«وطنامروز» در گزارشی چالشهای شکلگیری ثبات در همسایه شرقی ایران را بررسی میکند
گروه سیاسی: بحران 40 ساله افغانستان فاقد راهحلی کوتاهمدت است. در روزهای اخیر نزاعهای رسانهای پیرامون ماهیت طالبان و تغییرات احتمالی این گروه در اندیشه و رویکرد همزمان با اوجگیری درگیریهای داخل افغانستان شدت گرفته است. نکته مغفول در تمام تحلیلهای این چند روزه، عدم توجه به ریشههای شکلگیری بحران در این کشور است.
به گزارش «وطنامروز»، کشور افغانستان از بدو شکلگیری تاکنون، یعنی طی یک و نیم قرن اخیر تقریبا دارای ویژگیهای یکسان و خاصی بوده که محیط این کشور را همواره مستعد درگیری و نزاعهای داخلی کرده است. موقعیت ژئوپلیتیک، ویژگیهای جغرافیایی، مساله قومیتها و دخالت قدرتهای بزرگ در مسائل داخلی افغانستان را میتوان مثالهایی از این ویژگیها دانست. در ادامه به بررسی برخی از این ویژگیها پرداخته میشود.
بیشتر مساحت افغانستان را کوهستان شامل میشود و زمین مسطح و بدون ناهمواری درصد کمی از این کشور را تشکیل میدهد. هر چه از غرب به شرق افغانستان برویم با ارتفاعات بلندتری مواجه خواهیم شد. این ناهمواریها باعث شده ایجاد راههای مواصلاتی بین نقاط مختلف این کشور همیشه با دشواری همراه باشد. در همین زمینه میتوان به این نکته اشاره داشت که افغانستان فاقد خط ریلی است و هر چند با افتتاح پروژههایی مثل راهآهن خواف- هرات تا حد بسیار کمی این خلأ جبران شده است اما همچنان مشکل دسترسی به بسیاری از نقاط این کشور وجود دارد. ویژگیهای طبیعی افغانستان ۲ مشکل اساسی را آفریده است؛ نخستین مشکل عدم ارتباط جمعیتهای پراکنده در خاک این کشور با یکدیگر است. همین امر باعث شده قرابت گروههای مختلف جمعیتی ساکن در مکانهای گوناگون افغانستان کمتر و کمتر شود. دومین مشکل، ناتوانی دولت مرکزی کابل در اعمال حاکمیت بر نقاط دوردست است. این مساله نیز بر اهمیت حکام محلی و لزوم هماهنگی دولت مرکزی با این حکام افزوده است. این حکام محلی هر زمان احساس کنند منافعشان از همراهی با مخالفان دولت تامین میشود، سر به طغیان گذارده و از ذیل حاکمیت دولت مرکزی خارج میشوند. با این وجود همچنان وجود این گروه برای برقراری نظم و امنیت ضروری به نظر میرسد. هر زمان حکومت مرکزی سعی در اعمال حاکمیت در این نقاط داشته با مقاومتهای داخلی روبهرو شده است. به طور مثال دلیل اصلی سقوط امانالله خان- شاه تجددخواه افغانستان در اوایل قرن بیستم- سعی در تغییر شرایط زندگی مردم در نقاط روستایی و دوردست بود که با قیامهای گسترده مردمی همراه شد.
مساله دیگر که دارای اهمیت بسیار زیادیاست، مساله قومیت در افغانستان است. افغانستان کشور چندقومیتی است. تاکنون بیش از 50 قوم و تیره گوناگون در افغانستان شناسایی شده است که از اصلیترین این اقوام میتوان از پشتونها، تاجیکها، هزارهها و ازبکها نام برد. آمار دقیقی از درصد جمعیت هر قوم وجود ندارد اما نقل مورد قبول اکثر کارشناسان، اکثریت نسبی قوم پشتون است. پس از این قوم، اقوام تاجیک، هزاره و ازبک دارای بیشترین جمعیت هستند. در یک و نیم سده اخیر جز مدتزمانهایی اندک، پشتونها اختیار حکمرانی را در دست داشتهاند و خود را مدعی تمام و کمال حکمرانی میدانند. شکاف قومیتی در افغانستان جدی است. تقریبا نمیتوان نقطه مشترک خاصی بین این اقوام پیدا کرد و هر کدام دارای آداب و رسوم و افکار خاص خود هستند. بسیاری از درگیریها و چالشها در داخل افغانستان به قومیت برمیگردد؛ به همین دلیل است که تحلیل شرایط روز افغانستان بدون درنظر گرفتن شرایط خاصی قومیتی این کشور ارزشی ندارد. حتی جنبشهای اسلامی معاصر افغانستان نیز دارای ماهیت قومی هستند که گاهی این ماهیت قومی غالب میشود. به طور مثال در زمان جهاد علیه ارتش سرخ و بعد از شکلگیری جنگهای داخلی، حزب جمعیت اسلامی افغانستان متعلق به تاجیکها، حزب اسلامی افغانستان متعلق به پشتونها و حزب وحدت اسلامی متعلق به هزارهها بود. ریشه جنگهای داخلی افغانستان را نیز باید در مساله قومیت جستوجو کرد. خاستگاه گروه طالبان نیز که به اسم یک گروه اسلامگرا با ایدئولوژی سلفی و دیوبندی شناخته میشود، قوم پشتون است و در برخی نقاط عطف سالیان اخیر، وجهه قومی این گروه بر وجهه فکری آن غلبه کرده است. به همین دلیل است که هیچ راهحلی برای خروج از بحران فعلی بدون در نظر گرفتن قومیتهای مختلف و خواستههای آنان قابل تصور نیست.
حکومتهای افغانستان در ادوار مختلف با وجود داشتن اندیشه و ایدئولوژیهای متفاوت و بعضا متضاد، مسائل یکسانی داشته است. یکی از چالشهای جدی در کنار عدم دسترسی به نقاط دوردست و قومیت، چالش کمبود درآمد دولت برای اداره حکومت بوده است. به دلیل اینکه زمینهای کشاورزی زیادی در این کشور وجود ندارد و از ذخایر عظیم معدنی این کشور نیز استفاده چندانی نمیشد، منبع درآمدی خاصی جز گرفتن مالیات از مردم وجود نداشت که با شرایط خاص این کشور نمیتوان این منبع را منبعی پایدار برای تامین مایحتاج دولت دانست. به همین دلیل تمام حکومتهای افغانستان محتاج استقراض خارجی بودند و همچنان نیز این معضل وجود دارد. همین امر نیز لزوم ارتباط با یک قدرت خارجی را بیشتر کرده است و حکمرانان افغانستان همیشه سعی داشتهاند با یکی از قدرتهای اصلی دوران خودشان ارتباط بگیرند و نظر آنان به را خود جلب کنند تا بتوانند این خلأ را جبران کنند. این مساله و ژئوپلیتیک خاص این کشور که همواره محل نزاع قدرتهای بزرگ زمان خود بوده است (مانند «بازی بزرگ» بین روسیه تزاری و پادشاهی بریتانیا در قرن 19)، حضور قدرتهای خارجی را در این کشور اجتنابناپذیر کرده است. همانطور که دولت کمونیستی با اتحاد جماهیر شوروی ارتباط نزدیکی داشت و از این قدرت کمکهای بسیاری دریافت میکرد، دولت فعلی افغانستان نیز خود را نیازمند این کمکها از سمت ایالات متحده آمریکا میبیند. حتی بین سالهای 1996 تا 2001 که طالبان حکومت را در دست داشت، تلاشهایی برای ارتباطگیری با آمریکا درباره خط لوله انتقال گاز «تاپی» صورت گرفته بود.
* پاسخ معمای چندمجهولی افغانستان چیست؟
با توجه به ۳ نکتهای که ذکر شد، میتوان نتیجه گرفت هر حکومتی که روی کار میآید باید از انحصارگرایی و شکلدهی به یک حکومت مطلقه و تجمیع تمام قدرت در پایتخت پرهیز کند. یکی از دلایل نابسامانیهای بعد از 2001 در افغانستان و ناتوانی دولت در جلوگیری از پیشرویهای اخیر طالبان در مناطقی از این کشور را باید در شکلگیری یک قدرت مطلقه و سرکوب حکام محلی جستوجو کرد. دکتر «مجتبی نوروزی» کارشناس مسائل افغانستان و معاون سابق رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در کابل در مصاحبه با «وطنامروز» گفت: «نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که آمریکاییها بعد از حضور و استقرار در افغانستان تلاش کردند قدرت فرماندهان مجاهد را که هر کدام در مناطق خودشان دارای یک نوع قدرت بودند و امکان کنترل آن مناطق را داشتند و امنیت نسبی را برقرار میکردند، به نام جنگسالار و به نام قانونمند کردن گروههای مسلح غیرمسؤول، کاهش دهند و آنان را از گردونه حکمرانی حذف کنند. همین امر امروز تبدیل به پاشنه آشیل دولت افغانستان شده است».
بنابراین شکلگیری بسیج مردمی در افغانستان که طی روزهای اخیر اتفاق افتاده، از این منظر ۲ اهمیت اساسی دارد؛ نخست جلوگیری از پیشرویهای طالبان در میدان جنگ است که به این وسیله موضع این گروه در مذاکرات بینالافغانی تضعیف میشود. تضعیف موضع طالبان میتواند روند پیشرفت راهحل سیاسی را تسریع کند. اهمیت دوم که بلندمدت است، تفویض برخی اختیارات و انتقال قدرت از پایتخت به نقاط مختلف افغانستان است که این اتفاق میتواند شروعی برای این موضوع باشد.
در همین زمینه «ابوالفضل ظهرهوند» دیپلمات کهنهکار ایرانی که سالها تجربه حضور در افغانستان را دارد، در مصاحبه با «وطنامروز» در پاسخ به سوالی درباره چاره کار بحران فعلی افغانستان گفت: «جریانهای پراکنده ملی و مجاهد باید در قالب جریان مقاومت دوباره با هم متحد شوند. یوسف قانونی در پنجشیر، محمد محقق و عطا محمد نور در بلخ، حضرت علی (زاده) در ولایات ننگرهار و لغمان و گلبدین حکمتیار در میان تمام قوم پشتون، ژنرال دوستم در فاریاب، کریم خلیلی رئیس شورای عالی صلح و حتی حامد کرزی رئیسجمهور پیشین؛ خلاصه! همه فعالان سیاسی در شهرهای کوچک و بزرگ باید دست به دست هم دهند. جریان مقاومت افغانستان اگر متشکل شود، با ژئوپلیتیک منطقه هم سازگار است، ضمن اینکه قدرتهای بزرگ مثل چین و روسیه نیز وقتی دریابند روند فعلی طالبانی شدن دوباره افغانستان در بلندمدت چه خطراتی برایشان دارد، در روابطشان با طالبان تجدیدنظر خواهند کرد، البته دولت فعلی افغانستان هم باید تغییر موضع دهد و جریان مقاومت را حمایت کند. در این صورت حتی اگر لازم باشد برای جلوگیری از سقوط کشور، باید شورای عالی دولت یا شورای وحدت فرماندهان افغان تشکیل شود».
بنابراین در شرایط فعلی موضع صحیح در قبال اتفاقات اخیر افغانستان، ثبات، تشکیل دولت مرکزی مقتدر شامل همه اقوام و گروهها و جلوگیری از غالبشدن قدرت یک گروه یا قوم به منظور پیشبرد هرچه بهتر مذاکرات سیاسی است. تجربه سالیان اخیر نشان داده حذف طالبان از صحنه سیاسی افغانستان امکانپذیر نیست، بنابراین باید به پیشرفت هر چه بهتر مذاکرات سیاسی به منظور صلح کمک کرد که جمهوری اسلامی ایران در سالیان اخیر تلاش خود را به این مساله معطوف کرده است.
***
سخنگوی طالبان: اطمینان دادیم تهدیدی متوجه هیچ کشوری نخواهد بود
«ذبیحالله مجاهد» سخنگوی طالبان روز گذشته در گفتوگو با ایلنا با اشاره به برخی گمانهزنیها مبنی بر عدم خروج کامل آمریکا از افغانستان در تاریخ مقرر و حضور 600 نیروی آمریکایی در این کشور گفت: آمریکاییها اعلام کرده بودند تا ماه مه از کشور خارج میشوند اما متاسفانه در این باره کوتاهی کردند و حالا باید با تمام قوا از کشور خارج شوند. بدون تردید اگر آنها بخواهند در افغانستان حضور داشته باشند با عکسالعمل جدی ما و مردم ما روبهرو خواهند شد، چراکه مردم افغانستان به هیچ وجه نمیخواهند حتی یک نفر از نیروهای خارجی در کشورشان باقی بماند. وی همچنین درباره حضور نیروهای ارتش ترکیه نیز اظهار داشت: معتقدیم ترکیه یک کشور برادر و اسلامی است اما واقعیت این است که اگر آنها بخواهند دست به اقدام خاصی بزنند و در افغانستان حضور داشته باشند، بدون تردید مردم افغانستان با آنها مقابله خواهند کرد، چراکه از نظر ما تفاوتی میان ترکیه و آمریکا وجود ندارد، چون این کشور عضو ناتو است. مجاهد درباره اینکه طالبان پس از توافق دوحه تاکنون سعی داشته تا به نحوی چهره خود را در اذهان عمومی تطهیر کند هم اظهار داشت: معتقدم از سال ۲۰۰۰ به بعد طالبان تا حد زیادی به تکامل رسیده و همچنین ما در حال تغییر رفتار هستیم، بویژه آنکه مردم کشورهای همسایه مانند ایران و پاکستان هم باید بیشتر درباره مواضعمان آگاهی کسب کنند. سخنگوی طالبان با اشاره به اطمینان دادن از اینکه خطری از ناحیه آنها همسایگان را تهدید نخواهد کرد، ادامه داد: به صورت کلی در مسائل افغانستان ۲ بعد وجود دارد؛ نخست بعد خارجی و سپس ابعاد داخلی. ما معتقدیم در ابتدای کار باید خطرات را دفع کنیم بعد به دنبال منافع کشورمان باشیم، چراکه افغانستان در حال اشغال نمیتواند کاری از پیش ببرد. لذا ما در گام اول با آمریکاییها مذاکره کردیم تا از کشور خارج شوند و به آنها اطمینان دادیم که تهدیدی از ناحیه ما متوجه هیچ کشور و همچنین آمریکا نخواهد بود. در فاز بعدی مسائل داخلی مطرح میشود. وی همچنین در پاسخ به سوالی پیرامون ارتباط میان طالبان و القاعده افزود: حضور القاعده در افغانستان به گذشته برمیگردد. آن زمان به دلیل حمله شوروی به افغانستان از تمام بلاد اسلامی برای جهاد علیه آنها به افغانستان آمدند و در همان زمان اعضای القاعده با مردم افغانستان همکار بودند. پس از گذر از دوران جهاد، به سران القاعده از طرف حکومت وقت تابعیت افغانستان داده شد و شاهد به وجود آمدن پدیدهای به نام «افغان- عربها» بودیم و متاسفانه این میراثی بود که برای امارت اسلامی به جا گذاشته شد. پس از دوران جهاد، ما سعی کردیم رفتار القاعده را کنترل کنیم اما اتفاقهایی افتاد که بعد از سال ۲۰۰۰ میلادی آنها یا به کشورهای خود رفتند یا دستگیر شدند. حالا هم با پدیدهای به نام داعش روبهرو هستیم که در زابل، هلمند، جوزجان، ننگرهار، کنر و غور با آنها مقابله کردیم ولی آنها هنوز در کابل دیده میشوند. به هر ترتیب با این جریان مبارزه خواهیم کرد و هیچ ارتباطی هماکنون با القاعده نداریم. ما به هیچ وجه افکار داعش را قبول نداریم. آنها حتی ما را مرتد میخوانند و به همین دلیل هیچ ارتباط مستقیمی با آنها وجود ندارد.