حج، نمادینترین مناسک دین اسلام است؛ عبادتی که هر جزء از آن، باطنی عمیق و معرفتی دقیق را در خود جا داده است. در میان اعمال عبادی حج، روز عرفه و عید قربان، جایگاه ویژهتری دارند که هر ساله نه تنها حاجیان، بلکه سایر مسلمانانی که توفیق زیارت بیتاللهالحرام نصیبشان نشده، از مواهب این ایام بهرهمند میشوند. دکتر «اسماعیل منصوریلاریجانی»، استاد عرفان اسلامی در گفتوگو با «وطنامروز» به تبیین اجمالی باطن، ملکوت و معارف این دو مناسبت ویژه پرداخته است. به تعبیر دکتر منصوریلاریجانی، روز عرفه، روز محو تماشای خدا شدن است و روز عید قربان، روز ذبح انانیت و نفسانیت در پیشگاه آستان معشوق.
* آقای دکتر! مایلم در ابتدای بحث گذری داشته باشیم به اسرار باطنی روز عرفه؛ اینکه چه پیوندی بین این روز و مسأله نیایش و مناجات وجود دارد؟
سالها قبل من کتابی نوشتم به نام ملکوت حج، در آن کتاب نوشتهام که تمام مناسک حج نمادی از حقیقت و سری از اسرار جهان ملکوت است. در آنجا مرحله به مرحله باطن و اسرار اعمال حج را تشریح کردهام. بر اساس روایات اهلبیت علیهمالسلام، روز عرفه روزی است که حجاب بین انسان و خدا برداشته شده و انسان به لقا و معرفت شهودی حضرت معشوق میرسد. وقتی حجابها کنار رفت، میفهمد اصلا جز خدا کسی نیست، جز خدا موثری نیست، جز خدا فاعلی نیست، همه چیز ظهور او است، تجلی او است، آیات او است. به این معرفت شهودی میرسد که یکی هست و هیچ نیست جز او؛ وحده لا اله الا هو. هوالاول و الآخر و الظاهر و والباطن؛ اول و آخر، ظاهر و باطن، پیدا و ناپیدا همه او است. سرّ این آیه برای حاجی در روز عرفه مکشوف خواهد شد. ناگهان میفهمد عجب، پشت همه این مظاهر، یک حقیقت هست و آن حقیقت خداست، اینجاست که حال حاجی، خود به خود حال نیایش میشود، حال فقر و نداری، اینکه من فقر مطلقم و او غنای مطلق، جمال مطلق و زیبایی مطلق. ادراک این حقایق، زبان نیایش را باز میکند. اقتضای ادراک این حقایق، گشایش زبان به مناجات است.
ای در دل من میل و تمنا همه تو/ واندر سر من مایه سودا همه تو
هر چند بهروی کار در مینگرم / امروز همه تویی و فردا همه تو
انسان در روز عرفه چنان مستغرق معشوق میشود که دیگر اثری از انانیت نمیماند، اثری از منیت نمیماند؛ خودش را در دریای معشوق، فانی میکند. به قول مولوی:
ما که باشیم ای تو ما را جان جان/ تا که ما باشیم با تو در میان
دعا یعنی خواندن معشوق، صدا کردن معشوق و این حال، خود به خود به اقتضای معرفت و ادراکی که حاجی در عرفه پیدا میکند، برای او و برای هر کس که مثل او به این معرفت رسیده است، تجلی میکند.
* بین ما شیعیان رسم است روز عرفه را با دعای منسوب به امام حسین(ع) به انتها میرسانیم؛ با توجه به اینکه در روز عرفه، مطلق نیایش و دعا ممدوح و مستحب است، سرّ اینکه جامعه شیعیان مداومت بر این دعای خاص دارد در چیست؟
اصل نیایش و مناجات در این روز ممدوح و مستحب است اما همانطور که عرض کردم اقتضای حال این روز است. در این روز برادران اهل سنت ما نیز با ادعیه دیگر دعا میکنند. اصلا شما با هر زبانی، با هر دعایی ولو با کلمات و ادبیات خودتان با خدا سخن بگویید، کار نیکویی انجام دادهاید. در همین روز عرفه دعاهای دیگری هم از ائمه معصومین صادر شده است، مانند دعایی که امام سجاد علیهالسلام در صحیفه سجادیه در روز عرفه میخواندند ولی به هر ترتیب، این دعای عرفه امام حسین(ع) است که به عنوان اصلیترین دعای روز عرفه در جوامع شیعیان رواج دارد و این هم اسراری دارد. یکی از اسرار این است که ما با این کار از لسان انسان کامل با خدا سخن میگوییم. اینگونه در فضای توحید و ولایت، با هم و تنیده در هم قرار میگیریم. این، انسان را به قله میرساند، سیر انسان را تسریع میکند، انسان را به مقام اجابت میرساند. این را بدانید که یکی از بهترین راههای ارتباطی با ائمه معصومین(ع)، یکی از بهترین راههایی که میشود خود را تحت ولایت یک امام درآورد، انس با ادعیهای است که از آن امام صادر شده است. شما اگر با صحیفه سجادیه انس بگیرید و مشغول ادعیه، نیایشها و مناجاتهای بینظیر این کتاب شوید، با روح و باطن این ولی خدا، حضرت سیدالساجدین و زینالعابدین، مرتبط میشوید، یعنی تحت ولایت آن قدرت قاهره معنوی قرار میگیرید. ارتباط با خدا از طریق خواندن دعای عرفه امام حسین، انسان را تحت ولایت ایشان قرار میدهد و انسانی که تحت ولایت و عنایت حضرت، مسیر توحید را بپیماید، به بهترین شکل و سریعترین زمان، به آنچه که باید برسد، میرسد.
از این مطلب که بگذریم، فرازهای دعای عرفه هر کدام مثل تاجی بر تارک متون عرفانی و نیایشهای موجود در همه ادیان و آیینها میدرخشد. آنجا که میفرماید:
«أَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّی یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ مَتَی غِبْتَ حَتَّی تَحْتَاجَ إِلَی دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ وَ مَتَی بَعُدْتَ حَتَّی تَکُونَ الآْثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَرَاکَ عَلَیْهَا رَقِیبا وَ خَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیبا»
آیا برای غیر تو ظهوری هست که آن ظهور برای تو نباشد تا ظاهرکننده تو باشد؟! کی غایب بودهای تا نیازمند دلیلی باشی که بر تو دلالت کند؟ کی دور شدهای تا اثرها وسیله وصول به تو شوند. کور باد چشمی که تو را رقیب خود نبیند و بیسود باد دستمایه کسی که از حجت تو نصیبی نداشته باشد! بر اساس همین فراز دعای عرفه است که فروغی بسطامی این شعر را سروده است:
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را / کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکردهای که شوم طالب حضور/ پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من / با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
بیت آخر اشاره به عالم کثرات دارد، یعنی این عالم، همه جلوههای خداست. خداست که با هزاران جلوه خودنمایی میکند و این ماییم که با صدرهزار دیده باید به تماشای خدا بنشینیم.
یا در جای دیگری امام حسین دیگر خبر از «محو تماشا» شدن میدهد، اینکه آنقدر محو تماشای خداست که تجلی او را نه در آینه ممکنات و کثرات، بلکه بیواسطه محو لقا و شهود پروردگار است.
میفرمایند: إِلَهِی تَرَدُّدِی فِی الْآثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَارِ فَاجْمَعْنِی عَلَیْکَ بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنِی إِلَیْکَ: بار خدایا! سرگرم شدنم به آثار و نشانهها، موجب دورى دیدار تو میشود، پس تمام قواى مرا متوجه کارى کن که مرا به تو برساند. آنقدر این مضامین بلند است که حال انسان را زیر و رو میکند. نردبانی است که انسان را از فرش به عرش میبرد. به حقیقت، سینه امام حسین(ع) مشرق انوار معرفت بوده است و سوز و گداز ما این است که شمر ملعون بر همین سینهای که مشرق آفتاب معرفت است نشست و... .
* اگر اجازه بدهید نگاهی هم داشته باشیم به معارف باطنی عید قربان. عید قربان، یکی از آن آیینها و مناسکی است که از لحاظ نشانهشناسی عرفانی، حاوی نمادها و پیامهای اصیل باطنی و معنوی است. مایلم بخشی از این معارف و پیامها را از زبان شما بشنوم.
بله! داستان ابراهیم و اسماعیل را که محور عید قربان است، همه ما شنیدهایم. جالب است وقتی قرآن این داستان را روایت میکند، به ظرایف دقیق و لطیفی اشاره میکند. ابراهیم(ع) وقتی خواب میبینید اسماعیل را ذبح کرده، اینگونه میفهمد که مامور شده به قربانی فرزند و این موضوع را با فرزند دلبند خود در میان میگذارد. شما نگاه کنید، ابراهیم ابدا در آنچه فهمیده شک نمیکند، مردد نمیشود، به خدا نمیگوید تقدیر را عوض کن، همین که فهمید فرمان صادر شده است، بی هیچ چون و چرایی به سمت اجرای فرمان الهی میرود. حال عاشق اینگونه است. این نشان از شوریدگی و عشق ابراهیم به خداوند است.
به تیغم گر کشد دستش نگیرم / وگر تیرم زند منت پذیرم
کمان ابرویت را گو بزن تیر/ که پیش دست و بازویت بمیرم
از آن طرف تا ابراهیم موضوع را با اسماعیل در میان میگذارد، اسماعیل میگوید: یا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْشَاءَالله مِنَ الصَّابِرِینَ؛ ای پدر! هر چه مأموری انجام ده که انشاءالله مرا از بندگان شکیبا خواهی یافت.
تربیت توحیدی را نگاه کنید! فرزند هم مطیع آستان جانان است. سر و صدا نمیکند، شکایت نمیکند، غر نمیزند، میگوید آنچه را که مامور شدهای انجام بده. خب! داستان پیش میرود تا جایی که حضرت ابراهیم کارد را بر گلوی اسماعیل میگذارد اما کارد نمیبرد و در نهایت خداوند به ابراهیم میگوید تو از امتحانت سربلند بیرون آمدی و اکنون به جای اسماعیل قوچی را ذبح کن. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ خوابت را تحقق دادی [و فرمان پروردگارت را اجرا کردی]، به راستی ما نیکوکاران را اینگونه پاداش میدهیم. عارفان و حکیمان الهی، از داستان ذبح اسماعیل استفادههای باطنی و معارفی زیادی کردهاند که مهمترین آنان این است که اسماعیل، نماد تعلقات و وابستگیها و از آن بالاتر نماد انانیت و نفسانیت است. سالک راه خدا باید بت نفس را بشکند، آن را پیش پای خدا قربانی کند و از نفس یا به تعبیری تعلقات و خواهشها و هوسها عبور کند و جز این راهی برای رسیدن به جوار قرب الهی نیست. حاجی وقتی طواف میکند، در هر طوف از یک آسمان و از یک مرتبه نفس میگذرد، تا پس از گذشتن از ۷ طبقه آسمان و ۷ مرتبه نفس، سرانجام به لقای ذات احدی خداوند نائل آید اما متاسفانه در حجهای ما این اتفاق نمیافتد، چون نظری بر باطن اعمال حج نداریم، چون هنوز لذایذ دنیا در کام ما یافت میشود؛ تا اینگونه باشد، لذت اصیل حج ادراک نمیشود و آثار عالی و راقی حج بر حاجی مترتب نمیشود.
رشحهای از طبع استاد
اشاره: بعد از اتمام مصاحبه با جناب استاد منصوریلاریجانی، ایشان ابراز داشت: قبل از تماس شما حال بخصوصی داشتم و طبع شعریام غلیان کرده بود و در همین حال شعری را سرودم که قصد دارم آن را برای شما زمزمه کنم.
ما هم از فرصت استفاده کردیم و گوش جان سپردیم به این ابیات زیبا و عرفانی. افسوس که این جوهر و کاغذ توان انتقال حس و حال و صدای گرم استاد را ندارد. افتخار داریم این شعر را برای نخستینبار تقدیم مخاطبان «وطنامروز» کنیم.
صحبت از روی پریسا بکنم یا نکنم
سرّ گیسوی تو حاشا بکنم یا نکنم
به جز از جلوه روی تو تماشایی چیست
من سرگشته تماشا بکنم یا نکنم
اشکم احرام طواف حَرمت میبندد
گریه در خلوت شبها بکنم یا نکنم
مَثَل من به تو چون موج به دریا ماند
گر نظر جانب دریا بکنم یا نکنم
من که سرمست الستم چه تفاوت که دگر
طلب از باده صهبا بکنم یا نکنم
عاشقت بوده و هستم، همی خواهم بود
راز مستوری، هویدا بکنم یا نکنم
بنده طلعت آنم که آن است هر آن
صحبت از قسمت فردا بکنم یا نکنم
من که لاشیء شده اندر عدم اندر عدمم
دعوی عشق تو هر جا بکنم یا نکنم
خرمنی سوخته از آتش هجران توام
خواه از آن شعلهای برپا بکنم یا نکنم
غرق دریای تمنای تو باشم شب و روز
تو بفرما که تمنا بکنم یا نکنم
من که رسواشده عشق تو هستم «منصور»
دار حلاج تقاضا بکنم یا نکنم