بنا بر نظر بسیاری از کارشناسان، تجربه تاریخی 8 ساله دولت تدبیر و امید و مدل حکمرانی و مدیریتی کابینه جریان موسوم به اعتدال به همگان حتی طرفداران گفتمانی این دولت بخوبی اثبات کرد که مدل مدیریتی متکی به غرب و بیتوجهی به ظرفیتهای داخلی چه نتایج خسارتباری را میتواند برای کشور و مردم به همراه آورد. مدلی که نخستین قربانیان و خسارتزدههای اصلی آن طبقه مستضعفان و محرومان از ثروت و قدرت هستند؛ همانها که امام مستضعفان و پابرهنگان زمانی فرمودند اینها ولینعمتان جمهوری اسلامی و اولویت اول کشور هستند. حال باید پرسید که میراث مشکلات دولت یازدهم و دوازدهم چه عواقبی را برای دولت بعدی به بار خواهد آورد؟ دولت سیزدهم با چه چالشهایی مواجه خواهد بود و راه خروج از این چالشها چیست؟ به منظور پاسخ به این سوالات اساسی، با دکتر شهریار زرشناس گفتوگو کردهایم.
وی سالها درباره مدلهای حکمرانی در حوزه اقتصاد و سیاست و فرهنگ، مطالعات و پژوهشهای فراوانی انجام داده است و دارای تالیفات متعددی در این زمینههاست. این استاد دانشگاه در این مصاحبه به نقد مسیر طی شده دولت یازدهم و دوازدهم پرداخت و مسیر پرفراز و نشیب دولت جدید را ترسیم کرده و راهحلهایی برای فائق آمدن بر مشکلات پیش روی کشور ارائه کرد. دکتر شهریار زرشناس در حوزه اقتصاد، سیاستهای نئولیبرالی دولت آقای روحانی را عامل بسیاری از مشکلات پیش آمده مانند: تورم افسارگسیخته، بیکاری، فساد، سقوط ارزش پول ملی و... میداند و معتقد است اگر چه اجرای سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیسم در ۳ دهه گذشته نیز سابقه داشته است ولی در دولت آقای روحانی این مدل به شکل خیلی سریعتر و با ناکارآمدی شدیدتری اجرا شد. وی معتقد است دولت جدید باید ابتدا کارهایی ضربتی و درمانهایی فوری برای نجات حال وخیم اقتصاد کشور انجام دهد و سپس با کمک و مشورت نخبگان و صاحبنظران انقلابی و دلسوز به نسخه و مدلی کلان برای مدیریت اقتصادی کشور برسد و طی اجرای این نسخه ساختارهای اصلی اقتصاد را دچار تغییر و تحولی بنیادین کند. این استاد دانشگاه حوزه دوم چالشهای دولت منتخب را حوزه سیاست خارجه میداند. او معتقد است درباره تاثیر مخرب تحریمها در سالهای گذشته بزرگنمایی شده است و اکثر مشکلات ما به ناکارآمدیها و سوءمدیریتهای داخلی برمیگردد. این استاد دانشگاه با مطالعه مناسبات سیاست خارجی بسیاری از کشورهای جهان به این باور رسیده است که اساسا نظام جهانی در مقابل ایستادگی بر اصول و قاطعیت و دفاع از استقلال عقب مینشیند ولی وقتی کشور با سیاستمداران وابستهگرا مدیریت شود، نظام سلطه پیشروی کرده و آرایش تهاجمی به خود میگیرد. وی حوزه سوم را حوزه فرهنگ میداند و بر این باور است که در حوزه فرهنگ عمومی، گفتار ایدئولوژیک نئولیبرالی در حال تبدیل شدن به گفتار غالب جامعه است. دکتر زرشناس مسؤولیت دستگاههای فرهنگی کشور بویژه وزارت ارشاد را مناسب جوانان انقلابی و دلسوز میداند و معتقد است ما به یک طرح و نقشه جامع و راهبردی در این زمینه نیاز داریم.
* جناب دکتر زرشناس! به نظر شما مهمترین چالشهایی که دولت سیزدهم در پیش دارد، چه چالشهایی است و راه برونرفت از آنها را چه میدانید؟
بسماللهالرحمنالرحیم. برای اینکه بتوانم به سوال شما پاسخ دقیقتری بدهم، به نظرم مناسب است ابتدا یک دستهبندی کلان ارائه کنم و سپس به ترتیب درباره این دستهبندی گفتوگو کنیم. دولت آینده در ۳ حوزه کلان با چالشهایی جدی مواجه است؛ حوزه اقتصاد، حوزه سیاست خارجی و حوزه فرهنگ. البته باید این نکته را هم یادآوری کنم که دولت جدید با چالشهای دیگری هم مواجه است که شاید ذیل این ۳ مورد نتوان از آن سخن گفت اما به هر حال اصلیترین چالشها، در این ۳ حوزه است. این چالشها، میراث تلخ ناکارآمدیها، رفتارها و مدلهای شکستخورده دولت یازدهم و دوازدهم است. باید واقعبینانه نگاه کنیم؛ تا مدتها سایه میراث شوم ناکارآمدی دولت آقای روحانی بر سر دولت آقای رئیسی خواهد بود و اینطور نیست که ایشان بتواند به سرعت فضا را کاملا عوض کند. آقای رئیسی سکان قوهای را به دست گرفته که ۳ دهه است با مدل سیاستورزی نئولیبرال کشور را اداره میکند. ما در این دوره ۸ ساله، شاهد انفجار ناکارآمدی بودیم. به نظر من دولت آقای روحانی همان مدل حکمرانی نئولیبرال را هم به بدترین شکل ممکن اجرایی کرد، بهگونهای که با هیچ یک از مناسبات نظام سرمایهداری هم نمیساخت. یعنی اگر قرار بود کاملا مبتنی بر نظام سرمایهداری، یک مدل رفتاری تعیین کنیم، مدل رفتاری آقای روحانی به شاخصهای نظام سرمایهداری هم نمیخورد؛ یک کاریکاتوری از مدل سرمایهداری و نئولیبرالی در کشور پیاده شد. همین مدل فکری غلط و پیادهسازی غلط این مدل فکری غلط، باعث شد کشور با تندترین سرعت ممکن به سمت افسارگسیختگی پیش رود. ارزش پایین پول ملی، حجم وحشتناک نقدینگی، حقوقهای نجومی و فساد ساری و جاری در میان برخی مدیران، مجموعهای در هم پیچیده از مشکلات اقتصادی را ایجاد کرده است که سیاستهای دولت آقای روحانی مقصر و عامل اصلی ایجاد آنهاست. پس اگر بخواهیم نگاه احساسی و هیجانی به موضوع نداشته باشیم، باید اعتراف کنیم آقای رئیسی پای خود را در یک باتلاق گذاشته و با انبوهی از بیسامانی مواجه است که اصلاح آن کار یک روز و ۲ روز نیست.
* آقای دکتر! به نظر شما در این شرایط، زمامدار قوه مجریه چه راهکاری باید اتخاذ کند؟ به هر حال مردم به حدی تحت فشار هستند که نمیشود آنها را به یک برنامه بلندمدت حواله داد.
بله، دقیقا حرف شما درست است و به همین خاطر است که معتقدم آقای رئیسی در گام اول باید چند برنامه ضربتی در دستور کار داشته باشد که بهسرعت جو روانی جامعه را از این حالت خارج کند و به صورت واقعی بتواند بخشی از این فشارها را کاهش دهد. به عنوان مثال به ۲ مورد اشاره میکنم. شما همین مساله کرونا را در نظر بگیرید، اگر چه این موضوع یک مساله اقتصادی نیست اما بشدت به روان جامعه آسیب زده است. وضعیت اقتصادی به اندازه کافی کیفیت زندگی را پایین آورده بود، متاسفانه بعد از شیوع بیماری کرونا، همان زندگیای که کیفیتش نزول کرده بود، باز هم به پایینترین سطح خود رسید. خانوادهای که تا پیش از این به علت گرانیها دیگر نمیتوانست مسافرت برود، الان دیگر پارک هم نمیتواند با یک خیال آسوده برود؛ خب! همین به سلامت روانی جامعه آسیب میزند. شما الان در بعضی کشورهای اروپایی که از سطح درآمدی بالایی هم برخوردارند میبینید که محدودیتهای کرونایی چه آسیبهایی به روان آنها زده و چقدر جامعه عطش برگشت به دوران عادی را دارد. کیفیت زندگی در جامعه ما که ضربه اول را از فشارهای اقتصادی خورده بود، ضربه دوم را از شیوع بیماری کرونا خورد. سطح اضطراب، افسردگی ناشی از قرنطینه و تنشهای ناشی از بستری شدن عزیزان یا مرگ آنها، همگی به روان جامعه ضربه زده است. اگر دولت آینده بتواند یک برنامه ضربتی واکسیناسیون را در اوج دقت و نظم اجرایی کند به طرز چشمگیری نشاط اجتماعی و رضایت اجتماعی از کیفیت زندگی افزایش خواهد یافت. دقت کنید که فقط مساله واکسیناسیون مهم نیست، الان بخشی از جامعه ما واکسینه شدهاند اما از نحوه برنامهریزی و اجرا گلایه دارند و شاکی هستند؛ با ازدحام جمعیت مواجه بودند، به محل واکسیناسیون مراجعه کرده و با در بسته روبهرو شدهاند، یعنی همین مساله مثبت با یک اجرای بد، اثری که باید در رضایتمندی اجتماعی داشته باشد را از دست میدهد. پس باید مساله واکسیناسیون با یک اجرای خوب، دقیق و منظم انجام شود طوری که تکتک افراد جامعه از مجری این برنامه، احساس کارآمدی دریافت کنند. یقینا این مورد در افزایش سطح رضایتمندی اجتماعی و کاهش فشارهای روانی بر مردم اثر چشمگیری خواهد داشت. نکته دوم که باید در دستور کار ضربتی قرار گیرد، مساله مسکن است. هماکنون نارضایتیهای ناشی از افزایش افسارگسیخته بهای مسکن بخش زیادی از مستاجران را تحت فشارهای طاقتفرسا قرار داده است. اگر دولت آینده سیاستی را در پیش بگیرد که این فشارها به طرز چشمگیری کاهش پیدا کند، این موضوع هم به سهم خود فضای جامعه را آرامتر خواهد کرد و تنشهای اقتصادی را تا حد زیادی فرو خواهد نشاند. همین ۲ اقدام و اثرات آن، یک فضای تنفسی برای دولت ایجاد میکند تا بتواند اصلاحات بلندمدت خود را پیگیری کند و تا این اصلاحات انجام نشود، مساله به صورت ریشهای حل نخواهد شد.
* آقای دکتر! این اقدامات و اصلاحات بلندمدت در حوزه اقتصاد دقیقا شامل چه مواردی میشود؟
ببینید! اول از همه باید نرمافزار سیستم اقتصادی ما عوض شود. همانطور که عرض کردم نزدیک به ۳ دهه است که نرمافزار سیستم اقتصادی کشور ما براساس نئولیبرالیسم تعریف شده است. این نرمافزار باید عوض شود، البته که کار سختی است و موانع ساختاری خود را دارد. اما باید قبول کنیم که نرمافزار اقتصاد مقاومتی با نرمافزار مدل نئولیبرالیستی اقتصاد نمیسازد. در نرمافزار اقتصاد مقاومتی، مبنای شما استقلال است اما در نرمافزار مدل نئولیبرالیستی مبنای شما وابستگی است. اولی میخواهد شما در منظومه نظام بینالملل به صورت مستقل و عزتمندانه ایفای نقش کنید، دومی میخواهد شما در منظومه نظام بینالملل مدل اقماری کار کنید، یعنی جزو اقمار قطبهای قدرت بینالملل باشید. این ۲ نرمافزار در تقابل هم هستند. تاکنون ساختارهای قوه مجریه بر اساس نرمافزار وابسته نئولیبرالیستی شکل گرفته است، این ساختارهای شکل گرفته باید شکسته شود. ببینید! مساله هم فقط نهادهای اقتصادی دولت نیست، حتی ساختار و رویکرد وزارت امور خارجه نیز باید عوض شود. وزارت امور خارجه باید با تغییر نرمافزار سیستمی، فضای جدیدی را به روی کشور باز کند. ایران باید راههای خود را در فضای شرق باز کند. با پیوستن به بلوکهای اقتصادی غیرغربی و حتی پیوستن به بازارهایی مثل شانگهای و حوزههای دیگر میتوانیم فضاهای اقتصادی جدیدی برای ایران ایجاد کنیم. باید حجم معادلات اقتصادیمان را با چین و روسیه و کشورهای دیگر که میتوانند کمک کنند و میخواهند کمک کنند، گسترش دهیم. اساسا نظام جهانی در مقابل ایستادگی بر اصول و قاطعیت و دفاع از استقلال عقب مینشیند ولی وقتی کشور با سیاستمداران وابستهگرا مدیریت شود، پررو میشوند و آرایش تهاجمی میگیرند. هر جا که ملتها از موضع استقلال و استحکام وارد عرصه جهانی شدند، نظام جهانی تا حدودی عقب رفته و حقوق ملتها را به رسمیت شناخته است؛ شما به کوبا و ویتنام و کره و امثالهم نگاه کنید. اما جاهایی که موضع سیاست خارجیشان موضع منفعالانه است و سیاستمداران منفعل بر سر کار بودند، نظام جهانی پرروتر میشود و امتیازگیری بیشتری میکند. تا زمانی که سیاستمداران اینچنینی بر سر کار باشند، نظام جهانی همین رویه را در پیش خواهد گرفت. اگر سیاستمداران دیگری با موضع استقلال و مخالفت با وابستهگرایی بر سر کار باشند، طبعا شرایط تغییر خواهد کرد. بنابراین اگر ما بر اصول خودمان ایستادگی و از از تمام حقوق مشروع ایران دفاع کنیم و از موضع قدرت با ابرقدرتها سخن بگوییم، نظام جهانی عقبنشینی میکند. این عقبنشینی اگر در کوتاهمدت اتفاق نیفتد، در میانمدت تحقق پیدا میکند. متاسفانه در سالهای اخیر عدهای از مسؤولان و دانشگاهیان ما به مردم القا کردند که اگر ما امروز مشکل اقتصادی داریم این به دلیل استقلالطلبی و آرمانخواهی ما است. تلاش کردند انقلابیگری و آرمانگرایی را که عین مکتب امام و فراتر از آن عین تشیع و اسلام حقیقی است و این فرهنگ در سنت دیرینه جامعه ایرانی وجود داشته است، به حاشیه ببرند. اینها در این سالها گفتند و نوشتند اگر میخواهیم به رفاه برسیم، نباید مقابل نظام سلطه قرار بگیریم و باید نظام جهانی را به رسمیت بشناسیم تا مشکلاتمان حل شود. این در حالی است که اتفاقا اگر میخواهیم به رفاه برسیم، باید از راه عدالت برسیم، نه از راه وابستگی و دستنشانده خارجیها شدن. تجربه کشورهای جهان در سالهای اخیر دقیقا خلاف آنچه را آنها میگویند نشان داد. کشورهای مختلف دنیا مانند پرو، مکزیک، هائیتی، اکوادور، آرژانتین و بنگلادش نشان دادند اگر وابسته قدرتهای استکباری و امپریالیستی باشید، این وابستگی لزوما برای شما رفاه اقتصادی در پی نخواهد داشت.
همان هائیتی و پرو در درجهبندی جهانی که اینها برای سطح رفاه دادهاند، در پایینترین سطح قرار دارند و به مراتب وضعشان از ایران بدتر است و در شمار بدترین کشورهای دنیا هستند. اگر قرار بود وابستگی به آمریکا و تحت سلطه بودن، این دستاوردها را داشته باشد، چرا برای اینها نیاورده است؟
جالب است که خیلی از نابسامانیهای اقتصادی که داریم و اینها را به اسم تحریم جا زدهاند، به دلیل همین مدلهای لیبرالی دولتها بوده است. درباره تاریخ اقتصادی ما تقریبا به طور مشخص میشود گفت کمی زودتر از رضاشاه و به طور خاص دوره رضاشاه، اقتصادی برای ما طراحی شد که اسم این اقتصاد را شبهمدرن میگذارم. ما امروز هنوز مبتلا به این اقتصاد هستیم که چند ویژگی دارد؛ یکی اینکه تکمحصولی است و دوم اینکه ماهیت اقماری دارد، یعنی کاملا در چارچوب نظام جهانی قرار میگیرد و سرمایه کمی تولید میشود و بخش عظیمی از آن سرمایه کم هم در کشورهای اصلی سرمایهداری میرود. معضلاتی مثل بیعدالتی، ناکارآمدی، فساد، ارتشا و رانتخواری، نتایج قطعی این مدلهاست و میشود گفت اصلا ذات این مدلها این معضلات است. ما فرصتها و امکانات و شرایط جدیدی در بسیاری از نقاط دنیا داریم؛ بلوکهای اقتصادی بسیاری هست که میتوانیم به آنها بپیوندیم، بنگاههای اقتصادی را تأسیس کنیم، میتوانیم به بسیاری از بازارها وارد شویم و میتوانیم میزان وارداتمان را به بسیاری از کشورها بالا ببریم. باید به این سیاستهای منفعلانه و بیگانهپرستانه پایان دهیم و دولت جدید باید چنین کند.
* فرمودید نرمافزار اقتصاد مقاومتی مبتنی بر استقلال تعریف شده است، برخلاف مدل نئولیبرالیستی که بر مبنای وابستگی تعریف شده است. این یعنی نرمافزار اقتصاد مقاومتی مبتنی بر تولید به عنوان ضامن استقلال است و مدل نئولیبرالیستی مبتنی بر کوشش برای رفع تحریم و هضم شدن در هژمونی جهانی برای تسهیل امر واردات که مقوم اصل وابستگی است.
بله، دقیقا!
* با این توصیف، ممنون میشوم به مسأله تولید که رهبر معظم انقلاب به آن اهتمام ویژه دارند اشارهای کنید؛ اینکه در نرمافزار اقتصاد مقاومتی، چگونه میشود از تولید مانعزدایی کرد و آن را رونق داد؟
من ابتدا یک مورد را توضیح بدهم. وقتی من بر تغییر نسخه اقتصادی تأکید میکنم، به این دلیل است که تاکنون هیچ کشوری با نسخه نئولیبرالی نتوانسته تولید خود را تقویت کند، بنابراین پیشنیاز تولید، تغییر نسخه است. اقتصاد مقاومتی یک نسخه کامل و جامع و علمی برای مشکلات اقتصادی کشور ما است. قلب نسخه اقتصاد مقاومتی مساله تولید است که دولت منتخب باید با اجرای این نسخه به صورت جدی به رونق تولید در سالهای آینده بپردازد. دولت جدید باید به هر شیوه که تشخیص میدهد، سرمایهها را به سمت تولید ببرد. در واقع پیشنیازهایی به عنوان تاکتیکهای اجرایی عملیاتی و رفتارهای واکنش سریع لازم است اجرا شود که اگر مجموع اینها شکل بگیرد، فضا برای اینکه نسخه تغییر کند، باز میشود. نسخه که تغییر کند، خود به خود افزایش تولید رخ میدهد. در نسخه اقتصاد نئولیبرالی قطعا روند حرکت اقتصاد منجر به حرکت پایدار نمیشود. این ساختار اصلا اجازه نمیدهد کشور به سمت تولید و استفاده از ظرفیتهای درونی پیش رود. لذا ساختار باید تغییر کند و برای اینکه ساختار اقتصادی تغییر کند، ابتدا باید نسخه تغییر کند و برای این امر نیازمند تغییر شرایط هستیم و این تغییر شرایط به عملیات تاکتیکی که اشاره کردم بستگی دارد. بنابراین کاری ۳مرحلهای است؛ در گام اول باید دولت بلافاصله عملیات واکنش سریع در چند حوزه را انجام دهد و به دنبال تغییر یک طرح کلان نسخه اقتصادی جدید برود و از اندیشمندان و اندیشکدهها و متفکران استفاده کند. سریعا یک طرح وزین تدوین کند و با دیتاهای اقتصادی تطبیق داده شود و منجر به تغییر برنامه و تغییر نسخهها شود که این تغییر نسخهها روندها را تغییر میدهد. ببینید! افزایش تولید زمانی امکانپذیر میشود که تغییر نسخه منجر به تغییر ساختار اقتصادی در کشور شود، لذا یک فرآیند ۴ تا ۵ ساله و حتی 10 ساله لازم است اما باید سریع شروع شود و در هر مرحلهای که جلو میرود نتایج خود را نشان دهد. آثار این تغییر فرآیندها و ساختارها در زندگی مردم پدیدار میشود و همین مساله موجب میشود مردم امیدوار شوند. به طور کلی این ساختار اقتصادی شبهمدرن کنونی ایران، مولد و درونزا نیست و غیرممکن است که بخش تولید رشد کند اما اگر نسخه را تغییر دهید و ساخت اقتصادی را هم در میانمدت تغییر دهید، این اتفاق میافتاد. به هر حال دولت جدید این انگیزه را دارد، چرا که آرمانگرا، انقلابی و مسؤول است و امیدواریم این تغییر و تحول انجام شود.
* تا اینجا به 2 حوزه کلیدی و مهم یعنی اقتصاد و سیاست خارجی پرداختیم. اگر اجازه بدهید مقداری هم به حوزه سوم یعنی مسأله فرهنگ بپردازیم؛ چالشها و بایستههای این حوزه چیست و دولت جدید باید چه راهبردی را در این حوزه دنبال کند؟
بله! ببینید! انقلاب فرهنگی در کشور ما موفق نبوده است. نگاهی به کتب درسی و محتوا و جهتگیریها در سرفصلها و آنچه در فضای آموزشی کشور میگذرد، محتواهایی که تدریس میشود و خروجیهای نظام آموزشی نشان میدهد ما در عرصه فرهنگ نتوانستیم به معنای واقعی کلمه انقلاب ایجاد کنیم. امروز فضای غالب فرهنگی به دست جریانهای سکولار و لیبرال است. نه تنها در حوزه آموزشی نتوانستهایم فرهنگ انقلاب را حاکم کنیم، بلکه در فضای رسانهها و فضای مجازی و... هم باز شاهد این هستیم که پیادهنظامهای جنگ نرم، مدیریت اصلی فضا را به دست گرفتهاند. همچنین برآیند این دو، حوزه فرهنگ عمومی است که در حوزه فرهنگ عمومی هم مشاهده میکنیم گفتار ایدئولوژیک نئولیبرالی در حال تبدیل شدن به گفتار غالب جامعه است. پس در این سطوح لازم داریم تغییرات کلانی داشته باشیم تا بتوانیم آرایش فرهنگی کشور را تغییر دهیم. این امر مستلزم کار بسیار سخت و جدی و زمانبر است. این امر نیازمند نیروی جوان، خوشفکر، ژرفاندیش و اندیشمند و انقلابی است که سکان وزارت ارشاد را برعهده بگیرد. یعنی چهرههایی که تاکنون کموبیش در وزارتخانه بودند و کارنامه خوب و درخشانی ندارند و درک روشنی از جنگ نرم ندارند، مناسب وزارت ارشاد نیستند. در وزارت ارشاد نیازمند یک وزیر بسیار جوان، پرانرژی، خوشفکر، مسؤولیتپذیر و باانگیزه هستیم. ما برای اینکه بتوانیم بر هجمه فرهنگ غربی غلبه کنیم، نیازمند این هستیم چند گام مهم و جدی برداریم. در گام اول باید مدیران فرهنگی آینده در دولت جدید بپذیرند یک جنگ فرهنگی و جنگ نرم وجود دارد و بدانند ما فراتر از حد معمول، در معرض یک تهاجم کاملا سازمانیافته و بابرنامه هستیم که میخواهد فرآیند تغییر هویتی ما را در بخش فرهنگی عملی کند. گام دوم این است که یک نقشه فرهنگی از کشور ترسیم کنیم و ببینیم وضعیت ما در عرصههای مختلف چگونه است. وضعیت معاندان و نیروهای خودی مورد ارزیابی قرار گیرد. بعد برنامهای ریخته شود که بتوانیم این صحنه را عوض کنیم. برای دگرگونی این فضا خیلی کارها میتوان انجام داد مثلا نهادسازی، نیروسازی و حمایت مالی و معنوی از جریانهای مردمی و جوانی که در خط مقدم جنگ نرم در حال مبارزه هستند و... . اینها همه نیازمند یک استراتژی فرهنگی است.