«از شریف تا لسآنجلس»، خاطرات مجتبی عطاردی، استاد ایرانی اسیرشده در ایالات متحده آمریکا، به قلم پرویز سعادتی به چاپ دوم رسید.
به گزارش «وطنامروز»، انتشارات سوره مهر چاپ دوم کتاب خاطرات مجتبی عطاردی از اساتید دانشگاهی ایران که ۵۰۰ روز اسارت را در آمریکا تجربه کرده است، روانه بازار کرد. کتاب «از شریف تا لسآنجلس» که به قلم پرویز سعادتی تنظیم شده است، حاصل مصاحبه مفصل با عطاردی است: به اتهام نقض قوانین آمریکا ۵۰۰ روز در آمریکا اسیر بوده است.
کلیدیترین موضوع کتاب و شاید انگیزه اصلی نگارنده و دکتر عطاردی از انتشار کتاب، پاسخ به این سوال است که چرا استادان ایرانی که در همین سالها به آمریکا یا سایر کشورهایی که پلیس ویژه تحریم آمریکا در آنها مستقر است، رفتهاند، دستگیر شدهاند.
عطاردی در بخشی از مقدمه خود بر این کتاب مینویسد: زندانی شدن یک استاد دانشگاه و عضو هیات علمی در یک کشور بیگانه تا آنجا که من میدانم قبل از دستگیری من رخ نداده بود؛ بویژه زندانی در زندان بزرگترین قدرت اهریمنی دنیا. این رخداد حتی تصورش هم به ذهن همکاران ما خطور نمیکرد. پس از آزادی از زندان و اسارت، خیلی از همکاران و نیز برخی رجال سیاسی کشور توصیه فرمودند شرح این دوران زندان و اسارت را بنویسم تا علاوه بر اینکه در تاریخ باقی بماند، شاید برای اساتید دیگر مفید باشد و با مطالعه و آگاهی از آن، آمادگی برای وقوع چنین رخداد داشته یا اقدامات پیشگیرانه برای آن تدبیر کنند.
«از شریف تا لسآنجلس» شامل ۵ فصل است که از دوران کودکی راوی برای معرفی بهتر او به مخاطب آغاز شده و در ادامه، به تحصیلات او در ایران میپردازد و در نهایت به ماجرای اتهامات وارده به او و دستگیری این استاد دانشگاه میرسد. این کتاب در 280 صفحه با شمارگان 1250 نسخه به چاپ دوم رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: به سلول که برگشتم موضوع انتقالم به زندان دوبلین را به «دن» گفتم. با تعجب برافروخته شد و گفت تو طاقت انتقال به دوبلین را نداری و حتما بین راه تلف میشوی. بعد نحوه انتقال زندانی را توضیح داد.
«دن» ابتدا نحوه نشاندن زندانی را در اتوبوس زندان که از داخل شبیه قفس است، تشریح کرد: «هر زندانی روی یک صندلی نشانده میشود و سپس دستهایش به حالت صلیبی از ۲ طرف به تکیهگاه صندلی زنجیر میشود و زنجیر پاها نیز از پایین به کف اتوبوس قفل میشود، در حالی که زنجیری نیز به کمر دارد. در این حالت باید حدود ۳ روز تا سانفرانسیسکو در راه باشی».
وقتی به او گفتم «تا سانفرانسیسکو که بیشتر از ۶ ساعت راه نیست، چطور ۳ روز؟» او گفت: «تو تنها مسافر سانفرانسیسکو نیستی. صبح ساعت ۵ زندانی را با غل و زنجیر میبرند طبقه پایین و صبر میکنند تا همه زندانیهای انتقالی زندان لسآنجلس جمع شوند و مراحل ترخیص صورت بگیرد و بعد حدود ساعت 10 تحویل مأموران انتقال داده میشوید. در خود شهر لسآنجلس چند زندان دیگر هم هست که اتوبوس یکییکی به همه این زندانها میرود و زندانی انتقالی را سوار میکند، سپس در خلاف جهت سانفرانسیسکو حدود ۲ ساعت میروید تا سن برناردینو که زندانیان مکزیکی خطرناک آنجا نگهداری میشوند. ممکن است شب به این زندان برسید، در این صورت در کمپی که حدود 70 تا 80 زندانی را کنار هم نگه میدارند باید تا صبح سر کنی و صبح دوباره با غل و زنجیر به صندلی بسته میشوی و بعد همینطور ۵ تا ۶ زندان دیگر سر راه باید توقف کنید و زندانیهای انتقالی را سوار کنید. شاید بعد از ۲ روز یا بیشتر برسید به سانفرانسیسکو. گمان نمیکنم بتوانی این نحوه انتقال را تاب بیاوری. به نظر من حتما از دست میروی».