مهدی خانعلیزاده- علیرضا حجتی: یکی از نکاتی که در دوران وزارت امور خارجه دکتر محمدجواد ظریف به طور مکرر از سوی دولت حسن روحانی تکرار شد و اساسا به عنوان یکی از رویکردهای اصلی دستگاه سیاست خارجی کشور انتخاب شده بود، تاکید بر نیاز ایران به مذاکره با غرب و به طور ویژه آمریکا بود. آقای روحانی که در جریان تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، «مذاکره با کدخدا» را به عنوان راهبرد سیاست خارجی دولت احتمالی خود معرفی کرده بود، از همان روزهای ابتدایی حضور در ساختمان پاستور هم با سخنرانیها و اقدامات خود تلاش میکرد مذاکره با آمریکا و امتیاز دادن به واشنگتن را تنها راهحل مشکلات اقتصادی کشور معرفی کند.
جمله معروف «خالی بودن خزانه» که از سوی رئیسجمهور ایران مطرح شد، سیگنال مهمی به طرف غربی بود که متوجه رویکرد ضعیف دولت جدید ایران در جریان مذاکرات هستهای شود تا نهتنها پیشنهادات جدید و امتیازات مهمی را برای دور جدید مذاکرات آماده نکند، بلکه حتی از پیشنهادهای سابق خود هم عقبنشینی کند و با عملیات روانی، به دنبال کسب امتیاز حداکثری از کشورمان باشد.
افزون بر این، حسن روحانی در کارزار انتخاباتی خود در سال 92، سیاست خارجی را تبدیل به اهرمی برای رقابت در داخل کرد. پس از تشکیل دولت یازدهم نیز تیم روحانی- ظریف از مذاکرات هستهای به عنوان ابزاری برای کسب امتیاز در رقابتهای سیاسی در داخل کشور و خلق دوقطبیهای اجتماعی و انتخاباتی استفاده کردند.
این مساله، دقیقا همان چیزی است که در کتاب خاطرات آقای ظریف هم به آن اشاره و بر اثرات بسیار مخرب آن در حوزه منافع ملی تاکید شده است. در بخشی از کتاب «راز سر به مهر» به نقل از معاون وقت اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه آمده است: «وقتی دولت آقای روحانی انتخاب شد، قائممقام وزیر امور خارجه ایتالیا به تهران آمد. آن زمان من معاون اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه بودم. لذا میزبانش شدم. بحث هستهای مطرح شد. البته آن موقع، موضوع مسقط مکتوم بود. به صورت طبیعی ما در مذاکراتی که با هر هیاتی میکردیم، مواضعی که مذاکرهکنندهمان در 1+5 مطرح میساختند را مبنا قرار میدادیم. من شروع به بازگو کردن همان نکات کردم. مقام ایتالیایی پس از استماع نظراتم، نکتهای به من گفت که تلنگری شد و حائز اهمیت بود. او گفت: آقای خاجی! این حرفها مال گذشته است. تا حالا فشار خارجی روی شما بود که بیایید مذاکره؛ الان فشار داخلی را هم خودتان ایجاد کردهاید. یادت نرود که آقای روحانی با شعار مذاکره، این انتخابات را برده است. بنابراین از نظر ما، باید پاسخگوی مردم خودتان هم باشید. لذا بیایید برای مذاکره یک فکری کنید. الان دیگر ما تنها روبهروی شما نیستیم...»
البته این مساله منحصر به شخص رئیسجمهور نبود و دستگاه دیپلماسی کشورمان هم در طول 8 سال وزارت دکتر ظریف، به صورتهای مختلف به دنبال نمایش ضعف ایران در برابر طیف غربی و تلاش برای اطمینانبخشی به آنان به منظور تامین حداکثری منافعشان بود. نمونه بارز این مساله، سخنرانی محمدجواد ظریف در اندیشکده شورای روابط خارجی ایالاتمتحده آمریکا (CFR) بود که در آنجا با اشاره به در پیش بودن انتخابات مجلس شورای اسلامی و در یک اظهارنظر عجیب در حوزه سیاست داخلی، به طرف آمریکایی هشدار میدهد اگر هر چه سریعتر برجام را اجرایی نکند، امکان شکست جناح نزدیک به دولت در انتخابات وجود دارد!
از سوی دیگر، شخص دکتر ظریف برای فشار به افکار عمومی و نادیده گرفتن تمام انتقادات کارشناسی که به روند مذاکرات هستهای وجود داشت، وارد میدان شد و تلاش کرد اهالی سینما را به عنوان بخشی از پازل عملیات روانی خود علیه منتقدان فعال کند. در این زمینه، شعار «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» انتخاب شد که مجید مجیدی، کارگردان مطرح سینما بعدا درباره چگونگی طراحی این شعار اینگونه افشاگری کرد: «چند روز پیش از سوی آقای جواد ظریف، وزیر امور خارجه با ما تماسی گرفته و خواسته شد عدهای از هنرمندان که وجهه بینالمللی دارند در مسیر مذاکرات هستهای و برای احقاق حقوق حقه مردم ایران، دولت را یاری رسانند. به همین منظور پوستری از سوی وزارتخانه آماده شد که ما نیز آن را تایید کردیم».
این رویکرد دستگاه دیپلماسی دقیقا در نقطه مقابل چیزی قرار دارد که اندیشمندان روابط بینالملل از آن به عنوان مسیری برای تحقق منافع ملی نام میبرند. در مذاکرات و تعاملات بینالمللی، این یک اصل بدیهی است که حفظ پرستیژ و نمایش قدرت باید به طور جدی در دستور کار تیم مذاکرهکننده باشد، چرا که در صورت نمایش هر گونه ضعف، طرف مقابل از تن دادن به مساله امتیازدهی خودداری میکند و تحقق منافع ملی- که هدف اصلی برگزاری مذاکرات است- از دست میرود.
نمونه معاصر و معروف این مساله، بازنمایی دروغین ایالاتمتحده آمریکا از توان هستهای خود در جریان تهاجم اتمی به ژاپن است. پس از دومین بمب اتم که روی شهر ناکازاکی انداخته شد، ژاپن هنوز توانایی مقاومت در برابر ارتش متفقین را داشت اما مذاکرهکنندگان آمریکایی به دروغ مدعی شدند در صورت عدم تسلیم توکیو، بمبهای اتمی بیشتری علیه این کشور استفاده میشود؛ در صورتی که اساسا دیگر بمبی وجود نداشت و آمریکا صرفا همان ۲ بمب اتم را تولید کرده بود!
در مجموع طبق آن چیزی که خود محمدجواد ظریف در کتاب خاطراتش به آن اذعان کرده، رویکرد دستگاه دیپلماسی کشورمان در دوره وزارت ایشان، دقیقا یکی از کانالهای اعمال فشار به ایران به منظور عدم پیگیری حقوق مسلم هستهای و اقتصادی کشورمان در جریان مذاکرات با گروه 1+5 بوده است؛ رویکردی که هدف از مذاکرات را نه «منفعت اقتصادی ایران از آن به منظور ارتقای سطح معیشت مردم»، بلکه «انجام مذاکره صرف برای تامین و جلب رضایت طرف غربی» تعریف کرده بود و نتیجهای جز تخریب منافع ملی در توافق برجام به دنبال نداشت.