printlogo


کد خبر: 239638تاریخ: 1400/8/8 00:00
گفت‌وگوی «وطن امروز» با حجت‌الاسلام سیدحمید حسینی، استاد دانشگاه به بهانه سخنان اخیر رهبر انقلاب درباره مؤلفه‌های حاکم بر سیره سیاسی پیامبر اکرم (ص)
قدرت در خدمت اخلاق

«اخلاق» از دیرباز در مکاتب فکری و اندیشه‌ای بشری مطرح بوده و مورد واکاوی مفهومی قرار گرفته است. با تمام اختلافات و تفاوت‌هایی که در تعریف اخلاق و حدود و ثغور آن وجود دارد، می‌توان به یک قدر متیقن نسبی در بین تمام مکاتب فلسفی و دینی دست یافت. قانون طلایی اخلاق یا «golden rule» که در تمام ادیان و فرق الهی و غیرالهی به نوعی مطرح است، می‌تواند شاهدی بر مدعای پیش‌گفته باشد: «آنچه برای خود می‌پسندی، برای دیگران نیز بپسند». اما مشکل آنجایی پیدا می‌شود که صاحبان قدرت و سردمداران حاکمیت‌ها بر خلاف شعارهای‌شان، به محض در دست گرفتن زمام امور، اخلاق را ذبح کرده و به پیروی از هواهای نفسانی می‌پردازند و این دقیقا همان چیزی بود که انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) به مقابله و مخالفت با آن برخاست. از یک نظر می‌توان رعایت ملزومات اخلاقی و حقوق مردم را ملاک و سنگ محکی اساسی برای حکومت‌ها قلمداد کرد، به این معنا که حکومت‌هایی نظیر حکومت رسول گرامی اسلام(ص) و امیرالمومنین(ع) را در زمره حکومت‌های اخلاق‌محور و اکثر حکومت‌های عالم را حکومت‌های ذبح‌کننده اخلاق دانست. در همین رابطه با موضوع نقش اخلاق در سیره نبوی و حکومت پیامبر اعظم(ص) که نمونه‌ای اعلا از حکومت اسلامی است، با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحمید حسینی، استاد دانشگاه قرآن و حدیث گفت‌وگو کردیم.

***

* جناب حسینی! رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیری که به مناسبت میلاد پیامبر گرامی اسلام و هفته وحدت داشتند، محور سیره پیامبر را «صبر، اخلاق و عدالت» برشمردند. فحوای اصلی کلام ایشان این بود که ما به عنوان امت پیامبر، مأمور به تبعیت از این اسوه حسنه هستیم و باید در این ۳ عنصر، پیرو ایشان باشیم. اگر بخواهیم در راستای فرمایشات حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، نگاه موشکافانه‌تری به سیره پیامبر اعظم داشته باشیم، لطفاً بفرمایید مفهوم «مکارم اخلاق» که به عنوان هدف بعثت مطرح شده، دقیقاً به چه معناست؟
مکارم جمع واژه «مکرمه» به‌ معنی بزرگواری و ارزشمندی است. در فرهنگ و زبان آن روز عرب در حجاز، آنچه مایه اعتبار و ارزش فردی و اجتماعی تلقی می‌شد، اموری چون انتساب به قبیله و گروهی قدرتمند، داشتن فرزندان بسیار، برخورداری از مال و تجهیزات نظامی و امثال آن بود یعنی انسانیت هر کس با چنین معیارهایی سنجیده می‌شد و ارزش و اعتبار افراد اینگونه به‌ دست می‌آمد و به تعبیری می‌توان گفت کسی که در این زمینه‌ها امتیاز بالاتری کسب می‌کرد، «انسان‌تر» شناخته می‌شد. 
در این شرایط شخصیتی جوانمرد و امین از میان مردم برخاست و مهم‌ترین هدف و سخن خود را بازنگری در این معیارها اعلام کرد. سخن اصلی او این بود که کرامت و ارزش آدمی به این ملاک‌های اعتباری و موهوم وابسته نیست، بلکه آنچه مکرمت و معیار انسانیت به‌ حساب می‌آید، از جنس خلق‌و‌خوی نیکو است و کسی انسان‌تر و ارزشمندتر است که خوش‌اخلاق‌تر باشد. 
باید توجه داشت در اینجا قرار گرفتن مکارم در کنار اخلاق، حاوی پیام و شعار مهمی در زمینه معیار ارزش‌گذاری و شرافت در برابر معیارهای مرسوم در اجتماع آن روز است. با این نگاه، حدیث شریف «انما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» را می‌توان بیان دیگری از فراز مهم و زیبای «انّ أکرمکم عند‌الله أتقاکم» در آیه ۱۳ سوره حجرات دانست. در این آیه خداوند به مخاطبانی که پیوندهای قومی و قبیله‌ای را مهم‌ترین معیار ارزشمندی و شرافت می‌دانستند، یادآوری می‌کند قرار گرفتن در یک منطقه و نژاد، برای شناسایی، آشنایی و ارتباطات بیشتر انسانی مفید است ولی ملاک ارزش و شرافت نیست و «اکرم» بودن یعنی برخورداری از «مکرمت» و «کرامت» بیشتر صرفاً با تقوا یعنی «پرواداری» به‌ دست می‌آید. 
دقت در ریشه لغوی و کاربردهای واژه «تقوا» نشان می‌دهد این تعبیر بیانگر مفهومی درون‌دینی مثل خداترسی، عبادت و مانند آن نیست، بلکه به «پروا» و «مراقبت» به ‌عنوان محوری‌ترین رکن اخلاق انسانی اشاره دارد و اینکه در آموزه‌های دینی بارها بر رعایت تقوا نسبت به خدای متعال توصیه می‌شود. از این باب است که اخلاق انسانی،‌ پرواداری و مقابله با خودخواهی‌ را در برابر هر شخص و حقیقت محترمی ضروری می‌داند، لذا اقتضای اخلاق و وجدان انسانی این است که چنین ادبی در ارتباط با مهم‌ترین و بلکه تنها حقیقت هستی، بیش از سایر موقعیت‌ها رعایت شود. 
بر اساس آنچه به ‌اختصار بیان شد، معنای حدیث شریف نبوی این است که آن حضرت می‌فرمایند: من برانگیخته شدم تا ارزش‌ها و شرافت‌های اخلاقی را تقویت و تکمیل کنم، یعنی هدف و رسالتم این است که اولاً اخلاق را محور و ملاک ارزش و شرافت انسانی قرار دهم و ثانیاً از طریق باورهای معقول و مقررات و مناسکی که موجب رشد عقلانیت و پرواداری می‌شود، زمینه‌های تقویت و اعتلای اخلاق را فراهم آورم. 
 
* اخیراً مطالبی در حوزه اندیشه پیرامون سیره نبوی مطرح شده مبنی بر اینکه «کسب قدرت» و سپس «تحقق اصلاحات سیاسی، اجتماعی، مناسکی و دینی» اصلی‌ترین هدف بعثت پیامبر بوده است؛ شما با این قرائت از نهضت نبوی موافقید؟
خیر! چنین سخن و نگاهی هرگز با آموزه‌های قرآن و سنت و از جمله با این حدیث شریف سازگار نیست و تنها نشان‌دهنده سیاست‌زدگی و تبدیل کردن دین و ارزش‌های آن به‌ ابزاری برای به چنگ آوردن و حفظ قدرت است. قدرتی که در خدمت اخلاق و انسانیت نباشد و در برابر ارزش‌های آن سر خم نکند، چیزی جز نمود خودخواهی‌ها و تعصبات کور نیست و حتی اگر خود را با نام و نشان مذهبی جلوه دهد، نه ‌تنها بهره‌ای از حقیقت دین نخواهد داشت، بلکه بیشترین ضربه را بر پیکر آن وارد می‌کند و زشت‌ترین رفتارها را در پوشش اسامی و القاب و مناسک دینی به نمایش می‌گذارد و بر دلزدگی‌ و فاصله‌ مردم نسبت به باورها و نمادهای مذهبی دامن می‌زند. 
البته کسب قدرت اگر با هدف گسترش اخلاق باشد بد نیست ولی وقتی به ‌عنوان هدف نهایی بعثت مطرح می‌شود و بر خادم و منعطف بودنش در برابر ارزش‌های اخلاقی تأکید نمی‌شود، نتیجه و حاصلی جز تضعیف دین و اخلاق نخواهد داشت. 
 
* ممنون می‌شوم اگر گریزی بزنیم به مصادیق عینی فضیلت «خلق عظیم» که در وجود پیامبر گرامی اسلام تبلور داشت.
بله! ابتدا باید نکته‌ای را درباره خلق عظیم بیان کنم. قرآن کریم در آیه 4 سوره قلم می‌فرماید: «وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ» «و یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار ‌داری». 
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌فرماید: «کـلمـه (خـلق) بـه مـعـنـاى مـلکـه نـفـسـانـى اسـت کـه افـعـال بـدنـى مـطـابـق اقـتـضـاى آن مـلکـه بـه آسـانـى از آدمـى سـر مـى‌زنـد؛ حـال چـه ایـنـکـه آن مـلکـه از فـضـائل بـاشـد، مـانـنـد عـفـت و شـجـاعـت و امثال آن، و چه از رذائل مانند حرص و جبن و امثال آن، البته اگر مطلق ذکر شود، فضیلت و خلق نیکو از آن فهمیده مى‌شود. ایـن آیـه شـریـفـه هـر چـنـد فـى نـفـسـه و بـه خـودى خـود حـسـن خـلق رسـول خـدا صـلى‌الله علیه و آله و سلم را مى‌ستاید و آن را بزرگ مى‌شمارد، لیکن بـا در نـظـر گـرفـتـن خـصـوص سـیاق، بویژه به اخلاق پسندیده اجتماعی‌اش نظر دارد؛ اخـلاقـى کـه مـربـوط بـه مـعـاشـرت اسـت، از قـبـیـل اسـتـوارى بـر حـق، صـبـر در مـقـابـل آزار مـردم و خطاکاری‌هاى اراذل و عفو و اغماض از آنان، سخاوت، مدارا، تواضع و امثال اینها».
علامه طباطبایی سپس در جلد ششم «المیزان» به مصادیق این خلق عظیم و محاسن اخلاق نبوی اشاره می‌کند: «در کتاب ارشاد دیلمى است که رسول خدا صلى‌الله علیه وآله لباس خود را خودش وصله مى‌زد و کفش خود را خود مى‌دوخت و گوسفند خود را مى‌دوشید و با بردگان هم‌غذا مى‌شد و بر زمین مى‌نشست و بر درازگوش سوار مى‌شد و دیگرى را هم پشت سر خود بر آن سوار مى‌کرد و حیا مانعش نمى‌شد از اینکه مایحتاج خود را خودش از بازار تهیه کرده، به سوى اهل خانه‌اش ببرد، به توانگران و فقرا دست مى‌داد و دست خود را نمى‌کشید تا طرف دست خود را بکشد، به هر کس مى‌رسید چه توانگر و چه درویش و چه کوچک و چه بزرگ سلام می‌داد و اگر چیزى تعارفش مى‌کردند، آن را تحقیر نمى‌کرد، اگر چه یک خرماى پوسیده بود. رسول خدا صلى‌الله علیه وآله بسیار خفیف‌المؤونه و کریم‌الطبع و خوش‌معاشرت و خوشرو بود و بدون اینکه بخندد، همیشه تبسم بر لب داشت و بدون اینکه چهره‌اش در هم کشیده باشد، همیشه اندوهگین به نظر مى‌رسید و بدون اینکه از خود ذلتى نشان دهد، همواره متواضع بود و بدون اینکه اسراف بورزد، سخى بود، بسیار دل‌نازک و مهربان به همه مسلمانان بود و هرگز دست طمع به سوى چیزى دراز نکرد. در کتاب‌هاى علل و عیون و مجالس به اسنادش حضرت رضا(ع) از پدران بزرگوارش(ع) نقل کرده که رسول‌الله (ص) فرمود: من از ۵ چیز دست برنمى‌دارم تا بمیرم: 1- روى زمین و با بردگان غذا خوردن 2- سوار الاغ برهنه شدن 3- بز را به دست خود دوشیدن 4- لباس پشمینه پوشیدن 5- به کودکان سلام کردن. براى این دست برنمى‌دارم که امتم نیز بر آن عادت کنند و این خود سنتى شود براى بعد از خودم. 
و در کتاب کافى به سند خود از جمیل بن دراج از ابى عبدالله علیه‌السلام‌ نقل کرده که فرمود: رسول خدا صلى‌الله علیه وآله نگاه‌هاى زیرچشمى خود را در بین اصحابش به طور مساوى تقسیم کرده بود، به این معنا که به تمام آنان به یک جور نظر مى‌انداخت و همه را به یک چشم مى‌دید و نیز فرمود: هیچ اتفاق نیفتاد که آن جناب پاى خود را در مقابل اصحابش دراز کند».
یکی از ویژگی‌های برجسته‌ پیامبر خدا صلی‌الله علیه وآله که دوست و دشمن درباره آن سخن گفته‌اند، خوشرویی فراوان ایشان بوده است. در حالات آن حضرت نقل شده که ایشان گشاده‌رو بود و چهره‌اى شاد داشت، بى‌آنکه بخندد و اندوهگین بود، بى‌آنکه ترش‌رو و اخمو باشد. 
امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمودند: از دایى‌ام درباره پیامبر خدا پرسیدم؛ گفت: همیشه خوشرو، نرم‌خو، فروتن و مهربان بود. 
عبدالله بن‌حارث نیز می‌گوید: هیچ‌کس را ندیدم به اندازه پیامبر خدا تبسم بر لب داشته باشد. این تبسم و خوشرویی تا جایی بود که تنها به مواجهه و نگاه ایشان، اختصاص نداشت، بلکه به گفته ابوالدرداء آن حضرت حتی در حالی که سخن می‌گفت نیز تبسم بر لب داشت. 
ابوأمامه نیز در توصیف آن بزرگوار می‌گوید: پیامبر خدا از خندان‌ترین و پاک‌نهادترین مردمان بود. این خوش‌اخلاقی و شوخ‌طبعی در مواجهه با کودکان، شدت بیشتری داشت، چنانکه انس می‌گوید: پیامبر خدا از شوخ‌ترین مردمان با کودکان بود. 
امام علی علیه‌السلام نقل می‌کنند رسول خدا می‌فرمودند: خداوند کسى را که به برادرانش رو تُرش کند، دشمن مى‌دارد. آن حضرت شوخ‌طبعی و بذله‌گویی را از ویژگی‌های مؤمن و اخم و خشم را از صفات منافقان برمی‌شمرد. ایشان مى‌فرمود: شما هرگز نمى‌توانید همه مردم را با اموال خود تحت پوشش قرار دهید، پس با اخلاق‌تان آنها را در بر گیرید. 
در حدیثی از پیامبر اکرم آمده: هر کار نیکى، صدقه است و یکی از نیکى‌ها این است که در برخورد با دیگران گشاده‌رو باشى. یا در جای دیگر فرموده‌اند: یکی از کارهایی که صدقه به حساب مى‌آید این است که با خوش‌رویى به مردم سلام کنى. 
در یک جمع‌بندی می‌توان گفت اخلاق نیکو و خلق عظیم آن شخصیت گرانقدر دارای جلوه‌ها و جنبه‌های فراوانی بود که در ساحت شخصی با اموری چون نظم و انضباط، آراستگی و اعتدال، تفکر و علم‌گرایی، خودباوری، زهد، سخت‌کوشی و مانند آن؛ در ساحت ارتباط با خالق با ویژگی‌هایی چون اخلاص، توکل، خشوع، حضور قلب، عبادت فراوان و مانند آن و در عرصه‌ اجتماع با روحیاتی چون مهربانی، گذشت، فروتنی، خوش‌رویی، ایثار و مانند آن تبلور می‌یافت؛ اما اگر بخواهیم از راز اصلی و محور مشترک این خلق و خو سخن بگوییم باید به حق‌طلبی، از خودگذشتگی و شیفتگی و دلدادگی آن حضرت نسبت به حقیقت اشاره کنیم.
 
* متشکرم. به نظرم خالی از لطف نباشد که گذری هم داشته باشیم به اخلاق سیاسی-اجتماعی نبی مکرم اسلام. 
بله! مهم‌ترین و معتبرترین منبع برای شناخت اخلاق پیامبر خدا (صلی‌الله علیه و آله) قرآن کریم است. خداوند در کتاب خود بارها از روحیات اجتماعی و شیوه حکمرانی پیامبرش سخن گفته و از آن تمجید کرده است. از مهم‌ترین ویژگی‌هایی که قرآن در این ‌باره برمی‌شمرد، می‌توان به پرهیز شدید آن حضرت از تحمیل و اجبار، نرمی و مهربانی فراوانش در برخورد با مردم، مشورت در امور اجتماعی، اعتماد و سهل‌گیری نسبت به دیگران به‌گونه‌ای که گاهی از آن برداشت ساده‌دلی می‌شد، غمخواری و جوش و خروش حضرت نسبت به کمترین درد و رنج انسان‌ها و مقاومت و صلابتش در برابر متجاوزان و زیاده‌خواهان اشاره کرد.
چنین ویژگی‌هایی از مأموریتی مهم حکایت می‌کند که تشکیل حکومت و حفظ قدرت، در برابر آن بسیار ناچیز و کم‌ارزش به‌نظر می‌رسد و آن بیدار کردن دل‌ها و تربیت انسان‌ها برای یافتن معنا و مقصد زندگی و آشنایی با ملکوت هستی است و این همان نکته‌ای است که می‌توان به ‌عنوان مهم‌ترین تفاوت حکمرانی آن حضرت با سیاست‌ورزی دیگر حاکمان و قدرتمندان بر آن انگشت نهاد و آن را وجه تمایز اخلاق و مبنای سیاسی ایشان با دیگران دانست. 
 
*  جناب حسینی! نظر شما درباره این گزاره چیست که مبنای اخلاق، اقامه قسط و عدل است؟
ببینید! بررسی ده‌ها آیه از قرآن که توصیه‌هایی اجتماعی را در بر دارد، نشان می‌دهد در هیچ‌یک از آنها مبنایی جز قسط و عدل مطرح نشده و از نوشتن بدهی‌ (بقره، ۲۸۲) و انتساب فرزندخوانده‌ (احزاب، ۵) گرفته تا رسیدگی به ایتام (نساء، ۳)  و قضاوت (یونس، ۴۷) و تا کلان‌ترین مسائل سیاسی (حدید، ۲۵) بر همین محور استوار شده است. 
آیه 25 سوره حدید می‌فرماید:« لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ‌الله مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ‌الله قَوِیٌّ عَزِیزٌ»؛ «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم را قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می‌کند بی‌آنکه او را ببینند؛ خداوند قوی و شکست‌ناپذیر است!»
علامه طباطبایی ذیل این آیه می‌فرماید:«ایـن آیـه مـطـلب تـازه‌اى از سـر گـرفـتـه، و بـا آن مـعـنـاى تـشـریـع دیـن از راه ارسال رسل و انزال کتاب و میزان را بیان مى کند و مى‌فرماید غرض از این کار این اسـت کـه مـردم بـه قـسـط و عـدالت عـادت کـرده و خـوى بـگـیـرنـد».
اهمیت این نکته وقتی بیشتر روشن می‌شود که بدانیم در هیچ‌کدام از کاربردهای فراوان قسط و عدل و توصیه‌های مکرر قرآن و حدیث به آن، تعریف جدید و متفاوتی از عدالت ارائه نشده و همان معنای متعارف انسانی (اعراف، ۱۹۹) و مفهوم کاملا دنیاییِ خوبی و بدی (لقمان، ۱۵) به ‌عنوان معیار رفتار اخلاقی مدنظر بوده است. 
البته اگر با مبنای قرآن در الهی و آسمانی دانستن فطرت (روم، ۳۰) و اعلام وجدان بشر به‌ عنوان ملاک خوب و بد (بقره، ۱۷۰) آشنا باشیم، منافاتی میان این دو حوزه احساس نخواهیم کرد ولی با توجه به احتمال خطا و برداشت‌های متفاوت، چاره‌ای جز تکیه بر قاعده طلایی «آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگران بپسند» نخواهیم داشت.
***
پایداری، عدالت و اخلاق؛ پایه‌های حکومت نبوی
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، مسلمانان جهان را به پیروی هر چه بیشتر از رسول عظیم‌الشأن اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) فراخواندند و با توجه به تصریح قرآن کریم مبنی بر قرار دادن پیامبر اعظم به عنوان الگو و اسوه در مسائل فردی، اجتماعی و سیاسی، نسبت به نهادینه شدن خصال و ویژگی‌‌های پیامبر اکرم(ص) در زندگی عموم مسلمانان تاکید کردند: «پیروی چه‌ جوری است؟ کلمه‌‌ «پیروی» را هم دقت کنید؛ یعنی در پی او روان شدن، در پی او حرکت کردن. چه ‌جوری حرکت کنیم؟ قرآن هم این را از ما خواسته: «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوَهٌ  حَسَنَهٌ لِمَن کانَ یَرجُوا اللهَ وَ الیَومَ الأخِر» اسوه یعنی الگو؛ خب! ما باید دنبال این الگو حرکت کنیم و خصوصیاتی که او در عمل داشت، آن خصوصیات را در عمل‌مان ایجاد کنیم؛ در خصوصیاتی که در اخلاق داشت، از او تبعیت کنیم که البته با این وسعت، کار هر کسی هم نیست؛ یعنی ماها خیلی کوچک‌تر از آن هستیم که بخواهیم با این وسعت حرکت کنیم، لکن باید تلاش کنیم در این زمینه.
خب! خصال حمیده‌ پیغمبر یکی دو تا ده ‌تا که نیست. از همسر مکرم پیغمبر درباره‌ اخلاق پیغمبر سوال کردند، فرمود: کانَ خُلقُهُ القُرآن؛ قرآن مجسم، پیغمبر است؛ این که خب! باب وسیعی است».
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای 3 مؤلفه صبر، اخلاق و عدل را در سیره حضرت رسول دارای برجستگی بیشتری دانستند و به تشریح هر کدام از این ویژگی‌ها  که به تعبیر ایشان مثل ۳ ستاره در کهکشان نور حضرت رسول(ص) می درخشند، پرداختند: «این ۳ نقطه عبارت است از صبر، عدل و اخلاق. صبر در زندگی پیغمبر یک چیز برجسته‌ای است، البته درباره‌‌ صبر، مفهوم صبر و وظیفه‌‌ صبر در جاهای مختلف قرآن ده‌ها آیه هست اما آن صبری هم که مربوط به پیغمبر است، زیاد است؛ بیش از 10 مورد- شاید حدود 20 مورد-خطاب به پیغمبر در مورد صبر هست. مهم این است که از اول بعثت، خدای متعال دستور صبر به پیغمبر داده است؛ در سوره‌‌ مدثر: «وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر» و در سوره‌‌ مزمل: «وَاصبِر عَلی ما یَقولون»؛- سوره‌‌ مدثر و مزمل جزو اولین سوره‌هایی است که بر پیغمبر نازل شده- از همان قدم اول، خدای متعال به پیغمبر می‌گوید باید صبر داشته باشی. بله! من اینجا یادداشت کرده‌ام که قریب به 20 جا خطاب به پیغمبر، امر به صبر شده: «فَاصبِر لِحُکمِ رَبِّک» تا موارد متعدد دیگر. صبر یعنی چه؟ صبر یعنی پایداری. معروف است، در روایات متعدد هم هست که صبر تقسیم می‌شود به صبر عن‌المعصیه، صبر علی‌الطّاعه و صبر در مقابل حوادث. خب! صبر یعنی پایداری؛ در مقابل میل به گناه، انسان پایداری کند؛ در مقابل بی‌حالی و بیکاری و تنبلی به انجام وظیفه، انسان پایداری کند؛ در مقابل دشمن پایداری کند؛ در مقابل مصائب گوناگون، خودش را حفظ کند، نفسش را حفظ کند، پایداری کند؛ این معنای صبر است؛ صبر یعنی پایداری. ما امروز بیش از همه چیز احتیاج داریم به پایداری.
شما مسؤولانی که در اینجا تشریف دارید و مسؤولان کشور در همه‌‌ رده‌ها! آنچه از همه چیز برای‌تان مهم‌تر است صبر است. باید پایداری کنید، مقاومت کنید، فشارها را تحمل کنید، مشکلات را تحمل کنید و راه را ادامه بدهید؛ متوقف نباید بشوید. لازمه‌‌ صبر و پایداری برای من و شما که مسؤولیم در این کشور، این است که متوقف نشویم؛ حرکت نباید توقف پیدا کند، باید ادامه پیدا کند؛ این صبر است. لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوَهٌ  حَسَنَه؛ این می‌شود پیروی از پیغمبر».
دومین ویژگی‌ای که از منظر رهبر معظم انقلاب در رفتار بویژه رفتار سیاسی پیامبر بسیار برجسته است، مساله عدالت است. با مطالعه آثار و سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بویژه در کتاب گرانقدر و خواندنی «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» در می‌یابیم مساله عدل و قسط از منظر ایشان بسیار پراهمیت و یکی از اصول بی‌بدیل اسلامی است به طوری که ایشان عدالت را ارزش مطلق دانسته و سایر ارزش‌ها را نسبی معرفی می‌کنند: «دوم، عدل و عدالت. یکی از مهم‌ترین و شاید بشود گفت مهم‌ترین هدف میانی بعثت پیغمبران، عدالت است. لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛ اصلاً هدف ارسال رسل و انزال کتب این بود که قیام به قسط شود، جامعه قائم به عدل و قسط باشد. در قرآن کریم از قول پیغمبر [می‌فرماید]: «وَ اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم» این هم امر خداست که باید عدالت انجام بگیرد. همه‌‌ عقلای عالم هم البته این را قبول دارند؛ یعنی حتی ظالم‌ترین قدرت‌های عالم و عناصر شریر عالم نمی‌توانند منکر حسن عدالت بشوند؛ حتی بعضی‌ها با وقاحت تمام، ادعای عدالت هم می‌کنند، در حالی که ظالمند! قرآن کریم عدالت را حتی در مورد دشمنان لازم می‌داند؛ این کسی که دشمن ما است، در مورد او بی‌عدالتی نباید بکنیم. «وَ لا یَجرِمَنَّکُم شَنَئانُ قَومٍ عَلی اَلّا تَعدِلُوا اِعدِلوا هُوَ اَقرَبُ لِلتَّقوی» با دشمن هم حتی باید شما با عدالت رفتار بکنید. پس بنابراین، این هم یک وظیفه‌‌ دیگر است و [مخاطب] این هم باز در درجه‌‌ اول، ما مسؤولان هستیم. شما هر تصمیمی که می‌گیرید، هر مقرره‌ای که انجام می‌گیرد، چه در مجلس شورای اسلامی که قانون تصویب می‌کنید، چه در دولت، چه در بخش‌های مدیریتی گوناگون دیگر در سراسر کشور، یکی از مهم‌ترین چیزهایی که مورد نظر قرار می‌دهید، باید مساله‌‌ عدالت باشد که آیا این طبق عدالت است یا نیست. یک جاهایی لازم است تا پیوست عدالت برای آن مقرره ترتیب داده شود که معلوم شود این مقرر جوری انجام می‌گیرد، این قانون جوری اجرا می‌شود که طبق عدالت باشد.
این هم مطلب دوم که اگر بخواهیم عدالت را رعایت کنیم، توجه شود عدالت فقط هم عدالت در تقسیم اموال و ثروت نیست؛ عدالت در همه‌ چیز است؛ عادلانه برخورد کردن [در همه چیز]. امروز در فضای مجازی انسان گاهی اوقات بی‌عدالتی مشاهده می‌کند؛ خلاف می‌گویند، تهمت می‌زنند، دروغ می‌گویند، قول به غیر علم می‌گویند؛ اینها بی‌عدالتی است، اینها نباید انجام بگیرد. آن کسی که با فضای مجازی سر و کار دارد، باید خودش مراقبت کند و آن کسی که فضای مجازی را در اختیار دارد، باید مراقبت مضاعف کند که این کارها انجام نگیرد. یاد بگیریم، عادت کنیم که عادلانه با مردم رفتار کنیم؛ عادلانه. حرف هم که می‌زنیم، شما ممکن است با یک نفری بد باشید، او را قبول هم نداشته باشید؛ عیبی ندارد، نظر شما است، ممکن است نظر درستی هم باشد اما این را با تهمت، با دروغ، با اهانت، با این چیزها نباید آلوده کرد؛ آلوده شدن اینها خیلی بد است. این هم مساله‌‌ عدالت».
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در حوزه اخلاق مسائل را به شخصی و عمومی تقسیم می‌کنند و مسائل شخصی را قابل گذشت و تسامح و مسائلی را که با تضییع حقوق مردم سر و کار دارد، غیرقابل اغماض می‌دانند. از حضرت امام زین‌العابدین در باب گذشت و تسامح نسبت به ظلم‌های شخصی دعای بسیار زیبایی نقل شده است: «خدایا! هر بنده‌ای نسبت به من مرتکب کاری شده که آن کار را بر او حرام کردی یا پرده حرمت مرا که دریدنش را بر او ممنوع کردی، دریده؛ پس زیر بار ستمی که بر من داشته مرده یا در حالی که هنوز زنده است، حقی از من بر عهده او ثابت است؛ پس او را نسبت به ستمی که بر من روا داشته بیامرز و در رابطه با حقی که از من پایمال کرده از او گذشت کن و درباره آنچه با من کرده او را دنبال نکن و به خاطر گناهانی که با ستم بر من مرتکب شده رسوایش نساز». 
رهبر معظم انقلاب در همین رابطه فرمودند: «سرانجام مساله‌‌ اخلاق؛ پیروی از پیغمبر در اخلاق که خدای متعال فرمود: «وَ اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ‌ عَظیم»؛ چیزی را که خدای خالق عظمت عظیم بداند، این دیگر از لحاظ عظمت فوق‌العاده است. این اخلاق باید برای ما به عنوان یک دستورالعمل همواره مورد نظر قرار داده شود. اخلاق اسلامی [داشته باشیم]، تواضع داشته باشیم، گذشت داشته باشیم - اینها اخلاق اسلامی است-سهل‌گیری در مسائل شخصی داشته باشیم. در مسائل عمومی و آنچه به حقوق مردم و حقوق عمومی و حقوق دیگران مربوط است، نه! سهل‌انگاری جایز نیست اما در مسائل شخصی سهل‌انگاری داشته باشیم، سهل‌گیری داشته باشیم؛ احسان، پرهیز از دروغ، پرهیز از تهمت، پرهیز از سوءظن به مؤمن، گذشت از مؤمنان. در یکی از دعاهای صحیفه‌‌ سجادیه عمده‌‌ مضمون این دعا همین است که پروردگارا! هر کسی که به من ظلم کرده، به من [مطلب] ناروایی نسبت داده، کار خلافی کرده، من مظلمه‌ای بر گردن او دارم، از او گذشتم؛ این دعای امام سجاد در صحیفه‌‌ سجادیه است. اینهاست دیگر؛ باید به وظایف‌مان عمل کنیم».

Page Generated in 0/0164 sec