گروه فرهنگ و هنر: سریال «زخمکاری» به کارگردانی محمدحسین مهدویان با شکایت وزارت ارشاد در آستانه توقیف قرار دارد. این خبر پس از انتشار چهارمین قسمت از این سریال در حالی رسانهای شد که علی سعد، معاون ساترا در واکنش به شکایت ارشاد در توئیتی نوشت:«همانطور که در موضوع شکایت وزارت ارشاد از انتشار سریال «زخمکاری» به رغم صدور پروانه ساخت، مدیران ساترا هزینه دادگاهی شدن را با هدف حمایت از پلتفرمهای داخلی میپردازند، انجام برخی اصلاحات که در فرآیند کارگزاری محتوایی و بازبینی آن تایید شده، بخشی از رویکرد حرفهای و فرهنگی ساتراست».
این ماجرا پس از انتشار قسمت ششم سریال، رنگ و بوی دیگری به خود گرفت؛ مهدویان کارگردان «زخمکاری» در انتقادی تند به ممیزیهای صورتگرفته در این سریال واکنش نشان داد. وی این سانسورها را «غیرمنطقی و غیرعرفی» خواند و در متنی گلایهآمیز نوشت: «شنیدهاید که چند پلتفرم بزرگ بینالمللی از جمله نتفلیکس برای سرمایهگذاری روی طرحها و ایدههای فیلمسازان ایرانی ابراز تمایل کردهاند؟ تردید نکنید بزودی زود پلتفرمهای خارجی، مقصد هنرمندان خلاق ایرانی خواهد شد و نخبههای فرهنگی ما هم مثل نخبههای علمی و اقتصادی عرصه را خالی خواهند کرد».
در پی این ادعا خبرگزاری مهر متنی از امیر ابیلی، روزنامهنگار سینمایی در واکنش به ادعای مهدویان منتشر کرد که در بخشی از این یادداشت با اشاره به باج گرفتن و سهمخواهی فیلمسازان ایرانی از مدیران فرهنگی آمده است: «تهدید» مهمترین ابزار فیلمساز ایرانی برای باج گرفتن از مدیر و فرار از پاسخگویی در مقابل سرمایهگذار است. تهدید مدیران تلویزیون به رفتن به ویاودیها، تهدید مدیران فرهنگی دولت به رفتن به شبکههای ماهوارهای و حالا ظاهرا تهدید به رفتن به نتفلیکس! تهدیدهایی که عموما هم جواب گرفته و باعث عقبنشینی مدیران فرهنگی میشود و حالا تبدیل به راهی مطمئن برای باجخواهی شده است».
سازوکار تولید در خارج از ایران آنچنان که کارگردانان ایرانی تصور میکنند، کارگردانمحور نیست. به همین جهت موجب شده بسیاری از کسانی که با تهدید مدیران داخلی به خارج رفتن، فضای تبلیغاتی برای خود میسازند، حتی با خودشان دچار سوءتفاهم شوند. حال آنکه تجربههای گذشته نشان میدهد عمده موفقیت برای کارگردانان در داخل ایران اتفاق میافتد نه خارج از ایران.
در ادامه گزارشی که در مهر منتشر شده پیرامون این گزاره، اینطور آمده است: «به این دقت کنیم که حتی اصغر فرهادی به عنوان حرفهایترین فیلمساز ایرانی در فضای بینالملل و نزدیکترین سینماگر ایرانی به فرم قصهگویی آمریکایی نیز پس از چندین تجربه خارج از ایران همچنان مشغول همکاری با کمپانیهای درجه دوی اروپایی است و نتوانسته است تن به همکاری با یک کمپانی بزرگ آمریکایی دهد و همچنان موفقترین فیلمهایش همانهایی است که در ایران ساخته است. البته فیلمسازان دیگری از جمله بهمن قبادی، امیر نادری، عبدالرضا کاهانی و... . هم بودند که همگی در ایران از اعتبار بالایی برخوردار بودند و خارج از ایران هیچ دستاوردی نداشتند.
شاید برخی از فیلمهای سینمایی ما در بعضی جشنوارههای معتبر جهانی دیده شده و جایزه گرفتهاند که آن هم معمولا قائم به فرد بوده نه سیستمی که محصول نهایی آن این اعتبار باشد اما بدون شک ما در سریالسازی هنوز در ابتدای راهیم و نتوانستهایم حتی مخاطبان داخلی خود را راضی نگه داریم چه برسد به اینکه نگاه پلتفرمهای خارجی را به سمت خود جذب کرده باشیم.
در بخش دیگری از متن امیر ابیلی، گزاره مطرحشده توسط مهدویان اینطور نقد شده است: «محمدحسین مهدویان اساسا تربیتشده بودجههای حاکمیتی است و اگر سالها با سرمایه نهادهای حاکمیتی مشق و تجربه نمیکرد هرگز در سینمای ایران چنین جایگاهی نمییافت.
او میتواند خیالش راحت باشد که بدون پول بیحساب ایران - که نیازی به بازگشت توسط مخاطب عمومی ندارد- جای دیگری نمیتواند فیلمسازی را ادامه دهد. کارگردانی که اکثر دقایق اثرش را با موسیقی پرحجم پر میکند تا تعلیق ایجاد کند و کارگردانی که برای دیده شدن اثرش روی عبور از خط قرمزهای اخلاقی حساب کرده تا داستان اثرش، به نظر میرسد صحبت از نتفلیکس کمی برایش زود باشد».
این ادعا که بسیاری از سینماگران ما هر ساله در جشنوارههای معتبر بینالمللی در حال درخشیدن و کسب جوایز مهم جشنوارههای خارجیاند و با آثار کوتاه و بلند خود در حال اعتباربخشی به سینمای ما هستند، معمولا در نگاه منتقدان حرفهایتر با علامت سوال بزرگی مواجه شده است. البته در این بزرگنمایی بسیاری از رسانههای کشور نیز بیتقصیر نیستند، چرا که هر روزه اخباری مبنی بر کسب جوایز فلان فیلم بلند و کوتاه فیلمساز ایرانی از جشنوارههای مختلف آمریکایی و اروپایی را در فضای خبری منتشر میکنند؛ جشنوارههایی که اغلب خوانندگان از اعتبار آنها بیخبر هستند.
محمد اطبایی، کارشناس سینما در گزارشی که سال گذشته در ایسنا منتشر شد به ارزیابی جشنوارههای معتبر جهانی و سینمای ایران در سال ۲۰۱۹ پرداخته است. او در بخشی از این مطلب صراحتا اعلام کرده است که در بررسی حضورها و جایزههای بینالمللی حداقل 5 سال اخیر سینمای ایران به نتایج تاسفباری رسیده؛ نزدیک به ۸۰ درصد این اتفاقات در جشنوارههای دروغین و بسیار کمارزش و شبهجشنواره رخ داده است.
وی در بخش دیگری از گزارش خود به فراوانی جشنوارههای غیرمعتبر بینالمللی اشاره کرده که حتی فیلمسازان ایرانی با بیاطلاعی از کیفیت این رویدادها در آنها حضور یافته و بر اساس همان جوایز، در بین مدیران ناآشنای فرهنگی اعتباری هنری کسب میکنند.
«هماکنون بیش از 10 هزار جشنواره فیلم در سراسر جهان وجود داشته که واقعیت تلخ آن است که اکثر آن غیرواقعی و کمارزشاند. بخش بزرگی از این جشنوارهها هم تنها یک رویداد محلی با مخاطبان محدود و بدون هیچ تاثیرگذاری بوده و برگزاری آن بسیار هم برای مردم آن شهر و منطقه لازم و ضروری است اما حضور در چنین رویدادهایی و موفقیت در آنها، اعتباری برای فیلمها و سینماگران نیست. فناوریهای جدید شرایط جدیدی را برای عرضه و ارائه فیلم به جشنوارههای فیلم به وجود آورده که متاسفانه این امکان بیشتر به گسترش جشنوارههای دروغین و غیرواقعی کمک کرده است. در واقع بسیاری از دوستان سینماگر، رسانهها و مسؤولان قدرت تشخیص واقعی و غیرواقعی بودن این رویدادها را هم نداشته و در نتیجه تحت تاثیر اخبار رسانهای این موفقیتهای کاذب و اغراق شده، به تحلیلهای غیرعلمی و بیپایه دست زده و چهبسا از پی آن به سیاستگذاریهایی از همان دست! که نمونههای این اظهارنظرهای مسؤولان درباره موفقیتهای غیرواقعی فیلمهای ایرانی در عرصههای بینالمللی در این چندساله کم نبوده است!»
حتی برخی اوقات این خبرسازیها پیرامون مواجهه نتفلیکس با کارگردانهای ایرانی مطرح شد که بعدتر مشخص شد از اساس دروغ بوده است؛ مانند خبری که درباره انتشار آثار کیارستمی در نتفلیکس مطرح شد؛ خبری که معلوم شد دروغی بیش نبوده است. کاربران فارسیزبان شبکههای اجتماعی این خبر را دست به دست کردند و خوشحال بودند که میلیونها مشترک نتفلیکس در سرتاسر جهان میتوانند فیلمهای این کارگردان بزرگ ایرانی را ببینند اما خبری از این ماجرا در سایتها و رسانههای معتبر غیرفارسی زبان نبود و در اطلاعیهای که نتفلیکس از قراردادش با MK2 منتشر کرد اسمی از عباس کیارستمی نبرده بود.