* موضوع اصلی مستند چیست؟
رویکرد مجموعه مستند «یه لقمه نون» روایت چگونگی کسب درآمد افرادی است که با دیگران متفاوت هستند و در بر گیرنده ارزشها، اعتقادات و باورهایی است که برخی افراد در کارهایشان دارند و برخی ندارند؛ آنهایی که بیشتر توجه میکنند و اعتقاد دارند را مدنظر قرار میدهیم و روایتی درباره چگونگی کارکردشان داریم. این افراد یکسری ارزشها را برای کارشان قائل هستند که برایشان اهمیت دارد و مطابق آنها کارهایشان را جلو میبرند؛ بر اساس مادیات و نتیجه اینکه چقدر بفروشند یا اینکه چقدر درآمد کسب کنند نیست، بلکه برایشان چیزهای دیگری ارزشمند بوده و در آخر پول هم مهم است.
* ایده ساخت این مستند از کجا به ذهنتان رسید؟
این مجموعه سوم «یه لقمه نون» است. ما از سالهای قبل، حدودا از سال ۸۲ با مدیریت وقت شبکه مستند دغدغه این را داشتیم که افرادی که در کارشان زبانزد مردم هستند را روایت کنیم. مثلا شما در منطقه زندگیتان اگر شنیده باشید فلان مکانیک یا فلان دندانپزشک با بقیه فرق دارد، این فرق چیست که او را برای مردم تو دل برو میکند؟ ما به فکر این افتادیم که به عنوان الگوهای مستند و واقعیاتی که وجود دارد سراغ این آدمها برویم و «یه لقمه نون اول» ساخته شد. اما مجموعه سوم خیلی در شیوه ساختار و فرم با چیزی که آن سالها ساخته شد متفاوت است و به این نتیجه رسیدیم که کسانی که کسبوکار حلال دارند، این حلال بودن یکسری ویژگیهایی باید داشته باشد (انشاءالله همه یه لقمه نان حلال دربیاوریم چون ما قاضی نیستیم که بگوییم این نانش حلال است و آن یکی نه). یکسری از ویژگیها را درآوردیم که یکی از آنها در واقع نانرسانی به دیگران است و در درجه اول مخاطب یا مشتری یا طرف مقابلش در کار مهم است و بعد خودش که باید منافعی ببرد.
* پس از پخش سری اول و دوم و بعضی قسمتهای سری سوم که از شبکه افق روی آنتن رفته، آیا این مستند توانسته دغدغهای که شما دنبالش بودید و توجه مردم به لقمه نان حلال را در بین مخاطبان مطرح کند؟
ما برای کمک کردن و اثرگذاری فرهنگی ۲ راه بیشتر نداریم؛ یا شیوه توصیه و شعار که به جایش خوب است یا نشان دادن نمونههای واقعی با همه کموکاستیهایش به مردم تا مخاطب در برابر نمونههای واقعی که شبیه خودش هستند قرار بگیرد. اختلاف و ویژگی خاص مجموعه سوم که آن را چند قدم جلوتر از مجموعههای قبل میبرد، این است که در مجموعههای قبل ما صرفا سراغ افرادی که همه از ایشان تعریف میکردند و از کارشان راضی بودند میرفتیم که ممکن بود یا فوت کرده باشند یا خیلی پیر باشند و مخاطب الان شاید بگوید او برای دوران قدیم بوده است. این تفاوت بزرگ را با ۳ تا مساله محتوایی به وجود آوردیم: یکی این بود که بازه سنی سوژهها بین ۲۵ سال تا حداکثر ۴۲ سال باشد تا باعث شود مخاطب بپذیرد این قضیه را که ما روایت میکنیم مربوط به آدمها و شغلهای گذشته نیست. دومین مورد شغل آنها بود؛ ما در این سری سراغ شغلهای بهروزتر و شغلهایی که همه ما درگیرشان هستیم رفتهایم؛ از تولید ماسک و لوازم بهداشتی گرفته تا نرمافزار کامپیوتر، مکانیکی، صافکاری، کامیوندار، معلم یا حتی در بحث دانشبنیان و... به نظرم این مساله موجب شد تا مخاطب متوجه شود این سوژهها غریبه، نادر، کمیاب و دستکاری شده نیستند و در جامعه حضور دارند.
* انتخاب سوژهها توسط خودتان بود یا مردم معرفی میکردند؟
در «یه لقمه نون» یکی از سختترین کارها سوژهیابی بود. اینکه وقتی از آدمها سراغ این افراد را میگیرید فکر میکنند کسی که در کار خیر هست و دستی در کار خیر دارد، «یه لقمه نونی» است که الزاما اینطور نیست، خیلیها هستند که دست به خیر دارند ولی یه لقمه نانشان لقمه نون نیست، نه اینکه حلال نیست یا هست بلکه مختصات مجموعه را ندارند. ما از چند طریق این کار را انجام میدهیم، یکی از طریق خود سوژههای قبلی مجموعه؛ وقتی خود آدمها جنس موضوعی هستند آدمهای هم جنس خود را بیشتر میشناسند. قبل از آن نیز در اطرافیان خودمان، افرادی که تقریبا میانسال هستند و تجربه زیاد زیستی دارند، پرسوجو را شروع میکردیم.
* برای پیشبرد مستند، ارگانها و نهادهای خاصی کمکتان کردند؟
مجموعههای اداری که قاعدتا این مدلی است که شما به حراست یک سازمان یا ادارهای بگویید باید یکسری افراد را معرفی کنند ولی باز متاسفانه یکسریاش با معیارهایی که داشتیم همراه نبود و برای همین در این مجموعه وقتم را صرف این کار نکردم به خاطر آنکه کسبوکار و معیشت را متاسفانه سازمانها و ارگانها از یک جنبهای میبینند ولی به صورت فردی که گفتوگویی میکنم موثرتر است. بهنظرم معتبرترین آدمها در کارشان آدمهایی هستند که بدون تبلیغات، بدون نمایش و شعار در دل آدمهای دیگر جا داشته باشند و من جستوجویم را از درون دل آدمها میگذرانم. این نتیجه بهتری میدهد.
* آیا سوژهها براحتی میپذیرفتند جلوی دوربین قرار بگیرند؟ احتمالا هرچه سوژه لقمه نونیتر بود، از آن طرف کار شما سختتر بود؛ چطور این مشکل را حل میکردید؟
در مستندسازی یک چیز روتینی وجود دارد. مثلا سوژه یک ویژگیهایی دارد که هر چقدر اخلاقیتر، شخصیتر و واقعا خالصتر باشد کمتر آن را نشان میدهد؛ من تکنیکم این بود که با خودشان مطرح میکردم، میگفتم مسائلی که مربوط به ویژگیهای شماست را از زبان دیگران خواهم شنید و لزومی ندارد شما ویژگیهای خودتان را شوآف کنید. من به این احترام میگذاشتم، وقتی فرد میدید که برای این موضوع در تولید راهکار داشتیم میگفت دم شما گرم، یک راهکاری دارید، نمیخواهید مستند هیجانی تولید کنید. اما چگونگی رسیدن به آن اعتقاد و باور را باید خودش تعریف کند چه شده به آن باور رسیده است. حالا مثلا سر سفره پدر و مادرش یاد گرفته یا یک آیه و حدیثی بر روی او تاثیر گذاشته یا جذبش کرده که همیشه در کارش اهمیت داشته است. چیزهای شخصی است که خودش میگوید. وقتی میفهمیدند که قرار نیست تبلیغات یا شوآفی از آنها باشد، میپذیرفتند و همراه میشدند بویژه وقتی که از آنها درخواست میکردم با ما در تعهدی که داریم شریک شوند. در واقع تبلیغ کارشان نبود، بلکه بیشتر تبلیغ یا ترویج نوع نگاه به کار بود. سعی میکردم با آن گفتوگو آنها را ترغیب کنم که آنها هم مثل من بیایند در این تعهد حرکت کنند.
* چقدر به پایان این سری از مجموعه مانده است؟
این سری از مجموعه کلا ۲۶ قسمت است که ۴ قسمت تدوینش باقی مانده است. اگر شبکه تصمیم داشته باشد مجموعه بعدی ساخته شود انشاءالله بزودی شروع میکنیم و امیدوارم برای سال بعد حتما این روال ادامه پیدا کند، نه برای منافع شخصیام به خاطر اینکه مجموعه «یه لقمه نون» آنقدر باید تنوع شغل و افراد مختلف در جامعه را نشان دهد تا نمونههای مشابه اکثر مخاطبان در آن دیده شود و این جریان فرهنگی و اعتقادی و باوری را بازآفرینی کنیم.