با مشکلات زیاد است که این تعارضات و ناکارآمدیها اجتنابناپذیر است. چه بسا بتوان گفت اصول و سازوکاری که با آن هیاتمدیره این باشگاهها انتخاب میشود، مشخص نیست و وزارت ورزش در دولتهای مختلف نتوانسته حوزه اختیارات و مسؤولیت هیاتمدیره را مشخص کند. برای همین هم نمیتوان از این همه رفتوآمد در این باشگاه پی به شاخصهای موثر در تعیین هیاتمدیره و مدیرعامل برد. مدیران کنونی وزارت ورزش نیز نتوانستند همچون اسلاف خود، به یک تعریف مشخص از وظایف هیاتمدیره برسند، بنابراین نه تنها در استقلال که در پرسپولیس نیز موفق به سامان دادن اوضاع مدیریتی نشدند. نباید فراموش کرد اگر پرسپولیس هم نمیتوانست در سالهای اخیر نتایج خوبی بگیرد، مشکلات مدیریتی این باشگاه نیز بیشتر عیان و دردسرساز میشد.
حال در روزهایی که دولت و به تبع آن وزارت ورزش خود را برای واگذاری مسؤولیت به دولت بعد آماده میکند، انگار اراده و انگیزه لازم برای سروسامان دادن حتی مقطعی به اوضاع مدیریتی استقلال نیز در بین مدیران وزارت ورزش وجود ندارد. تعیین هیاتمدیرهای که عملا ۲ عضو دارد، امیدی را برای بهبود اوضاع در استقلال ایجاد نکرده و از آن مهمتر ارادهای برای برطرف کردن ناهماهنگی بین مدیران که از قبل وجود داشت و حال منجر به ایجاد فاصله بین مدیرعامل و سرمربی نیز شده، از سوی متولی اصلی باشگاه استقلال دیده نمیشود. انگار حل این نابسامانی به نوعی به دولت بعد و مدیران جدید وزارت ورزش سپرده شده باشد و وزارت کنونی از زیر بار مسؤولیت استقلال شانه خالی کرده باشد. نه اینکه واقعا این اراده در بین مدیران کنونی وزارت ورزش وجود ندارد اما نوع تصمیمات آنها و کشدار شدن اختلافات و کمبودها در این باشگاه این تصور را به ذهن هواداران استقلال متبادر کرده است که استقلال و مشکلاتش برای مدیران کنونی وزارت ورزش اولویت ندارد.
احمد مددی، مدیرعامل استقلال طی یک مصاحبه با تلویزیون ادعا کرد یک عضو سابق هیاتمدیره با یک فرد متمول که سمتی در این باشگاه ندارد، در حال تیم بستن برای فصل بعد است و گلایهاش را از این موضوع اعلام کرد. هر چند او سعی داشت با مطرح کردن این موضوع، از تضعیف جایگاه خود به دست مخالفانش یا سرمربی تیم بگوید اما عملا این ایراد را هم به خود او وارد میکند که چرا کار به جایی رسیده که سرمربی تیم نمیتواند خواستههایش را با او به عنوان مدیرعامل مطرح کند.
چرا او قدمی در راستای نزدیک شدن به سرمربی و تامین خواستهها، بازیکنان و امکانات مدنظر او برنمیدارد؟ احتمالا او از مشکلات مالی و نداشتن بودجه مورد نیاز برای تامین خواستههای مربی خود بگوید و خود را میراثدار بدهیهای گذشته بداند و از خود رفع مسؤولیت کند اما به هر حال او منتخب وزارت ورزش است و اتفاقا حامیان مقتدری نیز در این وزارتخانه دارد. اگر مشکلات مالی استقلال ناشی از سوءمدیریت مدیران قبلی است و به مددی ارتباط ندارد، به وزارت ورزش که ربط دارد؟ وزارتخانهای که مدیرانش نتوانستهاند طی سالها سامانی به اوضاع مدیریتی استقلال بدهند و با انتخابهای نامناسب و ندادن حوزه اختیارات معقول به هیاتمدیره منتخب خود کاری کردهاند که روزبهروز این باشگاه بیشتر در مشکلات خود گرفتار شود، آیا نباید اکنون در شرایط و زمان حساسی که تیم استقلال با آن مواجه است تلاش خود را برای جبران این سوءمدیریتها انجام دهد؟ گیریم هر کدام از مدیران سابق و فعلی با پروندهای از مشکلاتی که داشتهاند از عملکرد خود دفاع کنند و خود را میراثدار ناکارآمدی مدیران قبلی بدانند اما آیا وزارت ورزش هم به عنوان متولی چندین ساله این باشگاه میتواند اینگونه عملکرد مدیریتی استقلال را توجیه کند و مشکلات را میراث کس دیگری بداند؟
این استقلال با همه مشکلاتش، دستپخت مدیران وزارت ورزش است. نمره مدیریت این استقلال در مجموع چند سال اخیر به کارنامه وزارت ورزش وارد میشود. وقتی پای حسابکشی از وزارت ورزش درباره استقلال میرسد، دیگر نمیتوان همچون مدیران رنگارنگ این باشگاه در سالهای اخیر، مدیریت قبلی را مقصر دانست و بهانهای برای مشکلات و ناکارآمدیها تراشید. هر چه هست و هر چه شده و هر میزان دخل و خرجی که استقلال داشته و هر بدهی که به بار آورده، نتیجه عملکرد مدیریتی وزارت ورزش در استقلال است. پس آنچه از مدیران این وزارتخانه انتظار میرود سامان دادن به اوضاع مدیریتی استقلال به هر طریقی است. انتخاب هیاتمدیرهای که بتواند در کوتاهترین زمان مشکلات را سروسامان دهد، پول بیاورد و البته بدهی هم به جا نگذارد و رابطه مدیرعامل و کادر فنی و بازیکنان را نرمال کند، کمترین کاری است که مدیران وزارت ورزش در روزهای آخر حضورشان در دولت میتوانند انجام دهند.