printlogo


کد خبر: 239612تاریخ: 1400/8/8 00:00
نگاهی به تازه‌ترین فیلم اصغر فرهادی؛ قهرمان و تکرار ساختارگرایی
قهرمان‌کشی

گروه فرهنگ وهنر: تازه‌ترین فیلم اصغر فرهادی یک عقب‌گرد سینمایی است. آنطور که در برخی نقدها به «قهرمان»، از عنوان تله‌فیلم برای آن استفاده شده است، به نظر می‌رسد این فیلم در کارنامه سینمایی او پیشرفتی به حساب نخواهد آمد. به گزارش «وطن‌امروز»، بعد از جنجال تبلیغاتی فراوان و فضایی که البته برای کارگردان اسکار گرفته سینمای ایران می‌تواند طبیعی باشد، قهرمان از چهارشنبه گذشته روی پرده سینماها رفته و با واکنش‌هایی نیز همراه شده است. جنبه مضمونی فیلم مورد توجه برخی قرار گرفته و برخی دیگر نیز از ساحت تولید به قهرمان توجه کرده‌اند. درباره مضمون اتفاق جدیدی نیفتاده است. نگاه ساختارگرایانه فرهادی به جامعه حتی در الگوی روایت، پیشرفتی نسبت به آثار قبلی نداشته است و حتی می‌توان گفت آثار قبلی از این منظر جلوتر از «قهرمان»‌اند. 
سینمای اجتماعی عنوان جعلی‌ای است که به گونه‌ای از سینما در ایران تعلق گرفته است. این عنوان در هیچ‌کدام از تعاریف ژانری جایگاهی ندارد ولی برای اینکه یک اطلاق کلی به گونه‌ای از سینمای مقلد داده شود، این عنوان در سینمای ایران مطرح شده است؛ عنوانی که احتمالا تازه‌ترین فیلم اصغر فرهادی را هم ذیل آن تحلیل خواهند کرد. فارغ از اینکه بدانیم عنوان مطلوب برای این سینما چیست، می‌توان درباره مؤلفه‌های این سینما مواردی را مطرح کرد. این سینما در تحلیل آسیب‌های اجتماعی رویکرد ساختارگرایانه صرف دارد؛ رویکردی که در آن ساختار علت‌العلل همه آسیب‌ها، روندها و حتی رفتارهای غلط شخصی است. ساختار، رفتارهای غلط را تحمیل می‌کند. فرد حتی اگر بخواهد نمی‌تواند راست بگوید، حتی اگر بخواهد نمی‌تواند خوش‌اخلاق باشد، حتی اگر بخواهد نمی‌تواند روی اعصابش کنترل داشته باشد و همیشه ساختار، این جبر را بر رفتار غلط تحمیل می‌کند. این رویکرد در بسیاری از فیلم‌های گونه موسوم به اجتماعی در سینمای ایران حاکم بوده است. ۲ سال پیش که فیلم «شنای پروانه» در مسیری متفاوت از سینمای فرهادی (و سینماگران دیگری که به سبک او تلاش کردند ساختارگرایی را بر سینمای موسوم به اجتماعی حاکم کنند) به نمایش درآمد، همان ایام در این روزنامه در نوشته‌ای بر این گزاره تاکید شد که همه ملودرام‌هایی که در این سال‌ها به اسم «سینمای اجتماعی» ساخته شده‌اند، دارای یک سانسور بزرگ هستند و آن ندیدن فردیت آدم‌ها و توان‌شان برای تغییر است. ساختار‌گرایی افراطی موجب شده است جریان اجتماعی در سینما به یک موتیف ثابت برسد که تنها اسم اجتماعی را یدک می‌کشد اما یک تسویه‌حساب تکراری علیه ساختار و سیستم است. در این گونه فیلم‌ها حتی دیالوگ‌های انتقادی تکراری هستند و حتی برای آنهایی که همراه فضای فیلم می‌شوند، تحرکی ایجاد نمی‌کنند. 
«قهرمان» اصغر فرهادی نیز این پیش‌برندگی را ندارد. این فیلم از جریان اجتماعی جلوتر نیست و احتمالا برای بخش مهمی از مخاطبان تأمل‌برانگیز نیز نخواهد بود. 
از منظر تولید هم گزاره‌ای که در ابتدای مطلب مطرح شد، کمی قابل بسط دادن است. فیلمنامه دارای نقاط اشکال جدی است. سکوت فیلمنامه درباره برخی شخصیت‌ها که اتفاقا باید دارای کنش در فضای قصه باشند، سوال‌برانگیز است. سوءاستفاده از شخصیت پسربچه دارای لکنت زبان، برای پر کردن خلأ عاطفی فیلم، به خاطر نقص فیلمنامه اتفاق می‌افتد. ساده‌انگاری‌هایی نیز در ماجرای گره اصلی فیلم وجود دارد. با همه اینها «قهرمان» به اندازه قصه‌ای که می‌خواهد تعریف کند، کند است و چون به خاطر ضعف در فیلمنامه و اجرا، پایان قصه قابل پیش‌بینی است، این کند بودن آزاردهنده نیز شده است.
یکی دیگر از اشکال‌های قهرمان، این است که انفعال رحیم، مثبت‌ترین ویژگی او مدنظر قرار گرفته شده است. کنش‌های او احترام برانگیز نیست، ترحم‌برانگیز است. هیچ‌شناختی درباره دختری که عاشق رحیم شده نداریم. او اصلا معرفی نمی‌شود. حتی مشخص نیست او چرا عاشق رحیم است. خانواده او هم دارای وضعیتی تصنعی هستند. همین خنثی بودن شخصیت رحیم است که کنش پایانی او را آنچنان که مدنظر فرهادی است معنادار نمی‌کند. 
«قهرمان» مشکل دیگری هم دارد. آیا «قهرمان» می‌تواند تلنگری برای فضای اجتماعی باشد؟ کسی از این فیلم تاثیر می‌گیرد؟ تماشای «قهرمان» حتی از موضع منتقدانه موجب اثر‌پذیری نمی‌شود. فرهادی می‌خواهد شخصیت سمپاتیک در «قهرمان» رحیم باشد اما به دلایلی که در بالا مطرح شد، این ویژگی را ندارد. رحیم در پایان قصه دست به انتخاب متفاوتی می‌زند و تلاش می‌کند بر تصویری که فرهادی در فیلمش از جامعه می‌سازد، غلبه کند. با این حال کنش پایانی تصنعی و ضعیف است. انتخاب فرهادی برای «قهرمان» انتخابی علیه وضعیت موجود است. قهرمان در پایان فیلم، خودش «زندان» را برمی‌گزیند. قهرمان زندان کوچک‌تر را به زندان بزرگ‌تر که برای قهرمان حال حصاری از بی‌آبرویی ایجاد کرده، ترجیح می‌دهد. کنش پایانی حتی در این موقعیت تصنعی است. اگر چه بازی خوب «امیر جدیدی» در طول فیلم این نقطه ضعف را پوشانده است. به نظر می‌رسد تازه‌ترین فیلم اصغر فرهادی در اسکار مورد توجهی ویژه قرار بگیرد. به عبارت دیگر اگر پروژه‌ای سیاسی- اجتماعی در کار نباشد، یا خلأ فیلم‌های مهم در بخش غیرانگلیسی زبان اسکار حس نشود، «قهرمان» شانس بالایی برای دیده شدن در اسکار نخواهد داشت. حداقل با فضای امروز از فیلم نمی‌توان اتفاق ویژه‌ای برای «قهرمان» پیش‌بینی کرد. حفره‌هایی که به برخی از آنها اشاره کردیم، توسط برخی منتقدان خارجی نیز مورد توجه قرار گرفته و احتمالا عمده مخاطبان جدی سینما نیز متوجه آن خواهند شد؛ آنچنان که نویسنده گاردین درباره قهرمان نوشته است: فیلم یک پیش‌فرض صاف و ساده دارد، مثل یک داستان کوتاه ادبی. با این‌ وجود حفره‌های پی‌رنگ از همان ابتدا مشخص است. هیچ کس از رحیم (با بازی زیرکانه و ظریف امیر جدیدی) یک سؤال واضح را نمی‌پرسد: اگر او می‌خواست یک شهروند خوب باشد، چرا کیف پیداشده را خیلی راحت به پلیس تحویل نداد؟ چسباندن اعلان‌ مفقودی سکه‌ها یک ایده کاملا فاقد کارایی و منفعت‌طلبانه است. آیا تکلف رئالیستی فیلم، داستان کمی پراکنده آن را پنهان می‌کند؟

Page Generated in 0/0158 sec