سمیرا کریمشاهی: هر محورسازی و ائتلافی که در تقابل با اندیشه مقاومت در سطح منطقه شکل گرفته، همواره تلاش داشته است با هراسسازی از هزینههای مقاومت، ملتها و بازیگران درگیر در کنشها و تنشهای منطقهای را از حمایت یا پیوستن به محوری که با دخالت بیگانه در تعیین سرنوشت ملتهای منطقه مبارزه میکند، باز دارد.
تحریم همواره از ابزارهایی بوده که قدرتهای اشغالگر به عنوان بازدارنده کشورهایی که در مقابل زیادهخواهیها ایستادگی کردند، به کار گرفتهاند. هر چند نمیتوان منکر آثار تحریم به عنوان یک جنایت ضدبشری و تروریسم اقتصادی شد اما توجیه قابل قبولی برای زایلسازی حقوق دولت- ملتها و تسلیم کردن آنها نیست. جمهوری اسلامی ایران همواره تاکید داشته مقاومت، یگانه راهبرد نتیجهبخش در تقابل با ظلمی است که در حق ملتهای مسلمان منطقه روا داشته میشود و هر چند این مقامت بیهزینه نیست اما هزینههای سازش بیشتر است.
محور آمریکایی- اسرائیلی به همراه حکام عرب همپیمانشان در تقابل با محور مقاومت تلاش داشتهاند با ابزار تحریم علیه ایران، کنشگری آن را به عنوان رهبر محور مقاومت محدود کنند و از طرف دیگر سرنوشت مقاومت را چیزی جز فشار، ناامنی و سختی زندگی مردم جلوه ندهند که البته کاری از دست ایران محدود شده هم ساخته نیست و در نهایت محور آمریکایی یگانه پشتوانه امن منطقه معرفی شود! با خروج آمریکا از افغانستان و تعهد نداشتن نسبت به خواستههای همپیمانانش در منطقه، نگرانی تازهای را برای محور سازش ایجاد کرده است. ابتکار بیاثرسازی تحریم از جانب ایران که از مهمترین راهبردهای ارکان مقاومت به شمار میآید، این روزها ثمربخشی خود را ذیل اقدامات بازیگرانی که از حمایت ایران برخوردارند، نشان میدهد و ثابت میکند سازش، هیچ تعهدی برای خالقان آن به منظور تامین امنیت و رفاه زندگی مردم و حقوق سیاسی و اجتماعی آنها ایجاد نمیکند. در این یادداشت ذیل بررسی تحولات اخیر ۳ کشور یمن، سوریه و لبنان به این گزاره میپردازیم.
* یمن
در چند ماه ابتدایی تجاوز ائتلاف سعودی به خاک یمن، حاکمان سعودی به پشتوانه حمایتهای بینالمللی، آنقدر به شکست مقاومتی که در شمال یمن شکل گرفته بود اطمینان داشتند که حتی ایران را به عنوان مقصد بعدی اشغالگری خود معرفی میکردند و به هیچ عنوان حاضر به مذاکره و گفتوگو نبودند. انصارلله یمن که حمایت ایران را به عنوان پشتوانه خود داشت، با وجود تلاشها برای منزویسازی، محاصره، تحریم و بایکوت آن، در چند سال اخیر به گونهای در بخش میدانی پیشروی داشته که سعودیها به دنبال راه خروج از بحران یمن هستند و پرونده یمن از جمله مواردی است که عربستان را به پای میز مذاکره با ایران کشانده است. همزمان با پیشرویهای سریع انصارلله در استان البیضا و همچنین در جبهه مأرب، ملکسلمان، پادشاه سعودی در سخنرانی نشست سالانه سازمان ملل متحد، از مذاکره با ایران استقبال کرد. در کنار وضعیت میدانی، نکته قابل تأمل دیگری در تحولات یمن وجود دارد که آن وضعیت محور جنوب است که در دست نیروهای دولت مستعفی منصور هادی تحت حمایت سعودی و شورای انتقالی تحت حمایت امارات قرار دارد؛ ۶ استانی که در اشغال نیروهای ائتلاف سعودی است که به بهانه تامین امنیت، رفاه و جاریسازی یک زندگی نرمال آن مناطق را تحت سیطره خود در آوردند و همواره با ایرانهراسی سعی داشتهاند حمایت ایران از یمن را تهدید جلوه دهند! اما با گذشت ۷ سال از اشغال این مناطق، وضعیت در جنوب یمن چگونه است؟ اخیرا «سمیر النمری» روزنامهنگار یمنی مستقر در عمان، تصویری در فضای مجازی منتشر کرد که به مقایسه روشنایی در شب در ۲ شهر صنعا (تحت حمایت ایران) و عدن (تحت حمایت محور سعودی) پرداخته بود؛ با این کنایه که در جنوب که خبری از محاصره و تحریم نیست، خاموشی مطلق و بیبرقی است اما صنعا در تاریکی شب، نور و روشنایی دارد. این روزها اخبار متعددی از اعتراض و تجمعات مردمی علیه نیروهای اماراتی و سعودی منتشر میشود که بیشتر حول وضعیت بد معیشتی است. کانون این اعتراضها در تعز و عدن بوده که به شهرهای دیگر هم منتقل شده است. در حضرموت منع آمدوشد اعلام شده است. با اعلام خبر درگیری ماموران با معترضان در عدن، به منظور سرکوب و جلوگیری از انتشار اخبار کشته و زخمی شدن معترضان، الزبیدی، رئیس شورای انتقالی در مناطق جنوبی حالت فوقالعاده اعلام کرد اما اعتراضات به کاهش دستمزدها، قطعی برق و گرانی برای چند روز متوالی ادامه داشت. نیروهای تحت امر سعودی از اداره مناطق جنوب ناتوانند به گونهای که حتی نرخ دلار در این مناطق نسبت به محور شمال گرانتر است و باعث شده موضوع کاهش ارزش ریال یمنی به اعتراض مردم اضافه شود. تجار در تعز اعلام کردهاند در صورت برآورده نشدن خواستههای خود، به تشدید اعتصاب ادامه خواهند داد تا روند سقوط پول ملی پایان یابد. وضعیت بحرانی و آشوبزده جنوب یمن نتیجه اصرار طرف سعودی برای اداره آن منطقه به دست سران دولت ناتوان منصور هادی به عنوان عامل سعودیها در یمن است. از طرفی این نیروها دائما با شورای انتقالی تحت حمایت امارات درگیری و اختلاف دارند که بیشتر از همه مردم مستقر در آن مناطق تاوان آن را میدهند.
* سوریه
پس از آنکه پروژه آمریکایی- اسرائیلی مبنی بر سقوط دمشق و تبدیل سوریه به جولانگاه تروریسم با ابتکار ایران و به دست گرفتن میدان توسط محور مقاومت شکست خورد، محور آمریکایی تلاش داشته با فشار تحریم و حذف سوریه از معادلات منطقه، دولت بشار اسد را در یک فرسایش تدریجی به مرحله فروپاشی برساند. مهمترین رکن این نقشه منزویسازی نیز کشورهای جهان عرب بودهاند اما سیر حوادث نشان میدهد جنگ سوریه تبدیل به عبرتی شده تا این دولتها از توهم استقرار دولت دستنشانده در دمشق خارج شوند و در مقابل مقاومت دولت- ملت سوریه در حق تعیین سرنوشت خود، تسلیم شوند. امارات و عربستان سعودی که روزگاری علیه دمشق ائتلافسازی و تروریستهای تکفیری را با حمایت مالی روانه خاک سوریه میکردند، حالا هر کدام هر چند در سطوح متفاوت اما به دنبال یافتن کانالهای عادیسازی روابط با دولت سوریهاند. ابتکار ایران- حزبالله در ماجرای سوخترسانی باعث شد در تازهای برای روابط دمشق با اردن، مصر و لبنان گشوده شود. آمریکا برای اینکه کنشگری ایران در انتقال سوخت به سواحل شرقی مدیترانه را محدود کند، حاضر شد تحریمهای موسوم به قیصر علیه سوریه را به منظور چراغ سبز نشان دادن به لبنان، مصر و اردن برای مذاکره با سوریه، نادیده بگیرد که باعث شد همکاری تازهای میان این 4 کشور در زمینه انرژی آغاز شود.
پایگاه «میدلایستآی» در تحلیلی درباره وضعیت آمریکا در سوریه ضمن اشاره به معافسازی ۳ کشور عربی از تحریم قیصر برای همکاری در زمینه انرژی با سوریه، میگوید جو بایدن علاقهای به پرونده سوریه ندارد و مانند سابق انگیزهای قوی برای آمریکا به منظور حضور در شرق سوریه وجود ندارد اما با توجه به فشارهای بعد خروج از افغانستان نمیخواهد این ماجرا در سوریه هم تکرار شود. «جامال باومن» نماینده کنگره آمریکا هفته گذشته اصلاحیهای برای بودجه دفاعی آمریکا ارائه داد که مانع از استفاده بودجه برای حفظ حضوری نظامی آمریکا در سوریه میشود. هر چند مشخص نیست طرح او به تصویب برسد اما دولت آمریکا به دنبال راهی برای خروجش از سوریه است که به اندازه افغانستان پرحاشیه نشود. بازگشایی خطوط هوایی جنبهای دیگر از بازگشت دمشق به مناسبات است. بتدریج خطوط بینالمللی آسمان دمشق به حالت عادی بازمیگردد. به عنوان مثال بعد گذشت 10 سال خط هوایی پاکستان و امارات به دمشق دوباره از سر گرفته شده و بخش بینالمللی فرودگاه حلب با پرواز ایروان دوباره راهاندازی شده است.
ترکیه به عنوان سرسختترین بازیگر منطقهای دشمن اسد برای عادیسازی روابط با دمشق این روزها تحت فشار است. موضوع حضور نظامی ترکیه در شمال سوریه، به یکی از جدیترین چالشهای این کشور برای عادیسازی روابط با امارات و مصر تبدیل شده و این 2 کشور تمایلی به نوع حضور ترکیه در سوریه و لیبی ندارند. در داخل ترکیه هم موضوع پناهندگان سوری و وضعیت حضور نظامیان ترکیه در سوریه به اهرم فشار مخالفان دولت اردوغان تبدیل شده است. «کلیچدار اوغلو» رهبر حزب جمهوریخلق به عنوان جدیترین رقیب حزبی اردوغان، اخیرا در سخنانی اعلام کرده دولت باید برای تعیین تکلیف وضعیت آوارگان سوری مستقر در ترکیه با دولت سوریه وارد مذاکره شود. «علی باباجان» که روزی در کابینه اردوغان بود و امروز حزبی در مخالفت با اردوغان تاسیس کرده نیز در اظهار نظری در نقد حضور ترکیه در سوریه میگوید برای برقراری صلح و ثبات در سوریه، ترکیه باید بخشی از راهحل باشد اما ترکیه اکنون بخشی از مشکل است. باید درباره سوریه استراتژی وجود داشته باشد. ترکیه باید در سوریه با همه صحبت کند و از مشارکت در مسائل داخلی سوریه خارج شود.
از طرفی یک پیشبینی وجود دارد که دولت سوریه بعد از پاکسازی استان درعا سراغ شمال سوریه و استان ادلب که به محل تجمع تروریستهای القاعده و نیروهای تحت حمایت ترکیه تبدیل شده خواهد رفت. در آخرین عملیات سوریه به منظور آزادسازی ادلب که در ماههای نخست سال 2020 آغاز شد و با آتشبس بین روسیه و ترکیه پایان یافت، ارتش ترکیه سنگینترین تلفات خود را در طول جنگ سوریه تجربه کرد و دولت اردوغان باید نگران آغاز مجدد درگیریها در جبهه ادلب باشد که ممکن است فشارهای داخلی را در علیه دولتش افزایش دهد. خبرگزاری آناتولی ترکیه در بخش عربی خود مقالهای منتشر کرده و به موضوع اجتنابناپذیر بودن عادیسازی روابط اعراب با سوریه پرداخته است. این رسانه نزدیک به دولت ترکیه معترف است از سال 2015 با حضور روسیه و نقشآفرینی نیروهای تحت حمایت ایران، احتمال سقوط دولت اسد کمرنگ شد و بتدریج کشورهای عربی با تغییر موضع، منفعت خود را در عادیسازی روابط با دمشق میبینند.
* لبنان
حدود ۲ سال است وضعیت لبنان در ساختار حکومتی و معیشت مردم بحرانی است که در یک سال گذشته پس از حادثه انفجار بندر بیروت، وضعیت سختتر و پیچیدهتر شد. سنگاندازیهای محور سعودی- آمریکایی به سردمداری جریان حریری و از طرفی ادعای امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه به منظور ارائه راهحل با طرح ابتکار مکرون، وضعیت لبنان را به بنبست نزدیکتر کرد. یک لبنان آشوبزده، این کشور را از تعیین تکلیف وضعیت مرزهای آبیاش در مدیترانه، حق استفاده از منابع طبیعی موجود، وضعیت مرزهای مشترک با فلسطین اشغالی و رابطه با ایران دور میکند و این مطابق میل بازیگران مداخلهگر در امور لبنان بود که معیشت مردم را گروگان منافع خود گرفتهاند. در این میان هراس از تحریمهای آمریکایی مانع از حل مشکل سوخت و انرژی شده اما ابتکار انتقال سوخت از ایران که سیدحسن نصرالله آن را اعلام کرد و توسط ایران عملی شد، نمادی تازه برای دور زدن تحریم شد. مدیر شرکت «امانه» که سوخت خریداری شده از ایران به این شرکت به منظور توزیع تحویل داده میشود گفته است مردم لبنان اطمینان داشته باشند این سوختها برای مصرف توزیع خواهد شد و قراری بر ذخیره و انبار آن نیست. این سخن میتواند کنایه به اقدام به احتکار سوخت و بنزین باشد که به افراد جریان سمیر جعجع نسبت داده شد. اقدامات خرابکارانه جریان تحت کنترل او با همکاری سفارت آمریکا در لبنان مدتها در صدر سوژههای اعتراضی کاربران لبنانی در فضای مجازی بود.
در حالی که با اعلام روابط عمومی حزبالله روز جمعه دومین محموله سوختی ایران به سواحل بندر بانیاس سوریه رسیده، «موفق محادین» تحلیلگر اردنی در یادداشتی در پایگاه «المیادین» نوشته است: در کنار بسیج رسانهای صهیونیستها، جریانی در لبنان سعی دارند حزبالله و ایران را عامل بحرانهای لبنان معرفی کنند. در واکنش به این جریان، مردم لبنان باید از آنها بپرسند چرا کشورهای نفتی که متحد شما هستند، برای واردات سوخت از حزبالله پیشی نگرفتند؟ چرا هیچ کشور نفتی عربی یک کشتی برای کمک به مردم لبنان نفرستاد؟ او در این یادداشت، انداختن لبنان در بند استقراضهای بینالمللی و طرحهای بانک جهانی را نقد میکند و معتقد است سران لبنانی باید از سرنوشت اردن درس بگیرند. در واقع طرحهای نهادهای بینالمللی اگرچه در ظاهر اعطای اعتبارات مالی با عنوان کمک برای حل بحرانهای مالی نام دارد اما در عمل کشورها را به یک مقروض دائمی تبدیل میکند که در حصار مطالبات غربی و عربی، ابتکار عمل از دست آنها خارج میشود و این الگوهای اروپایی هیچ تناسبی با ساختارها و مناسبات حاکم بر منطقه غرب آسیا ندارد اما طرحهای حزبالله در قالب خروج لبنان از زد و بندهای سیاسی است که از هراس تحریم، استقلال عمل خود را به دست بازیگران مداخلهگر نسپارند. هفته گذشته دولت جدید لبنان متشکل از 24 عضو به رهبری «نجیب میقاتی» از مجلس این کشور رای اعتماد گرفت اما جلسه رای اعتماد پارلمان لبنان به دلیل قطع برق یک ساعت با تاخیر آغاز شد. لبنان در حالی در این سطح از تامین انرژی ناتوان مانده که همواره جریانی فعال وابسته به غرب و محور شیخنشینان جنوب خلیجفارس در صحنه سیاسی این کشور حاضر هستند اما خبری از یاریرسانی برای تامین احتیاجات اولیه برای در روال قرار گرفتن سازوکار دولتسازی نیست؛ یعنی بازیگرانی با محدویت از جانب اربابانشان دست و پنچه نرم میکنند که همواره بروز آن را صرفا به دلیل قرار گرفتن در مدار مقاومت عنوان میکردند.
-----------------------------
منابع
-middleeasteye. net/opinion/syria-us-troops-withdrawal-biden-next-move
-middleeasteye.net/news/syria-war-us-congressman-jamaal-bowman-end-military-presence-ndaa-defense-bill
-cumhuriyet. com. tr/haber/ali-babacandan-suriyeliler-aciklamasi-populist-partiler-hepsini-gonderecegiz-diyecek-ama-1853995
-aa.com.tr/ar/التقاریر/التطبیع-العربی-مع-النظام-السوری-هل-أصبح-محتوما-مقال/2372629
- almayadeen.net/news/politics/ الانتقالی-الجنوبی-یعلن-حالة-الطوارىء-فی-المحافظات-الیمنیه-ال
-almayadeen.net/articles/هل-یتعظ-اللبنانیون-من-الأردنیین
- aljazeera.net/news/politics/2021/9/18/ احتجاجا-على-سوء-الأوضاع-المعیشیه
***
بایستههای تغییر الگوی سیاست خارجی دولت سیزدهم از نگاه سیاستگذاری داخلی
لزوم تقویت تعامل فرهنگی در دیپلماسی جدید
یونس مولایی: «دوران جدیدی آغاز شده است»؛ نوید این آغاز در بند پایانی سخنرانی مجازی رئیسجمهور در مجمع عمومی سازمان ملل آمده است؛ عبارتی که هر چند در فواصل آمد و شدهای دولتها بارها و بارها تکرار میشود اما رد آن را این روزها در تغییر آشکار مواضع سیاست خارجی دولت جدید در قیاس با دولت قبل میتوان پیدا کرد. گویی سیدابراهیم رئیسی در روزگار آشفتهای که اسباب مدیریت اجرایی کشور را در دست گرفته است، سعی زیادی دارد به بهانههای مختلف عزم دولتش را برای تغییر ریل مدیریتی در داخل و تعاملی در خارج از کشور یادآور شد. هفته پیش و در دیدار با خانواده شهدا بود که رئیسی به تازه نفس بودن دولت سیزدهم اشاره کرده و گفت: «در فاصله کوتاه سپری شده از دولت سیزدهم اتفاق خاصی نیفتاده که باعث افزایش واردات واکسن یا پذیرش عضویت کشورمان در سازمان شانگهای شود، الا اینکه کشورهای همسایه و دوست ما دیدند دیگر توجه ما صرفا به غرب نیست و ارتباط با همسایگان و کشورهای منطقه اولویت سیاست خارجی ایران شده است». موضعی که البته رد آن در نطق روز سهشنبه رئیسی در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل و مواضع وزیر امور خارجه در مواجهه با تهدیدها و ضربالاجل طرفهای غربی برای پذیرش زیادهخواهیهای آمریکا نیز مشهود بوده است.
از سوی دیگر رئیسی نخستین سفر خارجی خود در دوران ریاستجمهوریاش را به مقصد «دوشنبه» پایتخت تاجیکستان به منظور شرکت در اجلاس سازمان همکاریهای شانگهای تنظیم کرد؛ حضوری که البته توأم با پذیرش عضویت دائم جمهوری اسلامی ایران در این سازمان بود تا طلیعه دیپلماسی دولت سیزدهم نشان از عزمی جزم برای تقویت مناسبات اقتصادی و سیاسی با شرق و آسیانه میانه داشته باشد.
مجموعه این گفتار و رفتار نشان از آن دارد که هر قدر در دوران حکمرانی دولتهای یازدهم و دوازدهم تمام اهداف بر مبنای کسب چراغ سبز و مواهب بالقوه تعامل با اروپا و آمریکا گره خورده بود، دولت سیزدهم اهتمام خود را بر بهرهگیری حداکثری از ارتباط با قدرتهای شرقی و کشورهای همسایه استوار کرده و سعی دارد مناسبات خود با قدرتهای غربی را نیز به پشتوانه بهرهگیری حداکثری از این ظرفیت تنظیم کند. در این میان البته ایده چرخش به شرق و تقویت تعاملات اقتصادی، نظامی و فرهنگی با چین و روسیه در سالهای گذشته و به رغم سنگاندازیهای دولت وقت نیز طرح شده بود و انعقاد قرارداد 25ساله همکاری ایران و چین و برگزاری رزمایش دریایی مشترک میان ایران، چین و روسیه را میتوان از نمودهای آشکار این سیاست دانست و پیگیری این استراتژی را میتوان یکی از برنامههای بلندمدت دولت سیزدهم در عرصه سیاست خارجی کشور در سالهای آتی به حساب آورد.
با این اوصاف اما تقویت تعامل همهجانبه با همسایگان و قدرتهای شرقی با موانع و الزامهایی جدی روبهرو خواهد بود؛ آنچنان که از تابستان سال گذشته و با انتشار اخباری مبنی بر آغاز فعالیتهای تهران و پکن برای انعقاد قرارداد همکاری 25 ساله که تا حد زیادی به بیاثر شدن تحریمهای آمریکا در فروش نفت و مراودات اقتصادی کشورمان منتهی میشد، گمانهزنیهایی در زمینه سنگاندازیهای واشنگتن در این مسیر (از جمله اتخاذ تحریمهای جدید علیه چین با نیت منصرف کردن این کشور از تعامل با ایران) مطرح شد. با این حال نمیتوان چشم بر این واقعیت بست که تنها بخشی از این مانعسازیها به شکل سخت و در قالب فشارهای مستقیم پیگیری میشود و بخش دیگر آن در فضای تبلیغاتی و به پشتوانه جریانهای غربگرا با نیت هزینهسازی داخلی پیگیری خواهد شد؛ مسالهای که با تعویض دولت و تغییر ریل سیاست خارجی کشورمان احتمالا با شدت و حدت بیشتری همراه خواهد بود. در یک نمونه کوچک، نوروز امسال و پس از امضای قرارداد همکاری 25 ساله با چین بود که نیروهای تاثیرگذار جریان غربگرا (از چهرههای سیاسی اصلاحطلب تا سلبریتیهای داخل و خارجنشین) در اقدامی هماهنگ با سناریوسازیهای موهوم این اتفاق را مساوی با فروش ایران به چین، اجازه تأسیس پایگاه نظامی بیگانه در کشورمان و... تفسیر کردند؛ سناریویی که با چاشنی شرقستیزی به عنوان یکی از مؤلفههای هویتی جریان غربگرا همراه بود. در این میان قید این نکته ضروری است که چنین رفتاری در دورانی شکل گرفت که از قضا دولت حسن روحانی به عنوان یک دولت غربگرا که مورد حمایت اصلاحطلبان بوده و تجربه برجام و گفتوگو با آمریکا را در کارنامه داشته، روی کار بوده است.
با این حال، یقینا خیز برداشتن دولت سیزدهم برای تقویت مناسبات با شرق نیازمند مؤلفههای مختلفی است که از جمله آنها ایجاد یک نظام تعاملی جهت اقناع افکار عمومی است و الا چه بسا که مثمرثمرترین رفتارها و تعاملها نیز بدون بستر فرهنگی و رسانهای موفق تبدیل به یک چالش اساسی در افکار عمومی شود. برای نمونه حل بحران تامین واکسن در سایه تعامل تهران و پکن آن هم در شرایطی که سازمان جهانی بهداشت به حداقلیترین شکل ممکن به تعهداتش برای تامین واکسن در کشورمان عمل میکرد، یک نمونه ملموس از دستاوردهای تعامل با شرق به حساب میآید که به علت سیطره غربگرایان در فضای تبلیغاتی کشور چندان برجسته نشده و به چشم نیامد.
در این زمینه و به شکلی اختصاری میتوان به چند مصداق در عرصه سیاستگذاری دولت سیزدهم با نیت ثمربخشی الگوی سیاست خارجی جدید اشاره کرد.
1- تقویت تعاملات دانشگاهی با قدرتهای شرقی از ضروریات امروز کشورمان است. این امر در عین تقویت مناسبات علمی و دانشگاهی کشورمان (بویژه در سالهای اخیر که دانشگاههای کشورهای شرقی با اعطای انواع بورسها به دنبال افزایش تاثیرگذاریشان در مناسبات آموزشی جهان هستند) به تقویت تعامل نخبگان کشورمان با قدرتهای نوظهور و عبور از هژمونی تکقطبی فعلی کمک میکند. تعامل با نخبگان شرقی همچنین کلیشههای تبلیغاتی و شرقستیزانه جریان غربگرا را نیز تضعف میکند.
2- در شرایطی که در ۲ سده گذشته اروپا و پس از آن آمریکا با فتح تمام بسترهای تعامل فرهنگی، خود را تبدیل به معیارهای استانداردسازی فرهنگ کردهاند و اهتمام خود را بر تضعیف هویت ملتهای شرقی با ادیان مختلف استوار کردهاند، سیاستگذاری فرهنگی کشورمان باید امکان تعاملات فرهنگی و هنری بیشتر را با کشورهای شرقی هموار کند. قرابت فرهنگی و وجود ظرفیتهای مشترک میتواند در عین ایجاد شکنندگی برای نظام فرهنگی جهان، به شناخت بیشتر ملتها از یکدیگر کمک کرده و تکثر فرهنگی و مذهبی را که سالیان سال در سایه تکنوازی غرب بایکوت شده بود، نمایان کند.
3- سرمایهگذاری رسانهها برای پوشش ظرفیتها و تبیین فرصتهای همکاری از دیگر مواردی است که باید مورد توجه ویژه قرار گیرد. در شرایطی که چنین خط مستقیمی برای ارتباطگیری میان سیاستمداران، نخبگان و مردم ایران با قدرتهای شرقی وجود ندارد، روایتسازیهای رسانههای وابسته به دولتهای غربی و عربی لاجرم در فضای عمومی منشاءاثر میشود. در همین زمینه میتوان تنها با یک قیاس ابتدایی پیرامون محتوای تولید شده با موضوع الگوی پیشرفت در قدرتهای نوظهور و کشورهای شرقی با انبوه مقالات کار شده در رسانههای کشورمان با موضوع راه تکمسیره پیشرفت در کشورهای غربی اکتفا کرد تا متوجه ضعف و عدم ارتباط اینچنینی شد.
4- در کنار تمام موارد بالا، کماکان یکی از ابزارهای جدید و موثر ارتباطی، مساله «گردشگری» است که در عین آوردههای اقتصادی، امکان کمنظیری از تعامل میان مردم کشورهای مختلف را فراهم میکند. در این زمینه هر چند باید بیشترین اهتمام را معطوف به تقویت جایگاه ایران در منطقه غرب آسیا کرد اما نباید از ظرفیت فرهنگی، تاریخی و تمدنی کشورمان برای جذب گردشگران شرقی غافل بود. میدان گردشگری میتواند بسترساز تعاملات فرهنگی زیادی با نیت مهار دوسویه شرقستیزی و ایرانستیزی پرداخته شده در نظام رسانهای تحت سیطره غرب باشد.