مهدی خانعلیزاده- علیرضا حجتی: اگر چه حواشی مرتبط با برنامه هستهای ایران از نیمه دوم دهه 70 خورشیدی آغاز شد اما آنچه رسانههای بینالمللی تحت عنوان «مذاکرات هستهای ایران» از آن نام میبرند، مربوط به یک بازه زمانی 12 ساله است؛ یعنی از مهر 1382 که بیانیه سعدآباد میان ایران و تروئیکای اروپا (فرانسه، انگلیس و آلمان) به امضا رسید تا تیر 1394 که برنامه جامع اقدام مشترک یا همان برجام، میان ایران و گروه 1+5 نهایی شد. در این 12 سال، دولتها، تیمها و افراد مختلفی مسؤولیت پیشبرد مذاکرات هستهای را از سوی کشورمان بر عهده داشتند اما آنچه در ۲ سال پایانی- یعنی از روی کار آمدن دولت حسن روحانی در سال 1392 تا زمان امضای برجام- رخ داد، روایتی متفاوت از سالهای قبل دارد و البته نتیجهای متفاوت.
بر همین اساس، مرور خاطراتی که دکتر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه و مذاکرهکننده ارشد کشورمان در این دوران، در 6 جلد کتاب با نام «راز سر به مهر» روایت کرده، میتواند هم به شناخت واقعی رویدادهای منتهی به توافق هستهای کمک کند و هم عبرت و تجربه گرانقیمتی برای آیندگان باشد. همانطور که رهبر حکیم انقلاب در آخرین دیدار هیات دولت دوازدهم تاکید کردند، تجربه گرفتن از اقداماتی که در این دوران انجام شده، یکی از مهمترین دستاوردهای ملت ایران خواهد بود.
ظریف کتاب خاطرات خود را با مقدمهای چند صفحهای شروع میکند که سطرهای آغازین آن، به سفرها و مذاکرات ترکمنچای میپردازد؛ معاهدهای که مورد پسند آقای دیپلمات است؛ تا جایی که وی در آیین گشایش انجمن علمی دیپلماسی ایران در سال 1398 با اشاره به این قرارداد گفته است: «ترکمانچای امروز به عنوان قرارداد ننگین شمرده میشود اما باید توجه شود مرز کشور را به جای قزوین، به ارس برد. در آن زمان ابزار نظامی در میدان حکومت میکرد و دست دیپلماسی را میبست اما دیپلماتی که توانست در کنار جنگ شکستخورده در قزوین، مرز کشور را در ارس قرار دهد، تلاش کرد قدری قدرت را تعدیل کند».
ظریف همچنین در ادامه، شناخت واقعبینانه مردم از تحولات جهانی را لازمه عبور به سلامت کشور از دشواریهای دنیای پیچیده کنونی و تحولات بینالمللی معرفی میکند و مطالبی را که در این کتاب خاطرات بیان کرده، تلاشی برای عبور از «شیفتگی» و «دلواپسی» نسبت به برجام معرفی میکند. این ادعای دکتر ظریف در حالی مطرح شده که او در کنار حسن روحانی، در رأس افرادی بودند که با سخنان غیرواقعی و بسیار تمجیدآمیز و غلوهای فراوان، توافق هستهای را تبدیل به یک «معجزه» و «دستاورد درخشان» برای افکار عمومی در ایران کردند و اساسا حیات و ممات کشور را به امضا یا عدم امضای برجام گره زدند. بیانیه جمعی از حامیان ظریف با عنوان «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» در کنار سخنرانی تاریخی حسن روحانی درباره اینکه «تحریمهای ظالمانه باید رفع شود تا مشکل آب آشامیدنی مردم درست شود»، از جمله اقداماتی بودند که به گفته مهدی رحمانی، مدیرمسؤول روزنامه شرق قرار بود با بزرگنمایی توافق هستهای، زمینه را برای تحقق فوری آن فراهم کنند؛ همان رویکردی که حالا محمدجواد ظریف مدعی است خاطراتش را نوشته تا با آن مخالفت کند(!)
اما یکی از نکات بسیار جالبی که دکتر ظریف در مقدمه این کتاب به آن اشاره کرده، معرفی روند مذاکرات هستهای و توافق هستهای به عنوان یک اقدام برای «مقابله با امنیتیسازی پرونده ایران» از سوی قدرتهای بزرگ است؛ موضوعی که مشخص میکند بالاخره آقای دیپلمات تصمیم گرفته واقعیت را در این زمینه به مردم بگوید.
ظریف در این باره مینویسد: «در میان چالشهای جهانی، امنیتیسازی فعالیتهای صلحآمیز هستهای کشور یکی از پیچیدهترین نمونههایی است که قریب به ۲ دهه، بهانهای برای فشار به مردم و کشور به دست بیگانگان داده... به همین سبب، جمعی از سر ناآگاهی و برخی از روی فرصتطلبی، با شیفتگی یا دلواپسی، قرائت و روایتی ناکامل از این ماجرا عرضه کردند».
در واقع، برخلاف چیزی که در ۸ سال دولت روحانی از سوی مقامات سیاسی به مردم و افکار عمومی گفته شد، برجام اساسا یک توافق اقتصادی نبود که بتواند مشکلات معیشتی- اقتصادی کشورمان را حل کند یا حتی مسیری را برای حل آنها و کاستن از مشکلات در این زمینه باز کند، بلکه همانطور که ظریف در این کتاب مینویسد، برجام یک توافق امنیتی به منظور راحت کردن خیال طرف غربی از عدم تاثیرگذاری ایران بر تحولات منطقهای و جهانی بود که قرار بود در دولت دموکرات هیلاری کلینتون نیز نسخههای تکمیلی آن اجرایی شود که با مانعی به نام دونالد ترامپ برخورد کرد.
ظریف در ادامه حتی پا را از این هم فراتر میگذارد و تحریمهای ظالمانه اعمال شده علیه کشورمان را ناشی از «کمخردی و بیاطلاعی از محیط و الزامات بینالمللی» معرفی میکند تا مقصر این تحریمها، ایران معرفی شود نه تحریمکنندگان! رویکرد عجیب ظریف در حالی است که علاوه بر اعمال تحریمهای گسترده علیه کشورمان، خود او هم در سالهای میانی وزارتش توسط دولت آمریکا تحریم شد و کار به جایی رسید که هواپیمای حامل وزیر امور خارجه ایران به دلیل عدم دریافت بنزین، قادر به پرواز هم نبود. اینجا باید از آقای دیپلمات پرسید عدم سوخترسانی به هواپیمای او در یک کشور اروپایی به دلیل تحریمها هم ناشی از کمخردی و بیاطلاعی او از محیط بینالمللی بوده یا این بار معتقد است رویکرد غیرحقوقی و غیرقانونی دولت آمریکا موجب اعمال تحریمهای ظالمانه است؟!
در پایان مقدمه هم ظریف طبق رویکرد همیشگی خود، مسؤولیت نابسامانیها و ناکارآمدیها در حوزه مذاکرات را بر گردن دیگران انداخته و با وقوف اینکه «هیات مذاکرهکننده جمهوری اسلامی ایران، تنها با وقوف بر بخشی از ماجرا مسؤول عرصه دیپلماسی بودند، حال آنکه ساختارها و مقامات مسؤول دیگری نیز در سطوحی متفاوت در مسیر پیشبرد یا توقف این روند دستاندرکار بودند»، به جای آنکه آمریکا را مسؤول بر هم خوردن توافق هستهای بداند، دیگر بخشهای نظام را متهم به کارشکنی در مسیر اجرای برجام کرده است. این رویکرد دستگاه دیپلماسی دولت حسن روحانی که در چند سال اخیر به طور جدی پیگیری شد، تلاش میکند با نادیده گرفتن ساختارهای سیاسی در کشورهای مختلف- حتی خود آمریکا که جلسات بسیار سنگین نقد تیم مذاکرهکننده خود را برگزار کرد- خود را نماینده تام و تمام مردم ایران معرفی و هر گونه مخالفتی با رویکردهای نادرست خود در حوزه سیاست خارجی را «کارشکنی» توصیف کند.
در مجموع، مقدمهای که ظریف برای کتاب خاطرات مذاکرات هستهای خود نوشته، دقیقا مانند اخلاق و منش شخصی او، متکبرانه، خودمحورانه و در بخشهای زیادی دور از واقعیت است؛ یعنی دقیقا همانگونه که درباره برجام رفتار شد و وضعیت منافع ملی کشورمان را به این روز انداخت.