مهدی بختیاری*: هنوز ناصر در مصر بر سر کار بود که ۳ کشور بزرگ عربی یعنی مصر، اردن و سوریه تصمیم گرفتند به نیابت از دنیای عرب وارد جنگی تمامعیار با رژیم اشغالگر قدس شوند اما این جنگ به شکل ناباورانهای ظرف 6 روز به پایان رسید، در حالی که اسرائیل در پایان این 6 روز صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن و ارتفاعات جولان را به اشغال خود درآورد و بر همه «بیتالمقدس» نیز مسلط شد.
پایان این جنگ البته با قطعنامه 242 شورای امنیت سازمان ملل همراه بود که صهیونیستها را ملزم به خروج از مناطق اشغالشده میکرد؛ قطعنامهای که تا امروز نیز جز در برخی موارد که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد، به اجرا درنیامد.
سال 1973، کشورهای عربی جنگ دیگری را آغاز کردند که به موجب آن مصر توانست بخشهای زیادی از کشورش را آزاد کند ولی با پا پس کشیدن یک باره سادات که بعد از مرگ ناصر در مصر به قدرت رسیده بود، جنگ مغلوبه شد. مصر پای میز مذاکره با اسرائیل رفت، «کمپدیوید» را امضا کرد و صحرای سینا را پس گرفت و به این ترتیب یکی از بزرگترین دشمنان رژیم صهیونیستی، حالا شریک و همپیمان او شده بود.
سال 1982، صهیونیستها این بار به لبنان حمله کردند و در یک پیشروی برقآسا خود را به بیروت رساندند. این جنگ 18 سال طول کشید و در جریان همین جنگ بود که نیروهای رزمنده شیعه لبنانی منسجم شده و کمکم حزبالله را تشکیل دادند.
شیعیان لبنان ضربات سنگینی بر پیکره ارتش شکستناپذیر صهیونیستی وارد کردند به طوری که در نهایت ماه مه سال 2000، ایهود باراک نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس، مجبور به عقبنشینی از جنوب لبنان شد. این نخستین بارقههای شکست بر پیکره ارتشی بود که خود را افسانه شکستناپذیری و ارتش اول منطقه میدانست.
اما نبرد سال 2006 نخستین جنگ تمامعیاری بود که رژیم صهیونیستی طعم داغ شکست را بخوبی در آن چشید.
این جنگ 12 جولای سال 2006 با عملیاتی که حزبالله لبنان طی آن ۲ نیروی نظامی ارتش اسرائیل را در مرزهای جنوب به اسارت گرفت، آغاز شد.
33 روز نبرد تمامعیار که با جنگ هوایی آغاز شد ولی برخلاف انتظار فرماندهان صهیونیست، آنها مجبور به ورود زمینی به خاک لبنان شدند.
ورود زمینی به خاک لبنان، سرآغاز شکستهای پیدرپی صهیونیستها شد. تانکهای «مرکاوا» به عنوان نماد ارتش شکستناپذیر(!) یکی پس از دیگری در وادیالحجیر طعمه شکارچیان حزبالله شدند. کشتهها در میان افسران و نیروهای رزم زمینی اسرائیل افزایش یافت و در نهایت پس از 33 روز، ارتش صهیونیستی که آمده بود حزبالله را نابود کند، دستان خود را بالا برد. این شکست به عرصه میدان محدود نماند و به زلزلهای در ارکان قدرت سیاسی این رژیم نیز تبدیل شد. کمیته «وینوگراد» بسیاری از سران عالیرتبه رژیم را پای میز محاکمه کشاند تا دولتی که ارتشش را «الجیش الذی لایقهر» مینامید، نشان دهد هم در میدان و هم در سیاست از خانه عنکبوت هم سستتر است.
پس از جنگ 33 روزه، زنجیره شکستهای این رژیم در مصاف با حریفان به مراتب ضعیفتر از حزبالله لبنان نیز ادامه یافت.
اندکی بعد از این جنگ، صهیونیستها به غزه حمله کردند که به شکست دیگری برای آنها این بار در جنگی 22 روزه از مبارزان فلسطینی ختم شد. آنها چند بار دیگر هم به غزه حمله کردند ولی بهرغم دست بالای صهیونیستها در تجهیزات، این فلسطینیها بودند که از میدان جنگهای ۸ روزه، 50 روزه و ۲ روزه، فاتح بیرون آمدند.
آخرین نبرد آنها در ماههای گذشته هم جنگ 12 روزه موسوم به «شمشیر قدس» بود که اسرائیل را با یک سونامی موشکی از سوی غزه مواجه کرد. فلسطینیها برای نخستینبار شهرهای بزرگی نظیر تلآویو را زیر آتش موشکهای خود بردند و از زمین و هوا راکت و موشک بر سر اشغالگران ریختند.
امروز صهیونیستها در موضع ضعف قرار دارند و در حالی که بزرگترین دشمن خود را جمهوری اسلامی ایران میدانند، ولی در برابر متحدان ایران در لبنان و نوار غزه -که وسعتی به اندازه شهر کرج دارد(!)- ناتوان هستند.
* پژوهشگر دفاعی