امیررضا احمدی: کسب کرسیهای بینالمللی در ورزش میتواند کمک شایانی به پیشرفت ورزش و عواملی مانند جذب میزبانی داشته باشد اما ورزش ایران سالهاست از فقدان این کرسیها رنج میبرد و هیچ عزمی هم برای رسیدن به این صندلیهای مهم وجود ندارد. ورزش ایران سالهاست از فقر مدیریت صحیح رنج میبرد. نشستن افرادی بر کرسیهای مهم که الفبای ساده مدیریت را هم بلد نیستند، باعث شده ورزش کشورمان در حوزههای مختلف با یک عقبگرد محسوس روبهرو شود و در این بین، پتانسیلهای مختلف هم قربانی همین نبود مدیریت درست شوند. باید قبول کرد موفقیت در ورزش، فقط با غیرت ایرانی و «خسته نباشی دلاور» به دست نمیآید! امروز ورزش در سراسر دنیا به جادهای میماند که برای رسیدن به موفقیت در آن باید از تمام اصول، خطکشیها و قوانینش پیروی کرد و پا گذاشتن روی هر کدام از آنها مساوی میشود با بیرون ماندن، به کرسیهای تصمیمگیری نرسیدن و خیلی اتفاقات دیگر که مردم در زبان عامیانه بخوبی آن را بیان میکنند: «اگر یک نفر را در فلان فدراسیون داشتیم، حقمان را نمیخوردند!» البته در این بین بویژه در چند سال اخیر شاید یک کرسی بیاهمیت و بدون هیچ تاثیرگذاری به مدیران ایرانی رسیده باشد اما حتی این صندلیها هم ماندگار نبوده و خیلی زود پست و مقامهای نمایشی از بین رفته است. راستی! چه کسی یادش هست آخرین کرسی مهم بینالمللی در ورزش ایران را چه کسی داشت و چرا این سمت از دست رفت؟ این یک قانون است. تا زمانی که الفبای مدیریت را فرا نگرفته باشیم و برای بالا بردن ارتفاع خودمان تلاشی نکنیم، بالطبع در مجامع بینالمللی هم حرفی برای گفتن نخواهیم داشت. درست در روزهایی که قطریها آماده میزبانی از جامجهانی میشوند که میتواند جمعیتی میلیاردی را در سراسر دنیا خیره به ورزشگاههای این کشور کند، این سوال پیش میآید: چرا در ایران هنوز هم نمیتوان میزبان یک رقابت مهم شد؟ تاکنون هم هیچ آسیبشناسی نشده که چرا ورزش کشور به شکل فاجعهباری از تاثیرگذاری و نفوذ بینالمللی دور مانده و در مواقع حساس نمیتواند حق تیم یا ورزشکار خودی را بگیرد؟ این اتفاق در حالی رخ میدهد که از حیث سیاسی و تاثیر در منطقه، ایران یکی از ابرقدرتها به حساب میآید اما جایی که باید این قدرت و دوستی با دوستان قدرتمند تبدیل به دیپلماسی ورزشی شود، ما در عین ناباوری شاهد رخوت و سکون هستیم.
* اتحاد نداریم
یکی از مهمترین عواملی که چوب اصلی را لای چرخ تصاحب پستهای بینالمللی میگذارد، نبود اتحاد در داخل کشور است. برای مثال وقتی رسول خادم، رئیس سابق فدراسیون کشتی برای عضویت در هیاترئیسه اتحادیه جهانی کشتی نامزد شد، با برگزاری اردوهای مختلف، میزبانی از کشورها و اهدای تشک کشتی و... به آنها توانست نظرشان را جلب کند تا در نهایت برگه رای خود را با نام خادم به صندوق بیندازند. هرچند آن کرسی هم قربانی شد و خادم پس از استعفا از فدراسیون کشتی، به جای آنکه شخص دیگری را معرفی کند، از سمتی که داشت انصراف داد! نمونه دیگر آن را میتوان در وزنهبرداری دید که هرکدام در پی زمین زدن دیگری بودند و به جای بهره بردن از موقعیت برای پیشرفت وزنهبرداری، به فکر تسویه حساب با یکدیگر افتادند.
* لابی چیست؟
سوال مهم این است که مدیریت در ورزش ایران تا چه اندازه برای به دست آوردن کرسیهای اساسی لابی کرده است؟ وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک چه میزان برای به دست آوردن پستهای حیاتی در مجامع بینالمللی هزینه کرده و با کشورهای صاحب رای رایزنی کردهاند؟ همین چند ماه قبل بود که در انتخابات شورای کشتی آسیا، عباس جدیدی نتوانست رای بیاورد و این بخوبی ضعف دیپلماسی برای کشورمان را نشان میدهد که پادشاه بلامنازع کشتی آسیاست اما در جذب رای کشورهای این قاره ناتوان است! و همین باعث شده ایران به عنوان قدرت اول کشتی آسیا حتی در قاره خود یک کرسی نداشته باشد. برای دیگر ورزشها هم دقیقا همین سناریو در حال اجراست.
از طرفی ایران حتی در رشتههایی که صاحب قدرت جهانی است هم کرسی ندارد و برای مثال بارها دیده شده که در کاراته نتوانسته نفوذی در میان تصمیمگیرندگان فدراسیون جهانی داشته باشد. تغییرات متعدد مدیریتی و عدم کمک مالی به فدراسیونهای جهانی از سوی IOC از جمله مواردی است که باعث شده ورزش کشورمان نتواند به مناصب مهم مدیریتی برسد.
* حضور در مجامع بینالمللی نیازمند هزینه است
شاید این یادآوریها از دید خیلیها بیاهمیت باشد اما کشورهای زیادی در دوران پاندومی کرونا به فدراسیونهای جهانی کمک کردند و طبیعی است در ادامه راه، آنها باشند که تصمیمات مهم را بگیرند، نفوذ داشته باشند و صندلیها را تصاحب کنند. بدون شک بارها و بارها شنیدهاید که میگویند خرج کنفدراسیون فوتبال آسیا را تیمهای عربی میدهند. شاید به نظر برخی این حرف به واقعیت نزدیک نباشد اما از آن طرف هم ببینید که کشورهای عربی چند کرسی در آسیا دارند و چطور برای فوتبال قاره کهن رسمالخط تعیین میکنند؟
* با گرفتن میزبانی هم میشود لابی کرد اما کدام میزبانی؟
یکی دیگر از مسائلی که میتوان به آن اشاره کرد، میزبانی نکردن ایران از یک رویدادی ورزشی مهم است. این مساله نه تنها به مسابقات، بلکه به میزبانی جلسات یا کلاسهای مربیگری سطح بالا هم بازمیگردد. زمانی که ایران توانایی برگزاری هیچ یک از این رویدادهای مربوط به جهان ورزش یا حتی در ارتباط با قاره خودش را ندارد، قاعدتا نمیتواند در تصمیمگیریهای کلان تاثیر داشته باشد. ایران حتی سالی یکبار هم نتوانسته در یک تورنمنت معتبر میزبان باشد و این یک امتیاز منفی به حساب میآید. خیلی از اتفاقهای مهم، لابیها و... در زمان برگزاری رویدادهای مختلف و برگزاری جلسات با سران ورزش جهان میافتد اما... آخرین بار ایران کدام رویداد مهم بینالمللی را میزبانی کرده است؟ دستگاه دیپلماسی ما باید فکری عاجل برای حل این مشکل کند.
ذبه همه مواردی که به آن اشاره شد، این نکته را هم باید افزود که ورزش ایران در بحث اسپانسرینگ نیز مشکل عمدهای دارد. کشورهای ژاپن و کرهجنوبی خودشان صاحب برندهای معروفی در جهان هستند و دیگر کشورها نظیر قطر و امارات هم منابع مالی خوبی دارند که باعث میشود فدراسیونهای جهانی به دلیل کسب درآمد بالا همراه آنها باشند. میزبانی ژاپن در جامجهانی والیبال یکی از این موارد است که شرکت هوندا به صورت دائمی اسپانسری این مسابقات را بر عهده دارد. فارغ از همه لابیگریهای ورزشی و سیاسی برای رسیدن به کرسیهای بینالمللی، باید گفت پول و هزینه کردن مالی حرف نخست را در این زمینه میزند. محمدرضا پولادگر در تکواندو، محمدرضا داورزنی در والیبال، محمد درخشان در جودو، علی مرادی در وزنهبرداری، احمد دنیامالی در قایقرانی، رسول خادم در کشتی، مسعود سلیمانی در اسکواش، مهدی تاج در فوتبال و حمزه ایلخانی در چوگان از جمله مسؤولانی هستند که در گذشته و حال کرسیهایی را در اختیار داشته یا دارند اما هیچیک از آنها نتوانستهاند با استفاده از این پستها سودی را به رشته مورد نظر برسانند. البته باید تاکید کرد این پستها هیچ کدام آن اندازه قدرتمند نبودهاند که مسؤولان توانایی بهرهوری مناسب از آن را داشته باشند.