مریم حنطهزاده: کتاب «روز آزادی زن» نوشته سمیه ذوقی که چندی پیش به خاطر استقبال مخاطبان به چاپ دوم رسید، بهتازگی به عنوان یکی از نامزدهای دومین جایزه شهید اندرزگو معرفی شده است. اینکتاب قیام ۱۷دی بانوان مشهدی علیه سیاستهای ضدفرهنگی رژیم پهلوی را از زبان بازماندگان و شاهدان عینی آن واقعه روایت میکند. ملیحه بخشینژاد، سمیه ذوقی و ندا ترکمنچه کار تحقیق و پژوهش کتاب را بر عهده داشتهاند به گفته این پژوهشگران، یکی از مهمترین انگیزههایی که موجب شد آنها به سمت نگارش این اثر بروند بیانات مقام معظم رهبری درباره این رویداد است، آنجا که ایشان سال ۱۳۸۶ در بیاناتی درباره این واقعه فرمودند: «در دیماه ۱۳۵۶، روز هفدهم دیماه در مشهد، یک اجتماع عظیمی، تظاهراتی از زنان مسلمان با شعار «حفظ حجاب» راه افتاد؛ ما آن وقت در تبعید بودیم، خبر آن را شنیدیم که زنان مؤمن و مسلمان و شجاع، چنین حرکتی را به راه انداختند».
روی جلد کتاب این جمله نوشته شده است:«تاریخ شفاهی قیام ۱۷ دی مشهد». سال ۱۳۵۶، تعدادی از زنان چادری مشهدی، تظاهرات آرامی را به سوی میدان مجسمه شهر انجام میدهند؛ میدانی که در همان ساعت، شاهد مراسم دیگری با شرکتکنندگان بسیار متفاوتی است؛ زنان بدون حجاب شاهدوستی که با اهدای گل به مجسمه رضاشاه، از او به خاطر تصویب قانون کشف حجاب و آزاد کردن زنان تجلیل میکنند. مساله اما اینجاست که این تظاهرات، نهتنها در همان روز در خود شهر مشهد چندان صدا نمیکند، بلکه به دلیل مقاله «استعمار سرخ و سیاه» و توهین به امام خمینی(ره) و تظاهرات روزهای بعد و حوادث خونین ۱۹ دی قم، در روزهای بعد نیز مورد توجه روزنامهها و انقلابیون قرار نمیگیرد. بنابراین به نظر میرسد با یک داستان پرشور یا مثلا یک نقطه عطف تاریخی روبهرو نیستیم. اما خب! برای کسانی که به قدرت اثرگذاری تاریخ شفاهی اعتقاد دارند، اینها نمیتواند دلیل خوبی برای کنار گذاشتن یک کتاب باشد! بویژه اینکه بدانی تحقیق کتاب با دقت خاصی انجام شده است و نویسنده خوشذوق هم، حکایت را با ورود زنان دستگیرشده به زندان آغاز میکند و مثل یک فیلمنامهنویس حرفهای، گره اصلی را در همان سکانس اول ایجاد میکند! بنابراین با وجود موضوع فراموششده، میتوان روی جذابیت کتاب حساب باز کرد و از خواندنش لذت برد. اما نوشتن درباره کتاب داستان دیگری دارد؛ شاید سرراستتر این باشد که از علت اعتراض زنان چادری حرف زد و بعد هم به اهداف دینستیزانه حکومت پهلوی نقبی زد و... . خلاصه تا جایی که مخاطب حوصله دارد، آیه و روایت آورد اما به نظر من، چنین کاری ارزش «آن چیزی» را که از دل «روایت شفاهی» به دست میآید، به همان تصویر خشک تاریخ رسمی و تحلیلهای کلی فرو میکاهد.
پیشنهاد من اما این است قبل از خواندن کتاب، این سوال را از خودمان بپرسیم که اگر قرار باشد حادثه گوهرشاد یا حادثه ۱۹ دی قم، قیام باشند؛ چرا باید تظاهراتی با یک تعداد محدود شرکتکننده، بدون شعار واضح و بدون زد و خورد و کشته را، «قیام زنان» بنامیم؟ آن وقت شاید به مختصات فضایی که در آن، چنین حرکتی آن هم فقط توسط زنان انجام گرفته است بیشتر توجه کنیم؛ فضای سنگینی که راهپیماییاش با سکوت محض انجام میشود و تازه آنجا که جرأت میکنند و شعار اللهاکبر و لااله الاالله میگویند، زنی چادری سرشان داد میزند که «خفه شو دختره خیره! بیحیا! برو توی خانه. صدایت را دارند مردها میشنوند!»
فضای شهری که از یک طرف تیمسار ایمانیاش آنها را متهم میکند که شما سرباز هستید و الکی چادر سرتان کردهاید و از طرف دیگر، برخی علمای بزرگی که همیشه سر منبرها از حجاب زن میگویند، حاضر نمیشوند کوچکترین پادرمیانیای برای تعیینتکلیف زنان زندانی انجام دهند. بعد از همه اینها، شاید بتوان باور کرد در آن قعودی که زنان مسلمان دچارش بودند و در حالی که هیچ نشانی از انقلاب و تظاهرات مردمی نبود (اولین تظاهرات جدی ۲ روز بعد در قم به وقوع پیوست؛ آن هم در اعتراض به مقالهای که همان روز ۱۷ دی چاپ شد!) این حرکت به ظاهر کوچک، نمایانگر چه تغییر اندیشه بزرگی میتواند باشد. در مقدمه کتاب، چنین آمده است: «هر سال هفدهم دی، میدان مجسمه مشهد شاهد جشن کشف حجاب بود. زنان و مردان موافقِ این سیاست در این روز به منظور تجلیل از اقدام رضاخان، گرد هم میآمدند و دستهگلهایی به پای مجسمه او میریختند؛ ۱۷دیماه ۱۳۵۶ شمسی هم مثل هر سال، همه چیز برای تجلیل از رضاخان آماده بود و زمستان سرد و ساکت شهر، خیال رژیم را از هر مزاحمی آسوده کرده بود، غافل از آنکه بانوان باحجاب مشهدی در این روز آماده برافروختن شعله تظاهراتی بودند که تا آزادی کامل مردان و زنان ایران از استبداد پهلوی فرو ننشست».
کتاب «روز آزادی زن» به نویسندگی سمیه ذوقی، توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است.