printlogo


کد خبر: 235498تاریخ: 1400/4/16 00:00
نقدی بر مجموعه‌شعر طنز «بازار سیاه گیسو» سروده «سیداکبر میرجعفری»
نقیضه‌های جدی

متین فردوسی: آنچه «بازار سیاه گیسو» را در میان کتب شعر طنز پرشمار این سال‌ها ممتاز می‌کند، یکدستی آن در نوع برخورد با خود مقوله شعر است. معمولا در شعر طنز این سال‌ها آنچه اهمیت دارد محتوای طنزآمیز است و نه خود شعر و تخیل شاعرانه. از همین رو بسیاری از مجموعه‌شعرهای طنز در واقع مجموعه نظم‌اند؛ نظم‌هایی غالبا پراکنده که مهم‌ترین وظیفه خود را عمل به تعهدات اجتماعی یا سیاسی‌شان می‌دانند و نه لزوما تعهد ادبی. از این منظر «بازار سیاه گیسو» در روزگار ما مجموعه شعری جدی است! مجموعه‌ای یکدست که به کتاب پهلو می‌زند. منهای چند رباعی و دوبیتی انتقادی بسیار خوب در مجموعه (که کاش اینجا نبودند و در جایی دیگر منتشر می‌شدند!) باقی سروده‌ها از نوع نقیضه‌اند که در قوالبی چون غزل و قصیده با نظر به شعر شاعرانی مطرح از «حافظ شیرازی‌» و «بیدل دهلوی» گرفته تا «علیرضا قزوه» گرمساری و «عبدالجبار کاکایی» ایلامی و «محمدسعید میرزایی» کرمانشاهی سروده شده‌اند. 
***
نقیضه یا همان پارودی فرنگی‌ها تقلید مسخره‌آمیز آثار ادبی دیگر است که خصوصیات لفظی یا سبکی یا محتوایی آنها را بازسازی، تمسخر یا در بهترین حالت نقد می‌کند. درست همان کاری که کاریکاتور در نقاشی می‌کند و بر خصوصیات برجسته سوژه‌های خود تکیه و در نشان دادن آن خصوصیات مبالغه می‌کند. 
سلاح نقیضه طنز است؛ طنزی که «سیداکبر میرجعفری» از آن نه به عنوان تمسخر شاعر و شعرش بلکه بیشتر برای مدح و منقبت او یا ساخت و پردازش مضامین بامزه و گاه نزدیک به فکاهه استفاده می‌کند. در واقع «میرجعفری» بیشتر روی خصوصیات لفظی و سبکی شعرهای مورد هدفش تمرکز کرده است تا خصوصیات محتوایی، البته در پاره‌ای موارد از پرتاب کنایات سیاسی و اجتماعی هم کم نمی‌آورد:
کسی که بانی فرهنگ در مدارس شد
به مجلس آمد و آخر خودش مدرس شد... 
...نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
سه دوره متوالی وکیل مجلس شد
به نظر می‌رسد «میرجعفری» در رویارویی با شعر شاعران معاصر عنان شوخی را رهاتر می‌کند و به خصوصیات لفظی و سبکی بیش از محتوایی اهمیت می‌دهد و در نتیجه بیانش بی‌پرواتر و به دنبال آن شوخی‌هایش نیز فکاهی‌تر می‌شود:
چه کس آورده بیرون جای کفتر از کلاه آهو
 حواست نیست، می‌گویی به یابو اشتباه آهو 
اگر دقت بفرمایید یابو یال و دم دارد 
و دارد گوشه لب یک عدد خال سیاه آهو 
در این موقعیت گاهی اثر او معجونی ا‌ست از هجوی بسیار ملیح و نقدی بسیار ملیح‌تر و شوخی‌های فکاهه‌واری قدرتمند:
گاه اگر سکه‌ای به کس داده
نیست زرگر علیرضا قزوه
رفت در آب جوی و می‌دانست
می‌شود تر علیرضا قزوه
جای بلبل نگاه می‌دارد 
گربه نر علیرضا قزوه
اوج شاعرانگی‌های این مجموعه را می‌توان بر نقیضه‌هایی دید که بر شعرهای «بیدل دهلوی» سروده شده‌اند و «بیدلیه» نام گرفته‌اند. جایی که شاعر ضمن رعایت سبک بیانی «بیدل» حرف خود را با همان سبک می‌زند. این تباین و همراهی موجب طنز موقعیت می‌شود و فارغ از محتوا، تولید فرح خاطر و خنده می‌کند. اساسا گاهی می‌توان طنز را حاصل همین ناهمگونی سبک بیانی و محتوا دانست. نوعی ناهمگونی که مورد انتظار مخاطب نیست و نامنتظرگی متن موجب لذت می‌شود. 
نوعروس وحدت از پیری ندارد خجلتی 
دم به دم ‌ای دوستان داماد باید زیستن
صبح می‌آید زمانی از تجلی‌ها درآ
صرف صبحانه است بی‌‌سالاد باید زیستن
جنت‌آباد تو دربند است یا خاک سفید
شوش یا میدان نوبنیاد باید زیستن
«بازار سیاه گیسو» را می‌توان با لبخند خواند و گاه قهقهه‌ای هم سر داد اما بیش از هر چیز می‌توان به عنوان مخاطبی جدی از برقراری ارتباطی مستمر بین متن و متون دیگر لذت برد. 

Page Generated in 0/0169 sec