حسین قدیانی: از سال 93 شمسی، ساعاتی بیشتر نگذشته بود که نخستوزیر مالزی با اظهار تسلیت به بازماندگان بوئینگ گم شده، آب پاکی را روی دست همگان ریخت، با این شرح که بیش از این، جستوجو بیفایده است و همه گمانهزنیها - نه اسناد و شواهد که اصولا به سند و شاهدی نرسیدند!- حکایت از غرقشدن طیاره آهنی در اقیانوس هند دارد و دیگر عاقلانه نیست احدی منتظر جسد بیجان مسافران باشد، زنده یافتنشان پیشکش! همین جناب البته روزی بعد و شاید منباب تسکین دل ابنای حضرت آدم، جستوجوهای بینالمللی را خیلی هم حالا بیفایده ندانست و مدعی ارسال پیام احتمالا رمزگونه «شببخیر» از طرف خلبان به برج مراقبت شد! اینکه حالا این پیام «شببخیر» که نیک اگر بنگری، بیشتر به یک «پیامک»... آری، بیشتر به یک «پیامک» شبیه است، دقیقا چه زمانی و مشخصا برای چه ارسال شده، هم در سخنان نخستوزیر مالزی درز گرفته شد، هم در نتایج تیم جستوجو! همان تیمی که یکی از فرماندهان ارشدش، تنها چند ساعت بعد از گمشدن بوئینگ، گندهگویی کرده بود؛ «ما همه پیشرفتهای خیرهکننده علمی بیمرز را برای نجات جان مسافران بهکار میگیریم»! فیالحال جا دارد مدد از همان پیامک باشکوه(!) بگیریم و به ایشان، بلکه به همه آدمیزادی که خود را با خدا عوضی گرفته و خیالات در سر میپرورانند، عرض کنیم؛ «شببخیر»! این، سرنوشت همان آدمیزادی است که جهان به این بزرگی را «دهکده جهانی» میخواند! و همچنان میخواند!
باری در یکی از کتب عشاق توسعه که عجیب بوی نظریات «مارشال مک لوهان» و «فرانسیس فوکویاما» داشت، میخواندم؛ «جهان به 2 سبب، دیگر آن جهان بزرگی که خداوند آفریده بود نیست، اولا؛ وسایل ارتباط جمعی، آنقدر دهکده بزرگ جهانی را کوچک کرده که خبری در آن سوی عالم در کسری از ثانیه تبدیل به پچپچ اهالی این سوی عالم میشود، تو گویی مردمان یک روستای دیروزی، دیرتر از حال هم باخبر میشدند تا ساکنین این دهکده امروزی که همه جهان باشد، ثانیا؛ متاثر از توسعهیافتگی بیمرز انسان، جهان امروز آنقدر کوچک شده که یافتن سوزنی در این کره خاکی، بسی سهلتر از پیداکردن اسباب بازی در گلیم چند در چند مردمان دیروز است». واقعا ماندهام به چه غره شده آدمیزاد در برابر خدای خویش که اینگونه مینویسد؟! شگفتا! خبر مرگ آدمیزاد با آن همه وسایل ارتباط جمعیاش آمد تا بتواند یک خبر درست و درمان از حال و روز مسافران بوئینگ ارائه دهد، هنوز هم که چیزی میگوید و خبری میدهد، میگوید براساس حدس و گمان! شگفتاتر! طیاره به این بزرگی گمشده یا ربوده شده، آدمیزادی که داعیه داشت سوزنی در جهان از دید او مخفی نیست، نمیتواند ولو اندازه یک سر سوزن نشانی از بقایای بوئینگ مفقود بیابد، همچنان که قادر نیست اثری از اجساد قربانیان پیدا کند! و این، دقیقا سرنوشت همان آدمی است که خود را با خدا عوضی گرفته! یک روز متفرعنانه میگوید؛ «خدا مرده است!» - باور کنید این شعار، هنوز هم در جهان طرفدارانی دارد!- و دگر روز، باز هم متفرعنانه، خود را از خدا بزرگتر میداند؛ «خدا جهان را بزرگ آفرید، چون نمیتوانست کوچک بیافریند، ما اما جهان بزرگ خدا را کوچک کردیم!» حقا که زندهباد قرآن خودمان، گویی حضرت آفریدگار، هم الان است که میفرماید؛ «یا ایهاالانسان ما غرک بربک الکریم»؟! نخستوزیر مالزی لابد در خیابانهای شهر توسعهیافته کوآلالامپور، ذیل تبلیغ برندهای معتبر، زیاد به جملاتی از این دست برخورده است؛ «آفرینشی دیگر از...»، «شگفتی در آفرینش با محصول جدید...». جملاتی که معالاسف در همین خیابانهای امالقرای جهان اسلام هم، روی در و دیوار مکرر قابل مشاهده است! «آفرینش» هم مثل «ستایش» فقط و فقط مختص ذات اقدس ربوبی است، نه آدمیزادی که از یافتن طیاره ساخت دست خودش هم عاجز است. آنکه هم از حال و روز پیر کنعان باخبر است و هم میداند چگونه یوسف را از قعر چاه به تخت حکومت برساند، دست آخر، به دیدار یعقوب برساند، فقط و فقط خداست. خداوند نمرده است و نخواهد مرد! بلکه با این دست فرمان، بیم از مرگ آدمیزاد است! آنچه بشریت مفتون گم کرده، بوئینگ نیست، راز آفرینش هستی است و آنکه بشریت گم کرده، خود خداست. در جستوجوی خدا، آنان که به کدخدا رسیدهاند، بروند طیارهشان را پیدا کنند، کشکشان را بسابند که ما هرگز خدا را با کدخدایی که دیگر نیست، عوضی نگرفته و نخواهیم گرفت. طرفه حکایت اینجاست؛ ناظر بر کشور سازنده بوئینگ و بعضی گمانهزنیهای معتبرتر و قابل اتکاتر از «شببخیر» بامزه(!) که ما در شماره آخر «وطن امروز» در سال 92 بدانها پرداختیم، به نظر میرسد در این ماجرا هم حکایت خیمهشببازی 11 سپتامبر، باز پای شیطنت یانکیها و صدالبته منافع نظام سرمایهداری در میان باشد ... لیکن صرف نظر از این مهم و براساس آنچه خود پروپاگاندای سرمایهسالار اعلام کرده، بشریت تا آنجا پیشرفت کرده و تا آنجا به مقام خدایی نزدیک شده، بلکه گویسبقت را از خداوند ربوده(!) که حتی نتواند یک طیاره را در گوشهای از کره زمین پیدا کند! یافتن طیارهای که مبدا معلوم داشته، مقصد معین داشته، مسیر پروازی مشخص داشته، مراقبت راداری داشته و تا لحظه گمشدن، محل استقرارش کاملا قابل تشخیص بوده، چنان دردسرساز شده کأنه بوئینگ موردنظر از کره زمین به مقصد کره دیگری تغییر مسیر داده! رباتهایی که در نمایش اوج پیشرفت بشریت، آینده را هم میتوانند پیشبینی کنند - امان از این گندهگوییهای آدمیزاد!- کاش قادر به پیشبینی همین امروز بشریت متمدن میبودند که چگونه در جستوجوی یک پرنده غولپیکر آهنی عاجز و مستاصل شده است. با این وضع، باید هم به آدمیزاد و رباتهایش پیامک «شببخیر» فرستاد! این است رمز آن پیام رمزگونه خلبان بوئینگ، باشد که بیدار کند اهل خواب را. پیامکهای نخستین ساعات سال 93 البته فقط محدود به این «شب بخیر» نشد، بلکه آقای روحانی هم برای هر ایرانی یک پیامک تبریک سال نو فرستاد تا عاقبت مردم شاهد یک «تدبیر» از دولت تدبیر باشند! بگذریم که برای بعضیها چون نگارنده، این پیام، 4 بار ارسال شد تا شاید شاهدی باشد برای این ادعا که شخص رئیس دستگاه اجرا تا چه حد با اصحاب نقد مهربان است!! و اصلا علاقهای ندارد که دولت، یک نویسنده را به خاطر 4 تا نقد مستدل، روانه دادسرا کند!! کاش رئیس قوه مجریه بدون استمداد از بیتالمال، و با موبایل خودشان و از هزینه خودشان به ملت پیامک میداد، بلکه فردفرد ملت میتوانستند جواب پیامک آقای روحانی را با این پیام بزرگ بدهند؛ «شما وضع اقتصاد را سامان دهید، تبریک سال نو، همان یک بار که از رسانه ملی به ما گفتید، همه دیدند و شنیدند، کفایت میکرد». و اما خدا کند کار ما با این دولت، به «ای کاشهای اینچنینی» به «ای کاشهای نشدنی» نرسد! دولت اگر پیام ملت را نگیرد، از ارسال پیامک، کاری ساخته نیست که این ملت به پیامک هیچ دولتی، هیچ احتیاجی ندارد. بر دولت فرض است که از تعارف کم کند و بر مبلغ بیفزاید که فیالحال، وقت این شبهکارهای سمبلیک نیست، وقت کار است. راستی که چقدر فاصله است میان «پیام ملت» و «پیامک دولت». ملت به چه میاندیشد و دولت به چه؟! متاسفانه مجبورم در نخستین یادداشتم در سال 93 از این حرفهای علیالقاعده سطح پایین هم بزنم و بنویسم؛ بخش مهمی از پولی که هر ایرانی بابت هر سیمکارت به اپراتور میدهد، در اصل در ازای سهیمشدن و سهامدارشدن در آن اپراتور است والا سیمکارت که خودش قیمت زیادی ندارد. با این حساب، بیوجهتر از پیامک آقای روحانی، این استدلال ناشیانه است که «اپراتورها به صورت رایگان، فرصت پیامک انبوه را در اختیار رئیس قوه مجریه فراهم کردهاند!» واقعیت این است که آقای روحانی با پول ملت به آحاد ملت، نوروز را تبریک گفت تا ما علاوه بر «دیپلماسی صدقهای» شاهد «تبریک صدقهای» از ناحیه این دولت هم باشیم! با این حساب، میخواهید مردم، انبوه زیرنویسها را باور کنند، دولت را درک کنند و از گرفتن یارانه صرف نظر کنند؟! دولتی که پیام ملت را، ایضا اقتصاد ملت را درک نمیکند، چگونه میخواهد مردم، زیرنویس او درک کنند؟! چشم دولت باید به امید مردم، به همت مردم باشد، نه جیب مردم. جمهور با دیدن پیامک رئیسجمهور ذوق زده نمیشود، با دیدن کار رئیسجمهور و سایر دستاندرکاران است که مشعوف میشود. جمهور، خود و با رای خود، رئیسجمهور را رئیسجمهور کرده، نیازی به این کارها ندارد. جمهور با خود محاسبه میکند که هزینه این همه پیامک انبوه، معادل یارانه چه تعداد از هموطنان ایرانی است؟! جمهور با خود محاسبه میکند که دم پیامک را باور کند یا قسم زیرنویس انصراف از یارانه را؟! صدالبته ملت برای کمک به دولت آماده است، اما مخل این همکاری، همین است که «ارسال پیامک دولت» جایگزین «دریافت پیام ملت» شود.
***
میان ابتدا و انتهای این یادداشت، یک پیوند منطقی، و نه رمزگونه(!) وجود دارد. «تا درباره همهچیز توافق نشود، درباره هیچ چیز توافق نمیشود» یکی از مفاد توافق ژنو است و این در حالی است که «تا درباره همه چیز توافق نشود، درباره هیچ چیز توافق نمیشود» علیالقاعده باید یکی از بندهای توافق آدمیزاد با «خدا» باشد، نه «کدخدا»یی که دیگر نیست. با دشمن بس است؛ دولت باید با دوست، با همین مردم رابطه برقرار کند. آشتی با کار حاصل میشود، نه با پیامک. دولت باید با واسطهای جز پول بیتالمال با ملت سخن بگوید. دولت باید با کار و تلاش، با «عزم ملی و مدیریت جهادی» با مردم سخن بگوید. ملت نستوه ایران، کاترین اشتون نیست، وندی شرمن نیست! به این ملت، پیامک دولتی نمیزنند! این همه زیرنویس نمیروند! دولت خوب است حرفش را صریح اما صحیح با ملت بزند. بهار بخیر، دولت اعتدال!