فرزانه دانایی: در افغانستان، تبلیغات از پیشرویهای نظامی اهمیت بیشتری پیدا کرده و یک طرف درگیری یعنی نیروهای طالبان، تلاش دارند بهترین استفاده را از مساله خروج بسیاری از خبرنگاران از این کشور برده و خود را پیروز میدان معرفی کنند اما یک سؤال در این میان همچنان خودنمایی میکند: آیا وضعیت افغانستان و پیشروی نیروهای طالبان در ولسوالیها و استانهای مختلف این کشور بهقدری که رسانههای غربی میگویند یا اکانتهای فضای مجازی طالبان بیان میکنند، تهدیدآمیز است؟
نگاهی به نقشههایی که هر روز از میزان پیشروی طالبان در استانهای مختلف افغانستان منتشر میشود، نشاندهنده تسخیر بخش مهمی از این سرزمین به دست نیروهای طالبان است. رسانههای آمریکایی که بزرگترین منتقد دولت بایدن به خاطر عقبنشینی نیروهای آمریکایی از افغانستان هستند، روزهای زیادی است تیتر یک خود را به این کشور و میزان پیشروی نیروهای طالبان اختصاص دادهاند. بسیاری از این سرعت پیشروی طالبان تعجب کردهاند و از اینکه این نیروها توانستهاند از روز جمعه تا دوشنبه، یعنی در عرض 4 روز، 5 استان مهم افغانستان را به تصرف خود درآورند، در حیرت ماندهاند. دولت آمریکا نیز چندان بیمیل نیست این پیشرویها و نشان دادن طالبان بهعنوان نیرویی تروریستی - همردیف با داعش- در رسانهها ادامه پیدا کند اما غیر از چند مورد درگیری نظامی و کشته شدن نظامیان، نمیتوان بهصراحت بیان کرد تمام تصرفهایی که طالبان در افغانستان انجام داده، همراه با خشونت بوده است. طالبان یک گروه محدود و کوچک مانند داعش نیست که بهعنوان عناصر خارجی به افغانستان راه پیدا کرده باشند و سعی کنند شهر به شهر و استان به استان با نمایش خشونت و خون ریختن، راه خود به استان دیگر را باز کنند. در بسیاری از روستاها و شهرها، تنها مقاومتهایی محدود نسبت به ورود طالبان وجود داشته و گاه روستاها خودشان برای پیوستن به طالبان اعلام آمادگی کردهاند.
این مساله به همراه تبلیغات پر سروصدای رسانههای آمریکایی برای طالبان، به برگ برنده آنها در افغانستان تبدیل شده است. اگر زمانی گروه تروریستی داعش با خشونتهای بیرویه سعی داشت جنایات خود را
بیحدومرز نشان دهد تا دیگر برای ورود به شهرهای مختلف عراق، مانع و مقاومتی بر سر راهش نباشد، تصویرسازی رسانههای آمریکایی از طالبان همین مزیت را برای طالبان به همراه آورده است. در واقع ترس اصلی از طالبان، باید ترس از طالبانی باشد که تمام حکومت و ارکان سیاسی را در افغانستان در دست دارد نه گروهی که فعلاً در بسیاری از مناطق هنوز درگیر مقاومتهای مردمی است. هر قدر تصویر درستشده از طالبان بهعنوان گروهی تروریستی، بیمنطق و خشن در افغانستان بزرگتر شود، امکان پیروزی آن و تصرف استانهای دیگر برای این گروه بیشتر میشود. اما آمریکاییها در این میان به دنبال چه هستند و چه نفعی از این نوع تبلیغات خود میبرند؟
رسانههای آمریکایی طبق معمول سعی دارند از درگیریهای افغانستان به این نتیجه برسند که آرامش با حضور نیروهای ارتش آمریکا در افغانستان وجود داشت و حالا دیگر با خروج آنها افغانستان هم قرار است تبدیل به عراق و سوریه دوم در زمان داعش شود. آنها میخواهند این انگاره را به وجود بیاورند که مقاومت در برابر حضور نیروهای آمریکایی در هر کشوری، درنهایت باعث میشود آن کشور به دست نیروهای افراطی و غیرقابلکنترل بیفتد. دولت آمریکا نیز بهخوبی به این مساله واقف است و در عین حال سعی دارد با استفاده از همین مساله، خطونشانهای جدیدی برای کشورهای همسایه افغانستان بهخصوص ایران بکشد.
با اینحال نکته جالب دیگری نیز در این باره وجود دارد: آمریکا در چه شرایطی افغانستان را ترک کرد و در چه شرایطی قرار است چند ماه دیگر وارد بیستو یکمین سال جنگ با افغانستان شود؟ زمانی که آمریکا ۷ اکتبر سال ۲۰۰۱ میلادی با نام رسمی «عملیات بلندمدت آزادی» به افغانستان حمله کرد، هدفش از بین بردن گروه القاعده در این کشور به تلافی حملات 11 سپتامبر و در عین حال بردن آزادی و دموکراسی به افغانستان بود. 20 سال بعد از این حمله، آمریکاییها اما در حالی آخرین پایگاههای خود در افغانستان را ترک کردند که نهتنها القاعده هنوز هم کمابیش در افغانستان فعال است، بلکه آزادی و امنیت و دموکراسی نیز برای دههها به آرزویی دور برای مردم این کشور تبدیل شده است.
تمام این مسائل البته به این معنی نیست که شاهد شکلگیری خشونت در بین طالبان و آوارگی تعداد زیادی از مردم این کشور و احیاناً جنگ همهجانبه این گروه با دولت مرکزی نخواهیم بود. طالبان هماینک نیز به دولت مرکزی در کابل هشدار داده است خودشان باید کابل را تسلیم کنند، در غیر این صورت طالبان به زور وارد این شهر خواهد شد و اگر این خشونت شکل بگیرد، به احتمال زیاد ناامنی مدنظر رسانههای آمریکایی و قدرت گرفتن گروههای تروریستی بیشازپیش سرعت میگیرد. شاید به همین دلیل است که آمریکا به دنبال حفظ وضع موجود (یعنی دولتی هیچکاره در کابل و گروهی افراطی و آماده خشونت در سایر استانها) است تا همچنان بتواند بمبافکنهای خود را از پایگاههای خود در منطقه به پرواز درآورد و بمبهای بیشتری را بر سر مردمی که نمیدانند در کدام جبهه باید بجنگند، بریزد. این استعاره به نظر میرسد بهترین روش برای بیان موضع آمریکا باشد: توفان در فنجان! توفانی که میتواند کشورهای منطقه را با احساس خطر از افزایش افراطیگری و نیاز به حضور ایالاتمتحده در منطقه همراه سازد و در عین حال عواقب چندانی نیز ندارد و در محیط بسته افغانستان به حیات خود ادامه میدهد. در این میان تنها کسانی که از این وضعیت ضرر میکنند، مردم افغانستان و سرنوشت دموکراسی در این کشور است.
شرایط فعلی با این حال بهترین شرایط برای همگرایی کشورهای منطقه و مواجهه عقلانی و منطقیشان با مساله طالبان است. حقیقتها باید در این باره در نظر گرفته شود: مهمترین آنها این است که طالبان در بسیاری از شهرها بدون جنگ و خونریزی پیشرفت کرده و درعینحال تنها خواستهاش رسیدن به قدرت سیاسی است؛ قدرتی که میتواند با همکاری کشورهای منطقه به تشکیل حکومتی پاسخگو به دنیا و مردمش همراه شود. این مساله بدین معنی نیست که همسایگان افغانستان باید به روی کار آمدن طالبان و تصرف کابل کمک کنند، بلکه بدین معنی است که باید با ارتباط نزدیک با طالبان و همچنین دولت مرکزی، شرایط را بهنوعی مدیریت کنند که هر کس در قدرت قرار گرفت و هر گروهی با هر میزان شراکت در قدرت، در نهایت نتواند افغانستان را به عقب براند یا حکومتی تشکیل دهد که در مقابل دنیا در برابر اعمال و اقداماتش پاسخگو نیست. در شرایطی که دولت آمریکا دوباره با طالبان سر جنگ برداشته و به بمباران مواضع آنها میپردازد، بهترین فرصت برای کشورهای منطقه است که با این گروه وارد گفتوگو شوند تا راهی برای حفاظت از جان مردم این کشور و به راه افتادن سیستم سیاسی مناسب و پاسخگو در این کشور بیابند.