printlogo


کد خبر: 236478تاریخ: 1400/5/12 00:00
از خودشیفتگی ترامپ تا خودخوری بایدن!
وقتی آمریکایی‌ها از عقلانیت متنفرند

حنیف غفاری: نارسیسیسم یا همان خودشیفتگی مزمن، براساس خصیصه‌های روانی و شخصیتی در علاقه و تعلق خاطر بیش از اندازه به خود و خودشیفتگی نامحدود شناسایی می‌شود و آن را نوعی اختلال شدید روانی می‌دانند. از جمله عواقب و تبعات این اختلال روانی، آسیب زدن و حتی نابودی دیگران به دلیل احساس تحقیرشدگی است. بسیاری از روانپزشکان مطرح آمریکایی پس از حضور دونالد ترامپ در رأس معادلات اجرایی و سیاسی واشنگتن، هشدار دادند او بشدت مبتلا به اختلال روانی خودشیفتگی است؛ اختلالی که در ماه‌ها و روزهای آخر حضور ترامپ در مسند قدرت، خود را به سخت‌ترین نحو ممکن نشان داد! کسانی که در حوزه روانشناسی سیاسی و روانشناسی اجتماعی مطالعه و تحقیق می‌کنند، معتقدند حمله ششم ژانویه سال 2021 به ساختمان کنگره، خروجی و انعکاس اختلال خودشیفتگی ترامپ در میان طرفداران نژادپرست و افراطی او بود. 
بهتر است در این میان، اشاره‌ای نیز به نامه معروف 350 روانپزشک در سال 2019 میلادی (قبل از شیوع کرونا ) در آمریکا کنیم؛ زمانی که ترامپ تصور شکست در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2020 را نمی‌کرد. دکتر‌ «بندی لی» یکی از روانپزشکان شاغل در سازمان سیا و «جان زینر» روانپزشک معروف آمریکایی در دانشگاه جورج واشنگتن از جمله نگارندگان این نامه بودند. در بخشی از این نامه آمده بود: «اینکه جوانب روانی موضوع استیضاح ترامپ را رصد یا درک نکنیم یا آنها را کم‌اهمیت بشماریم، می‌تواند منجر به نتایجی فاجعه‌بار شود. برای ترامپ، کوچک‌ترین انتقاد یا مخالفتی به عنوان یک تحقیر یا خوار شدن تفسیر می‌شود و خشم و واکنش شدید او را برمی‌انگیزد».
اکنون، موضوع زوال عقل جو بایدن و اختلالات روانی او، به عنوان عاملی جدی مورد اشاره روانپزشکان آمریکایی قرار گرفته است، تا حدی که برخی منابع خبری از احتمال کناره‌گیری وی از قدرت تا قبل از پایان دوران ریاست‌جمهوری وی (سال 2024) خبر می‌دهند. شاید یکی از اصلی‌ترین دلایل تمرکز بیش از حد سران حزب دموکرات بر افزایش محبوبیت کاملا هریس، معاون بایدن نزد رای‌دهندگان دموکرات و مستقل، همین موضوع باشد! اگر بایدن به هر دلیلی از قدرت کنار رود، هریس جایگزین وی خواهد شد و در نتیجه، نامزد دموکرات‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2024 خواهد بود. نکته قابل تأمل اینکه حتی قبل از حضور بایدن در رقابت‌های انتخاباتی، «رانی جکسون»، پزشک سابق کاخ سفید تاکید کرده بود وی از صلاحیت روان‌شناختی لازم برای اداره امور آمریکا برخوردار نیست و دارای معضلات ‌شناختی است. برخی منابع آمریکایی اعلام کرده‌اند مؤلفه‌های رفتاری «تشکیک» و «سرزنش خود و دیگران» در شخصیت بایدن نمود ویژه‌ای دارد؛ چنانکه زندگی شخصی وی را نیز با معضلات عمده‌ای رو‌به‌رو کرده است. 
تا قبل از این، اختلالات روانی دیگری نیز در بیل کلینتون، بوش پدر، بوش پسر و حتی جیمی کارتر شناسایی شده بود که بنا بر ملاحظات محرمانه نهادهای اطلاعاتی آمریکا، از دید افکار عمومی پنهان نگاه داشته شده بود. سوال اصلی این است: چرا زوال عقلانیت یا اختلالات روانی و‌ شناختی به وجه اشتراک رؤسای‌ جمهوری دموکرات و جمهوری‌خواه در آمریکا تبدیل شده است؟! در این باره، ۲ فرضیه مهم مطرح است: یکی اینکه جریان‌های پشت پرده قدرت در آمریکا، حضور یک رئیس‌جمهور عاقل و مسلط بر احوال شخصی خود را در تزاحم با تسلط پنهان خود بر وی می‌دانند. همگان به یاد دارند «جیمز کومی» رئیس سابق سازمان اف‌بی‌آی، در فاصله 24 ساعت مانده تا برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری 2016، با به جریان انداختن دوباره پرونده ایمیل‌های افشاشده «هیلاری کلینتون» (نامزد دموکرات‌ها)، زمینه شکست وی از ترامپ را فراهم کرد اما سال 2020 میلادی، ترامپ به این نتیجه رسید تاریخ مصرف وی برای جریان‌های پشت پرده قدرت در آمریکا به پایان رسیده است! این قاعده می‌تواند در قبال دیگر رؤسای‌ جمهوری آمریکا نیز صادق باشد. 
فرضیه دیگر اینکه اساسا اختلالات روانی رؤسای‌جمهور و سیاستمداران آمریکایی، اهمیتی برای نهادهای قدرت این کشور ندارد! درک این فرضیه، مرهون شناخت مناسبات قدرت در آمریکاست؛ جایی که در آن رئیس‌جمهور به‌رغم جایگاهی که در قانون اساسی آمریکا برای وی (به عنوان شخصیت اول کشور) در نظر گرفته شده است، ناچار است در خط‌کشی‌های نامرئی اما معینی حرکت کند که نهادهای قدرت برای وی معین می‌کنند. البته نگارنده معتقد است فرضیه دوم، بسیار خوشبینانه است زیرا بر اساس تجربیات سال‌های پس از جنگ دوم جهانی، ساختار قدرت در آمریکا به اندازه‌ای هوشمند نیست که بتواند اختلالات روانی رؤسای ‌جمهوری را در میان مجاری و معادلات قدرت هضم کند! 
در هر حال به نظر می‌رسد اختلالات روانی رؤسای ‌جمهوری آمریکا، به جای آنکه به یک عامل بازدارنده در علاقه جریان‌های پشت پرده قدرت به آنها تبدیل شود، به مزیتی برای جریانات تصمیم‌ساز پشت پرده در ایالات متحده تبدیل شده و در مقابل، عقلانیت و درایت سیاستمداران، حکم عوامل مزاحم را برای آنها دارد. ماجرای جالبی است!

Page Generated in 0/0071 sec