گروه فرهنگ و هنر: «پاییز آمد» عنوان تازهترین کتابی است که در حوزه ادبیات پایداری منتشر شده است. این کتاب خاطرات فخرالسادات موسوی، همسر شهید احمد یوسفی، فرمانده سپاه زنجان را به قلم گلستان جعفریان روایت کرده است. حاصل ساعتها مصاحبه و پژوهش گلستان جعفریان، خواندن این اثر را لذتبخش کرده و یک سیر داستانی جذاب برای مخاطب به وجود آورده است؛ این اثر توانسته عاشقانهای را در دل جنگ روایت کند. با گلستان جعفریان، نویسنده کتاب «پاییز آمد» درباره مراحل نگارش این کتاب به گفتوگو نشستیم.
***
* چه شد نوشتن خاطرات همسر شهید یوسفی را شروع کردید؛ انتخاب خودتان بود یا به شما پیشنهاد شد؟
20 سال است در حوزه ادبیات پایداری قلم میزنم و در 10 سال اخیر انتخاب سوژهها برعهده خودم بوده است. سوژههای مختلفی پیشنهاد میشود اما هر کدام که باعث ایجاد مساله در ذهن من شود، آن را قبول میکنم. در غیر این صورت، سوژه را خودم انتخاب میکنم. این نوع نگاه، سبب پیدا کردن سوژه با توجه به سوال و مساله من در ادبیات پایداری میشود. «پاییز آمد» توسط حوزه هنری زنجان به من پیشنهاد شد؛ مصاحبه با همسر شهیدی بود که در 18 سالگی ازدواج کرده و در 25 سالگی با داشتن ۲ فرزند، همسر خود را از دست داده بود. خانواده این خانم، با ازدواج او موافق نبودند و حتی پدرش در مراسم عقدش شرکت نکرده بود. همین موضوع برای من عجیب و باعث درگیری ذهنی شد. دائما پرسشهای مختلفی مطرح میشد. از خودم میپرسیدم در گذشته که جوانان و نوجوانان بشدت پیرو نظر پدر و مادر بودند، فخرالسادات با چه رویکردی با احمد که پاسدار هم بوده، ازدواج کرده یا این دختر 16 ساله چطور توانسته با مردی که 26 سال داشته و در همان جلسه اول مساله شهادت یا جانباز شدن خود را بیان کرده، ازدواج کند؟
* پس شخصیت فخرالسادات موسوی درگیرتان کرد؟
بله! هدف من کاوش دختر 16 سالهای بود که حالا در آستانه 60 سالگی است. «پاییز آمد» یک تراژدی عاشقانه است چون نشان میدهد چطور آدمها عاقلانه عاشق میشوند، عاقلانه انتخاب میکنند، عاقلانه رشد میکنند و تصمیم میگیرند و چگونه خود را به چالش میکشند. دختری که در 16 سالگی تصمیم میگیرد با پسری که قرار است شهید شود ازدواج کند، در واقع خودش را به چالش میکشد که همین موضوع سبب پیدایش یک عشق و یک رنج خودخواسته میشود. هدف ما در نگارش ادبیات پایداری فقط بازگویی خاطره نیست بلکه بیان تفکر رزمندهها و خانوادههایشان است که این تفکر باید باز شود.
* این نوع کتابها در واقع زندگی خصوصی شهدا و همسرانشان را بیان کرده و ما را به لحظههایی میبرد که این سالها کمتر دربارهشان حرف زده شده است. این نگاه چه تأثیری بر مخاطب دارد؟
ابتدا باید بدانیم درباره چه مخاطبی صحبت میشود؛ مخاطبی که فقط میخواهد کتاب بخواند و سرگرم شود یا مخاطبی که علاقهاش ادبیات پایداری است. اگر نویسنده بداند در اثرش چه چیزی را میخواهد انتقال دهد، آن وقت هر خوانندهای با مساله نویسنده و راوی آشنا میشود. در واقع برگ برنده دست نویسنده است. او میتواند مخاطب را با خودش همراه کند و بگوید این نوع تفکر برای شما اصلح است و شما میتوانید با این زاویه دید به زندگی نگاه کنید. هنگامی که در نگارش کتاب تأمل نباشد، ما نمیتوانیم مخاطب را با خود همراه کنیم. اگر سبک نگارش ما ادبیات فلسفی باشد، یعنی یک اندیشه پشت کار باشد، مسلما هر مخاطبی به چالش کشیده میشود و تفکر میکند. این سطحینگری یک فرد است که بگوید به ادبیات پایداری نیاز نداریم چون زندگی هر لحظهاش جنگ است. در حال حاضر ما در جنگ طبیعی با کرونا هستیم. این بدین معنی است که ما همیشه در حال مبارزه هستیم و به قالب مبارزه و چالش احتیاج داریم. ممکن است یک زن بر اثر حادثهای همسر خود را از دست بدهد. او باید بداند که چطور با این مساله روبهرو شود. در این کتاب فخرالسادات دائما در چالش با خودش است که همین موضوع باعث میشود بارها و بارها از خودش سوال و جواب کند تا بتواند راهی را که انتخاب کرده است، ادامه دهد. ادبیات پایداری موجب نشان دادن تلنگرهای یک آدم با خودش میشود، البته به شرط اینکه در ورای نگارش، تفکر نیز باشد.
* چنین پرداختهایی آیا ما را به سمت داشتن تصویری کاملتر و واقعیتر از آدمهای سالهای جنگ نمیکشاند؟
دقیقا! در این کتاب، هدف بررسی انسانهایی است که با چالشهای عجیب همچنان بدون یک لحظه پشیمانی بر سر انتخابهایشان ایستادهاند. همین موضوع برای خواننده خیلی جذابتر و ملموستر است. بیان ویژگیهای خوب اسطورههای جنگ، در صحنه نبرد کار راحتی است زیرا تمام کسانی که در اطراف وی حضور داشتند، همرزمان و همفکران او بودهاند. اما مساله مهم این است که آن شهید به عنوان همسر، پدر، دوست و همسایه چگونه انسانی بوده است. در نتیجه به بررسی دقیق زندگی شهری و اجتماعی این افراد پرداختم. آموختهام بزرگان جنگ را در صحنه نبرد جستوجو نکنم بلکه در زندگی شخصی جستوجو کنم.
* اصولاً حرف زدن با آدمها از زندگی خصوصی، عاشقی و آشنایی کار راحتی نیست. چطور این مشکل را حل میکنید؟
کار بسیار سختی است و بسیاری از افراد مصاحبه نمیکنند اما تجربه 20 ساله من باعث شده، هنگام شروع کار یقین داشته باشم که چگونه به طرز تفکر آن فرد برسم. گاهی اوقات یک اثر در مرحله چاپ یک سال متوقف شده، زیرا مصاحبه شونده تمایلی به چاپ کتاب و آگاه شدن دیگران از زندگی شخصیاش ندارد. چون در شیوه خاطرهنگاری هیچ دروغ یا اغراقی در کار نیست، البته این امر به تواناییهای نویسنده که تا چه اندازه توانسته درون راوی را کنکاش کند نیز بستگی دارد. نویسنده با مطالعات درونکاوانانه و تجربه میتواند تواناییهای خود را بالا ببرد. او باید پویا، معاشرتی و اجتماعی، اهل سوال و هیاهو و چالش باشد.
* کتابهای خاطره را مواد خام خوبی برای نویسندگان میدانند. آیا شما کارتان را خاطرهنگاری میدانید؟
خیر! کار خود را خاطرهنگاری نمیبینم زیرا در حین مصاحبه، شخصیت راوی را شناخته و با توجه به آن شروع به نوشتن میکنم، در حالی که در خاطرهنگاری روی مستندات تاکید و به ترتیب زمانی نوشته میشود که این سبک کارکردن بسیار کلیشهای است و باعث کمرنگ شدن خاطرهنگاری شده است. این بدین معنی نیست که تاریخها را تغییر میدهم اما گاهی اوقات خاطرات را جابهجا میکنم و ممکن است خاطرهای را در دل خاطره دیگر بیان کنم چون هدف فقط چاپ خاطره نیست.
* خاطرهنگاری تا چه اندازه میتواند به نویسندگان رمانها کمک کند؟
رماننویس نیستم و نمیتوانم اظهارنظر کنم اما هر چه خاطره با جزئیات بیشتری باشد، رماننویس راحتتر میتواند آن را پیاده کند.
* دغدغه شما در نگارش ادبیات پایداری و خاطرهنویسی چیست؟
ادبیات پایداری در حال پیشرفت است و علت آن، نگاه عمیق و وسیع به مسائل است. جوانان نیز با این سبک نگارش ارتباط بیشتری برقرار میکنند. آنها به خاطرات جنگ تحمیلی علاقهمندند اما از حالت کلیشهای خسته شدهاند و باید به دنبال یک حس ناب بود.