گروه سیاسی: بیش از یک هفته از پیشرفت برقآسای طالبان در گستره خاک افغانستان و به تصرف درآوردن کابل، پایتخت این کشور، میگذرد. طالبان با تصرف کابل به چندین کار دست زد تا بتواند برآیند رسانهای را در برخورد با خودش تلطیف کند. به عنوان نمونه، در برخورد با برگزاری مراسمهای دهه اول محرم -که توسط اقلیت شیعه افغانستانی برگزار میشد- طالبان از خود انعطاف نشان داد و این پیام را صادر کرد که امنیت این مراسمها را تامین خواهد کرد. همچنین تصاویری از حضور برخی مقامات محلی طالبان بین عزاداران حسینی منتشر شد که به منظور دادن تضمین در این باره انجام شده بود. همچنین در برخی شهرهای افغانستان مانند هرات، طالبان دانشگاهها و مدارس را تعطیل نکرد و این مراکز با شرایط خاصی از جمله رعایت پوشش زنان به کار خود ادامه دادند. در طرف مقابل اما گزارشهایی هم از تهاجم به برخی منازل منتشر شد که اکثر این گزارشها توسط طالبان تکذیب شد. در کنار این موارد، برخورد طالبان با مخالفان خود نیز قابل تأمل بود. از جمله این مخالفان میتوان به اسماعیل خان، عبدالله عبدالله و حامد کرزی اشاره کرد که طالبان با آنان برخوردی خشن نداشت و به نوعی حرفهای عمل کرد. اما در شرایط جدید همچنین برخی ابهامات و سوالات مهم وجود دارد که تا روشن شدن کامل آنها باید در برخورد با پدیده طالبان به عنوان قدرت محوری در افغانستان جانب کامل احتیاط را رعایت کرد. در ادامه به برخی از این ابهامات پرداخته میشود.
خروج نیروهای نظامی خارجی از منطقه و کشورهای مسلمان همواره جزو مواضع اصولی جمهوری اسلامی ایران بوده است. این مساله در سالیان اخیر بیش از گذشته درباره نظامیان آمریکایی و نظامیان ناتو در کشورهای افغانستان و عراق بروز داشته است. پیش از این هم موضع ایران در قبال اشغال افغانستان توسط نظامیان اتحاد جماهیر شوروی همین بوده است. پس خروج ایالاتمتحده از افغانستان به عنوان کشور همسایه، امری مثبت تلقی میشود که در راستای منافع ملی کشور قرار دارد. همچنین خلع اشرف غنی از مقام ریاستجمهوری افغانستان را نیز میتوان در راستای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران برشمرد. سیاستهای دولت ضعیف غنی هیچگاه در راستای دوستی عمیق با ایران نبود. بحران آب و عدم تامین حقابه هامون توسط دولت افغانستان که به خشک شدن این تالاب منجر شد، تبعات فراوانی برای ایران داشته است. در این باره حتی میتوان به مواضع برخی دولتمردان و مشاوران غنی علیه ایران اشاره کرد. در نظر گرفتن این ۲ مساله مهم یعنی خروج آمریکا از افغانستان و خلع اشرف غنی از ریاستجمهوری، لزوما بدین معنا نیست که طالبان گزینهای مطلوب برای ایران است. اگر ابهامات بدرستی روشن نشود، شاید حاکمیت طالبان بر گستره افغانستان، چالشهای جدی و جدیدی را برای ایران به وجود بیاورد. ابهام اصلی که باید به آن توجه کرد نسبت طالبان با منافع ملی ایران است. منافع ملی ایران در افغانستان را میتوان به 4 بخش سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی تقسیم کرد.
هسته اصلی بخش سیاسی، روابط دیپلماتیک و دوجانبه است. طالبان طی سالیان اخیر سعی کرده با جمهوری اسلامی ایران مانند دیگر کشورهای همسایه و تاثیرگذار در افغانستان روابطی را برقرار کند. این ارتباطگیریها بیشتر در جهت به رسمیت شناخته شدن و تلاش برای بهبود چهره این گروه نزد افکار عمومی بوده است. اکنون که طالبان به عنوان اصلیترین نیروی سیاسی افغانستان مطرح است، شاید این شرایط دگرگون شود. اصلیترین نگرانیها در این باره، توافقنامه 17 ماه پیش میان این گروه با ایالاتمتحده است که همچنان جزئیات آن در هالهای از ابهام قرار دارد. هنوز برای این سوال که «طالبان جلوبرنده منافع آمریکا در منطقه است؟» نمیتوان با قاطعیت «نه» گفت. ساخت سیاسی قدرت در افغانستان جدید هم همچنان رازآلود است. شاهد یک امارت به اصطلاح اسلامی جدید به رهبری ملا هبتالله خواهیم بود یا دیگر گروههای سیاسی نیز مشارکت داده میشوند؟ میزان مشارکت این گروهها در قدرت به چه میزان است؟ اتفاق مطلوب برای جمهوری اسلامی ایران گزینه دوم یعنی مشارکت فعال دیگر گروهها در حکومت جدید است. بدین وسیله منافع ملی ایران نیز قابلیت احقاق بالاتری پیدا میکند. به این دلیل که ارتباط ایران با گروههای غیرپشتون، به طور خاص هزارهها و تاجیکها در سطح بالاتری از دوستی و نزدیکی بوده است، در حالی که پشتونهای افغانستان -که طالبان نیز یک گروه پشتون حساب میشود- این رابطه صمیمانه را با پاکستان دارند.
در بخش اقتصادی باید گفت طی 20 سال گذشته افغانستان بیشترین حجم تجارت دوجانبه را با پاکستان داشته است. با این حال در 3-2 سال اخیر به 2 دلیل، تنشهای بین دولتهای افغانستان و پاکستان از یک طرف و حضور فعالتر جمهوری اسلامی در بخش اقتصاد این کشور، ایران بیشترین حجم مبادلات با افغانستان را دارا بوده است به نحوی که در برخی مقاطع تقریبا نیمی از حجم واردات افغانستان را محصولات ایرانی تشکیل داده است. اکنون به تبع همان دلایلی که در بخش سیاسی مطرح شد، باید گفت این مساله نیز میتواند برای ایران چالشی در آینده باشد؛ یعنی کمبود حجم تجارت دوجانبه و جایگزینی دوباره پاکستان با ایران. در کنار این همچنین برخی پروژههای منطقهای و جهانی نیز که میتوانست آوردههای فراوانی برای کشورمان داشته باشد، اکنون ممکن است با حکومت طالبان در افغانستان به بنبست برسد و ایران در این بین ضررهای جبرانناپذیری را متحمل شود؛ بندر چابهار و سرمایهگذاری هندیها در این بندر مهمترین مثال در این زمینه است. یکی از دلایل اصلی سرمایهگذاری کشور هند در چابهار، ایجاد کریدوری مطمئن برای ارتباطات عمیقتر اقتصادی با افغانستان بود که با اما و اگر روبهرو شده و شایعاتی درباره کنارهگیری این کشور از ادامه سرمایهگذاری در این پروژه مطرح شده است. به عنوان مثالی دیگر میتوان به احتمال برجسته شدن مجدد طرح خط لوله انتقال گاز «تاپی» از ترکمنستان به سمت آسیای جنوبی اشاره کرد که از افغانستان میگذرد. این خط لوله بدیلی برای خط لولهای است که از ایران به این مناطق میرود و طبیعتا نمیتواند در راستای منافع جمهوری اسلامی ایران باشد.
در بخش فرهنگی، جمهوری اسلامی ایران همواره روابط عمیقی با فارسزبانان افغانستان داشته است. همچنین مشترکات فراوان فرهنگی و تاریخی میان ۲ کشور به عنوان نقطه وصل ایران و افغانستان نقش ایفا کرده است. اقوام هزاره و تاجیک به دلیل فارسزبان بودن (برای هزارهها هممذهب بودن نیز صادق است) همیشه پاسدار این زبان در افغانستان بودهاند. همچنین طبق تخمینهای معتبر بیش از نیمی از مردم این کشور به فارسی (دری) تکلم میکنند. حکومت اشرف غنی طی سالهای اخیر سیاستهای گوناگونی را جهت تضعیف زبان فارسی و تقویت زبان پشتو به عنوان زبان اول افغانستان انجام داده بود. از جنجالیترین تصمیمات در این حوزه، تغییر تابلوی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی افغانستان بود که به جای عنوان فارسی «دانشگاه» از «پوهنتون» که معادل دانشگاه در زبان پشتو است استفاده شد. به علت قومیت غالب طالبان و کادر رهبری آن که پشتون است، بیم آن میرود این مسیر ادامه یابد و منافع فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان با تهدید روبهرو شود.
آخرین بخش یعنی بخش امنیت را میتوان چالشیترین تهدید برای ایران حتی در آینده نزدیک دانست. تجربه حکومت طالبان بین سالهای 1996 تا 2001 میلادی به ما نشان داد امکان پناه دادن به گروههای تروریستی بینالمللی در افغانستان جدی است. خود طالبان نیز از این مساله خاطرهای خوش ندارد، زیرا یکی از دلایل سقوط نخستین حکومتش را حمله ائتلافی به رهبری آمریکا به تبع حمله تروریستی گروه القاعده به برجهای دوقلو میداند. همچنین این گروه تعهدات گوناگونی داده است که نمیگذارد از خاک افغانستان علیه هیچ کشوری حملهای انجام شود اما توجه به این نکته هم ضروری است که نباید بر خلاف تبلیغات طالبان و برخی تطهیرکنندگان آن، این گروه را گروهی یکدست با رهبری واحد دانست. طبق گزارشهایی از شهرهای دیگر افغانستان (غیر از کابل)، رفتار طالبان با مردم به مانند رفتارشان در کابل نیست. این مساله بیش از هر دلیل دیگر، به دلیل یکپارچه نبودن طالبان است. همین امر عمل طالبان به تعهداتش را با چالش روبهرو میکند. آیا طالبان توانایی مدیریت بر تمام گروههای تحت رهبری خود را دارد؟ همچنین برخی اخبار از حضور برخی افراد خارجی به همراه طالبان در برخی نقاط افغانستان از جمله بدخشان حکایت دارد. بر همین اساس، امکان و احتمال استقرار گروههای افراطی- تروریستی بینالمللی در افغانستان را نباید دستکم گرفت؛ معضلی که میتواند چالشهای امنیتی جدیدی را در شرق ایران ایجاد کند. در آخر با توجه به نکات طرحشده باید نتیجه گرفت در برخورد با طالبان قدرتمند در افغانستان باید دست از تطهیر برداشت و واقعبینانه به مسائل نگاه کرد. خیلی از ابهامها با گذر زمان روشنتر خواهد شد اما تا روشن شدن ابهامات باید به طور دقیق حوادث را در همسایه شرقی دنبال کرد. همچنین نباید تمام تخممرغها را در سبد طالبان گذاشت و باید مثل سابق از متحدان قدیمی خود حمایت به عمل آورد. جمهوری اسلامی ایران نمیتواند از حدی بیشتر در وضعیت افغانستان تاثیرگذار باشد، بنابراین باید به انحای مختلف سعی کرد در خلال تحولات موجود بیشترین منفعت را برای مردم ایران و افغانستان به دست آورد.