مهدی گرگانی: طی ماههای گذشته حملات سازمانیافتهای علیه شیعیان در کشورهای مختلف منطقه به راه افتاده است. روز جمعه 16 مهر انفجار انتحاری در مسجدی در ولایت قندوز در شمال افغانستان حداقل 150 شهید و بیش از 200 مجروح بر جا گذاشت.
یک هفته پس از آن نیز انفجار مشابه دیگری در مسجد شیعیان در ولایت قندهار منجر به شهادت 77 نفر از شیعیان افغانستان و مجروح شدن دهها نفر دیگر شد.
در پس این حملات سازمانیافته کسی نیست جز داعش. گروه تروریستی داعش که پس از پایان اشغالگری آمریکا در افغانستان، بسیار فعال و پرتحرک شده است با انتشار بیانیهای رسما مسؤولیت وقوع این حملات را بر عهده گرفته است.
علاوه بر آن، در لبنان که از سال 2019 با محاصره اقتصادی آمریکا و متحدانش در بحران اقتصادی عمیقی فرورفته است، اتفاق غیرمنتظرهای رخ داد. عدهای از هواداران 2 جنبش حزبالله و امل که در اعتراض به سیاسیکاری قاضی پرونده انفجار بندر بیروت در مقابل کاخ دادگستری تجمع مسالمتآمیز برپا کرده بودند، هدف حملات مسلحانه افراد به اصطلاح ناشناس قرار گرفتند که طی آن حداقل 7 نفر شهید و 60 نفر مجروح شدند.
1- حملات علیه گروههای شیعی در افغانستان و لبنان نه تنها سازمانیافته است که به نظر میرسد این حوادث قطعا یک توطئه هماهنگ و پازل سیاسی بزرگتر استکبار جهانی برای کشورهای منطقه است.
نقطه آغاز این توطئه را باید شکست آمریکا در افغانستان و ناکامی اشغالگران در دستیابی به اهداف خود و خروج مفتضحانه از افغانستان دانست. برخلاف تصورات، خروج آمریکا از افغانستان پایان کار ایالات متحده در افغانستان نیست، بلکه آغاز اجرای طرح جدید با ابزارهایی متفاوت است. آمریکا اکنون در افغانستان حضور فیزیکی ندارد اما میراثی در این کشور بر جا گذاشته که اهداف کاخ سفید را در دوران پس از اشغال محقق کند. راهبرد کنونی واشنگتن در افغانستان، تداوم بیثباتی در این کشور از طریق فعال کردن گسلهای قومی و مذهبی است و وظیفه اجرای این طرح به گروه تروریستی داعش که آمریکا آن را برای چنین موقعیتهایی خلق کرده، سپرده شده است.
هدف آمریکا از بیثباتسازی افغانستان درگیر کردن طالبان در یک جنگ داخلی و برهم زدن تمرکز این گروه برای تشکیل یک دولت باثبات در کابل است. تشکیل یک حکومت مستقل در کابل که بتواند به مردم افغانستان و پیشرفت این کشور کمک کند، مهلکترین سناریوی ممکن برای وجهه ایالات متحده است.
مساله دیگر مشغول کردن کشورهای اطراف افغانستان از جمله ایران، چین و روسیه با تهدید داعش است. راهبرد سیاست خارجی آمریکا در قرن 21، مهار چین و روسیه به عنوان ۲ قدرت بزرگ جهانی و مهار ایران به عنوان بزرگترین قدرت منطقه غرب آسیا است. درگیر کردن این بازیگران با یک تهدید خطرناک تروریستی در مرزها میتواند برای راهبرد کلان آمریکا در نظام بینالملل مزایای بیشماری داشته باشد. «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه با درک چنین سناریویی، اخیرا بر کمک به طالبان برای مبارزه با داعش تاکید کرد و وزارت خارجه این کشور نیز بلافاصله به انفجارهای تروریستی در افغانستان واکنش نشان داد و آن را اقدامی وحشیانه با هدف بیثبات کردن اوضاع در کشوری توصیف کرد که وارد دوره جدیدی از تاریخ شده است.
2- حملات به معترضان شیعه در مقابل کاخ دادگستری بیروت را نیز باید در قالب توطئه آمریکایی- صهیونیستی در منطقه ارزیابی کرد. این حملات همزمان با حضور «ویکتوریا نولاند» معاون وزیر خارجه آمریکا در بیروت انجام شده و یکی از تکتیراندازان این حملات، از کارمندان سفارت واشنگتن در بیروت بوده است.
حزبالله، شبهنظامیان مسیحی وابسته به حزب نیروهای لبنانی به سرکردگی جنایتکار قرن لبنان سمیر جعجع را به عنوان عامل حمله معرفی کرده است؛ گروهی که از آن به عنوان «داعشیهای مسیحی» یاد میشود. داعشیهای مسیحی یا فالانژیستهای لبنانی که ارتباطات تنگاتنگی با صهیونیستها دارند، در شکلگیری جنگهای داخلی 15 ساله لبنان نیز نقش اساسی داشتند، دست به کشتارهای زیادی زدند و بویژه در ربایش حاجاحمد متوسلیان و همراهانش نیز مسؤول اصلی هستند.
آمریکا و رژیم صهیونیستی با دامن زدن به تنشهای مذهبی در لبنان به دنبال تضعیف حزبالله در آستانه برگزاری انتخابات پارلمانی این کشور، انداختن لبنان به ورطه فتنه داخلی و انتقام از پیروزیهای اخیر محور مقاومت در یمن، سوریه و لبنان هستند.
3- حملات اخیر به شیعیان در افغانستان، لبنان و سوریه و حتی مداخله در انتخابات عراق را باید پروژه هماهنگ استکبار جهانی خواند که از مدتها پیش برنامهریزی شده است. ابزار اجرای آن نه اقدامات سخت نظامی، بلکه ابزارهای نرم مانند سفارتخانهها و استفاده از نیروهای نیابتی مانند عناصر تکفیری - تروریستی است؛ طرحهایی که با مختصات و روحیات دولتهای دموکرات در آمریکا نیز سازگاری بالایی دارد.