عباس اسماعیلگل: همین چند روز پیش بود که خبری اندوهناک درباره شرایط سخت زندگی یکی از مشهورترین اساتید موسیقی خراسان بشدت اهالی موسیقی را تحت تاثیر قرار داد. خبر کوتاه اما بشدت متاثرکننده بود: «استاد سمندری که از او به عنوان نابغه موسیقی خراسان یاد میشود، ساز دوتارش را فروخته تا داروهای نسخه دخترش را که با بیماری دست و پنجه نرم میکند فراهم کند. گفتنی است در ایام کرونا این استاد موسیقی نواحی 2 فرزندش را به خاطر ابتلا به کرونا از دست داده و حتی برای انتقال جسد یکی از فرزندانش به زادگاه خود نیازمند مبلغ 100 هزار تومان بوده است».
پس از گذشت چند روز از انتشار گسترده این خبر از وضعیت سخت و ناراحتکننده استاد موسیقی خراسان، مسؤولان صندوق اعتباری هنر به همراه انجمن موسیقی ایران و اداره کل ارشاد خراسان رضوی از استاد حسن سمندری دلجویی کرده و ساز دوتار و هدیهای نقدی به این هنرمند اهدا شد. مسلما این مساله، اتفاقی خوشایند برای اهالی موسیقی به شمار میرود اما نکته قابل تامل اینجاست که صدها نفر از اساتید مطرح هنر اصیل ایرانی در نقاط مختلف کشور و شاید هم در دورافتادهترین مناطق با سختترین شرایط ممکن در دوران بیکاری ناشی از شیوع کرونا دست و پنجه نرم میکنند و در این میان تنها شاید مشکلات یکی از آنان رسانهای میشود و پس از آن توسط مسؤولان مربوط در حد یک دلجویی و یک هدیه نقدی ماجرا به ظاهر ختم به خیر میشود. به هر حال پیشکسوتان موسیقی نواحی نسبت به سایر هنرمندان در وضعیت مالی چندان مناسبی به سر نمیبرند و معمولا از روی نجابت ذاتی هم ناتوانی خود را ابراز نمیکنند اما این دلیل نمیشود که مسؤولان هم به وظیفه اصلی خود که رسیدگی به مشکلات وارثان هنر اصیل ایرانی است، عمل نکنند.
اما قصه مشکلات «پیشکسوتان هنر اصیل ایران» پیچیدهتر از این حرفهاست و همانند سایر مشکلات این سالهای کشور، ریشه در مدیریت ناکارآمد و غیرشفاف دارد. در اینجا بد نیست برای آنکه بیشتر به بطن این مساله پی ببریم، به ماجرای تاسفبار «پای چوبی مرحوم استاد پهلوان رسولبخش زنگشاهی» اشاره کنیم. استاد برجسته موسیقی اقوام و نوازنده پیشکسوت ساز قیچک در سیستانوبلوچستان که به عنوان چهره ماندگار هنر این منطقه مطرح بود، دارای نشان درجه یک هنری (معادل دکترا) از شورای ارزشیابی کشور بود و سال 1395 در مراسم اختتامیه سیودومین جشنواره موسیقی فجر از او به عنوان چهره برتر موسیقی اقوام تجلیل شد. این هنرمند موسیقی نواحی منطقه بلوچستان همچنین دکترای افتخاری از دانشگاه پاریس فرانسه داشت و تجربه برگزاری کنسرتهایی را نیز در کشورهای فرانسه، سوئد، بلژیک، آلمان، سوییس و ایتالیا داشت و چند سال پیش هم آلبوم آثار او در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
۲ سال پیش در پی درگذشت این هنرمند فقید، همچون همیشه سیل عظیمی از پیامهای تسلیت مسؤولان فرهنگی و هنری کشور سرازیر شد. از وزیر ارشاد گرفته تا همه مسؤولان کشوری و استانی که در حوزه فرهنگ و هنر در کشور مسؤولیت دارند برای درگذشت این استاد موسیقی پیام تسلیت صادر کردند که به طور حتم و فیالنفسه این اقدام اگر نمایش هم باشد، اتفاقی بدی تلقی نمیشود اما ای کاش این مسؤولان در زمان حیات «زنگشاهی»ها هم آنچنان که باید حواسشان به آنها باشد نه آنکه با پیامهای تسلیت خود نوشدارویی باشند پس از مرگ سهراب.
از سویی شرایط پهلوان رسولبخش زنگشاهی بسیار متفاوت بود؛ استادی که در سالهای آخر عمر به جای پروتز پای مصنوعی خود از یک چوب ساده برای راه رفتن بهره میبرد و سالها انتظارش برای کمک مالی مسؤولان برای نصب پای مصنوی هم سرانجامی نداشت و حتی همانطور که در عکس این گزارش نمایان است، این استاد در یکی از مراسمهای تجلیل خود که چهرههایی چون رئیس وقت کمیسیون فرهنگی مجلس، معاون هنری وقت وزیر ارشاد، مدیرعامل خانه موسیقی ایران و برادر رئیسجمهور نیز حضور داشتند، با بازگو کردن مشکل خود در حضور این مسؤولان قول حل آن را گرفت اما با بدعهدی آنان مواجه شد و تا پایان عمر با همان پای چوبی زندگی کرد. از سویی به دنبال عارضه سکته مغزی استاد و به دلیل نداشتن بیمه درمانی، «کمپین مردمی حمایت مالی از پهلوان رسول بخش زنگشاهی» برای کمک به ایشان تشکیل شد و در نهایت اردیبهشت ۱۳۹۹ اعلام شد که یکی از بازیگران زن سینما هزینههای درمان وی را تقبل کرده است ولی دیگر خیلی دیر شده بود.
ندیم زنگشاهی، فرزند «پهلوان رسولبخش زنگشاهی» درباره جزئیات شرایط جسمی استاد موسیقی و علل قطع پای پدرش گفته است: پدرم به بیماری دیابت مبتلا بود و به همین دلیل سال 94 پای راستش را قطع کردند و پای چپ استاد هم به خاطر دیابت زخم شده بود. سال 95 تنها 4 میلیون تومان هزینه پروتز پای پدر میشد که با پرداخت ۷۰۰ هزار تومان به عنوان بیعانه سفارش ساخت دادیم اما به خاطر اینکه توانایی پرداخت بقیه هزینهها را نداشتیم، نتوانستیم آن موقع پروتز را نصب کنیم. به هر حال گذشتهها گذشته و زمان به عقب بازنمیگردد اما باید گفت پهلوان زنده را عشق است و اساتیدی چون پدر تا در قید حیات هستند به تکریم و رسیدگی نیاز دارند. امیدوارم حواسمان به سایر پیشکسوتان موسیقی نواحی ایران باشد نه آنکه تا این اساتید از میان ما رفتند با افسوس بگوییم «استاد بزرگی بود»!
شاید با مرور سرگذشت تلخ تنها ۲ استاد مطرح موسیقی نواحی کشور این پرسش برای برخیها مطرح شود که پیشکسوتان موسیقی اقوام در سراسر کشور تعدادی قابل توجه هستند و رسیدگی به مشکلات این عده که وارثان زنده فرهنگ و هنر اصیل این مرز و بوم محسوب میشوند از توان نهادهای فرهنگ و هنری برنمیآید اما در پاسخ به این سوال باید به ۲ نکته اساسی اشاره کرد؛ نخست آنکه قطعا اساتید پیشکسوت بسیاری در سراسر کشور هستند که از شرایط مالی مناسبی برخوردار نیستند اما این قشر صرفا به دنبال تکریم و احترام از سوی مسؤولان فرهنگی هستند و بدونشک مستمری ماهی 100 هزار تومان در شرایط فعلی جامعه برای اساتید هنر کشور نوعی تحقیر محسوب میشود. دوم آنکه در بودجه مصوب موسیقی در سالهای اخیر، چندین میلیارد تومان به حمایت از پیشکسوتان موسیقی اختصاص یافته است که در کنار این ردیف بودجه، نهادهای فرهنگی دولتی، حاکمیتی و نیمهدولتی فرهنگی چون صندوق حمایت از پیشکسوتان هنر، بنیاد رودکی، انجمن موسیقی ایران، مرکز موسیقی حوزه هنری، صداوسیما، مرکز موسیقی شهرداریها، خانه موسیقی و... هستند که با دریافت بودجههایی موظف به حمایت از موسیقی اصیل و بومی این مرز و بوم هستند که اگر چرتکهای به جمع این مبالغ زده شود، به بودجهای فوق تصور برای حمایت از موسیقی اصیل و بومی میرسیم. برای نمونه در اینجا تنها به یک مورد بودجه مصوب سال 1400 درباره موسیقی اشاره میکنیم و آن اختصاص مبلغ 80 میلیارد و 500 میلیون تومان با عنوان «برنامه حمایت و صیانت از موسیقی اصیل ایرانی» است که به این مبلغ باید آن موارد ذکرشده را هم اضافه کنیم که به یک رقم قابل توجهی از بودجه بیتالمال برای موسیقی میرسیم؛ بودجههایی که به اسم تعالی موسیقی فاخر اصیل و بومی دریافت میشود اما هیچگاه از سوی هیچ سازمان و نهاد فرهنگی و هنری درباره نحوه هزینهکردشان شفافسازی نشده است.
نکته دیگر آنکه منظور از حمایت از بزرگان و اساتید موسیقی اصیل و نواحی این مرز و بوم صرفا کمک مالی به این قشر نیست، بلکه باید بخش قابل توجهی از بودجههایی که به اسم حمایت از موسیقی اصیل و فاخر در اختیار نهادها و مراکز گذاشته میشود هزینه ضبط، نگهداری و توزیع آثار این میراثداران هنر بااصالت ایرانی شود که در کنار این موارد، در ضبط آلبومها و اجراهای این اساتید نقشآفرینی کنند، اتفاقی که طی سالهای اخیر خیلی کمرنگ بوده است.
در پایان باید گفت امیدواریم بدون هیچگونه شعارزدگی در دولت جدید که تا چند روز دیگر سر کار میآید، برای نخستین بار شاهد شفافیت چگونگی هزینهکرد بودجه چند ده میلیارد تومانی حوزه موسیقی کشور در وزارت فرهنگ و ارشاد باشیم که مسلما با این شفافسازی میتوان شاهد اتفاقهای خوبی در حوزه موسیقی بود و امیدواریم مراکز موسیقی سایر نهادها هم به تبع وزارت ارشاد به این شفافسازی اقدام کنند. البته ناگفته نماند برای تحقق این اقدام باید مدیرانی در این نهادهای متولی حوزه موسیقی باشند که در وهله نخست تجربه سالها فعالیت ثمربخش در موسیقی را داشته باشند و دوم آنکه ارتباط مناسبی با اهالی موسیقی داشته باشند.
***
پیام لوریس چکناواریان برای مردم خوزستان
لوریس چکناواریان، آهنگساز و رهبر ارکستر در پیامی ضمن ابراز همدردی با مردم خوزستان گفت: همه ما در یک کشتی نشستهایم و باید با عشق و محبت به ساحل آرامش برسیم. به گزارش «وطنامروز»، آهنگساز سرشناس ایرانی در این پیام ضمن ابراز همدردی با مردم خوزستان گفت: «با خواهران و برادران خوزستانی همدردی میکنم و امیدوارم هر چه زودتر از بحران بیآبی نجات پیدا کنیم، همه در یک کشتی هستیم و با عشق و محبت و رفع مشکلات باید به ساحل آرامش برسیم، زیرا ما همه یک بدن هستیم و اگر یکی از اجزای بدن از کار بیفتد و ضعیف شود، تمام بدن از کار میافتد».