در میانه بازی بین دو طفل دعوایی درگرفت. یکی دیگری به زمین کوفت و دیگری سخت دردش آمد. پس طفل اول ندا سر داد: «حقت است، فردا شب عقدت است، قورباغه همقدت است!»
پیری این حادثه دید. به مریدان گفت: «این طفل که آن یکی را هل داد، دیدید؟» مریدان گفتند: «بلی یا شیخ.» پیر گفت: «هیچ گزاره از این شعر که خواند علی الظاهر به یکدیگر مرتبط نبود. ولی اگر در بطن مطلب دقیق شوید، در خواهید یافت که در باطن نیز ربطی به هم ندارند و این نشان میدهد این طفل روزی بر مسند حکمرانی خواهد نشست و از برای مردم حقها قائل میشود و حقوقها میدهد و حقیقتها کتمان میکند.» مریدان جملگی دچار پاشش شده و هر یک به سویی روان شدند.
اگر سخت بگذشته بر مردمان
و ناراحت اند از گرانی نان
که حق با همه مردم است و همه
به فردا شبی هم شب عقدشان
ببینیم ماها چه باید کنیم
که لاحول گویند شادیکنان