printlogo


کد خبر: 237154تاریخ: 1400/6/4 00:00
فرهنگ لغت کدخدا

کشور  [ ک ِش ْ وَ ] ( اِ ) 
* کشور بر چند نوع باشد. نخست، ارض و اقلیم و ملک، هرآنچه فرد را به یاد سالار عقیلی اندازد.
- کشور روزهای دشوار / زخمی سربلند دوران‌ها (یداللهی)
 
* برخی آن را کاروانسرا، هتل و فندق معنا کرده‌اند و آنجا باشد که در آن خوش گذرانند و پست گیرند و مال خورند و سرویس گیرند و چون بد شود از آن بروند. 
 
* نوع دیگر کشور از مخدرات باشد که آن را Drug نیز نامند که آن را می‌کِشند و عملکرد فیزیولوژیک تن را متأثر نماید و به فرد نشئگی دست دهد. لیکن گاهی فرد از پس کشور بر نیاید و آن را ترک کند.
- مداد سبز من کجاست می‌خوام یه کشور بکشم (تتلو)
- شاه کشور را ترک کرد (زیبا کلام)
- کشور را ترک کردم (اشرف غنی)

Page Generated in 0/0063 sec