مستند مهم Dissident جزئیات قابل تأملی درباره قتل خاشقجی را فاش میکند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است
با گذشت بیش از 3 سال از قتل «جمال خاشقجی» خبرنگار سعودی، هنوز گزارههای تازهای درباره ابعاد این قتل در رسانهها مطرح میشود؛ مطالبی که نشان میدهد چه روابط پیچیدهای در پشت صحنه این جنایت برقرار بوده است. به گزارش «وطنامروز»، بتازگی جاناتان هافمن، پژوهشگر مرکز بینالمللی Responsible Statecraft اعلام کرده است شبکه روابط اسرائیل برای دفاع از محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان در پی قتل جمال خاشقجی، روزنامهنگار منتقد سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول به دست تیم ترور سعودی در ۲۰۱۸ تلاش زیادی کرد؛ تلاشی که شاید برای نخستین بار در مستند The Dissident درباره جزئیات آن مباحث عمدهای مطرح شد؛ اینکه رژیم سعودی برای سرکوب مخالفان در فضای مجازی چگونه پیشرفتهترین بدافزارهای جاسوسی را در اختیار آلسعود قرار دادند. Dissident اگر چه تلاش میکند ابعاد قتل جمال خاشقجی را برای مخاطبان جهانی شفاف کند، در عین حال اشارههای قابل تاملی نیز به نوع مواجهه رژیم سعودی با منتقدان و مخالفان و تاثیر شبکههای اجتماعی در رخدادهای مربوط به بهار عربی دارد. برایان فوگل، کارگردان این مستند پیشتر توانسته است با «ایکاروس» اسکار مستند در نودمین دوره اسکار را از آن خود کند.
رفتن سراغ سوژه خاشقجی از منظری متفاوت از گزارشها و مستندهای دیگری که تاکنون درباره این سوژه ساخته شدهاند، از برجستگیهای dissident است. فوگل در این مستند سراغ مهمترین عضو از شبکه اینترنتی میرود که همراه با خاشقجی رویکردهای منتقدانهای را نسبت به رژیم سعودی در پیش گرفتهاند. «عمر عبدالعزیز» چهره منتقد سعودی راوی اصلی این مستند است؛ کسی که رژیم سعودی به واسطه هک کردن گوشی او متوجه روابط پیچیده شبکهای که خاشقجی ساخته است، میشود. سعودی نسبت به برنامههای آتی خاشقجی آگاهی کسب میکند و برنامهریزی قتل او را به شکلی باور نکردنی در کنسولگری عربستان در استانبول طراحی میکند. فوگل اما در پرداخت این سوژه با دقت جزئیات دیگری را نیز وارد مستند کرده است؛ اینکه یک رژیم بدوی مانند سعودی چگونه توانسته به روزترین نرمافزارها و سختافزارهای جاسوسی را از اسرائیل خریداری کند و از آن برای به دام انداختن جمعیت زیادی از مخالفان استفاده کند.
از گزارههای دیگری که در این مستند مطرح میشود تاکید بر قدرت جمال خاشقجی است. اینکه رژیم سعودی برای مقابله با او که در سال 2017 بیش از 7/1 میلیون دنبالکننده دارد، چگونه جمعیت قابل توجهی را برای فعالیت در راستای پروژههای بنسلمان استخدام میکند. براساس ادعای مستند، تنها 88 هزار حساب مرتبط با پادشاهی عربستان بعد از قتل خاشقجی در توئیتر بسته میشود. این عدد یعنی جمعیتی خیلی بیشتر از آن توسط «سعود القحطانی» برای تبلیغ اصلاحات ادعایی بنسلمان و مقابله با منتقدان در توئیتر فعالیت میکنند؛ شبکهای از مستخدمان رژیم سعودی که هر کدام با چند حساب فعالیت میکنند. فوگل از عبارت «هیولای توئیتری» و «لشکر مگسها» برای این افراد استفاده میکند. جایی از مستند میگوید: «وقتی چیزی انتقادی درباره دولت سعودی نوشته میشود، مگسها آنجا جمع میشوند تا vision_2030 # را که مربوط به اصلاحات بنسلمان است هشتگ کنند و آن را بالا بیاورند». به این ترتیب ارتش ترولها، علیه آزادی بیان ایجاد میشود.
یکی از تاکیدات قابل تامل در مستند نیز دلایل تمرکز رژیم سعودی بر شبکههای اجتماعی است. براساس آنچه در مستند مطرح میشود، از هر 10 عربستانی 8 نفر در توئیتر حضور دارند. رژیم سعودی درمییابد که با غلبه بر توئیتر میتواند بر واقعیت نیز غلبه کند و اینجا وظیفه خاشقجی که بعد از ظهور بنسلمان به مخالفی جدی برای او تبدیل شده است، تنها گفتن واقعیتهاست. همین برای سعودی هزینههای سنگینی به همراه دارد، چرا که خاشقجی و تنی چند از مخالفان سعودی به تنهایی به اندازه همه ارتش ترولهای بنسلمان که در طول مستند با عنوان mbs شناخته میشود، مخاطب و کارکرد دارند. آنها نام خود را زنبور گذاشتهاند تا با مگسها مقابله کنند. نقشه حذف خاشقجی در این شرایط صورتبندی میشود.
شناخته شدن او به عنوان چهرهای رسانهای، یکی از دلایل پرداخت به سوژه او برای مستندسازان است. Dissident چندمین مستندی است که درباره قتل خاشقجی ساخته میشود. خبرنگار بودن خاشقجی البته باعث شده مستندسازان نسبت به او دارای پیشفرضی مثبت باشند، چنانکه در هیچ یک از مستندها حتی او به عنوان چهرهای خاکستری نیز معرفی نمیشود و وجههای کاملا مثبت دارد؛ حتی زمانی که به عنوان یک توجیهگر برای رژیم پادشاهی عربستان عمل میکند و تا سالها مفسر تصمیمات پادشاهی شناخته میشود.
یکی از ویژگیهایی که در مستندهای دیگر بویژه در «پادشاه سکوت» (Kingdom Of Silence) درباره آن تاکید شده، تاثیری است که انقلاب کشورهای عربی که در شبکههای اجتماعی به بهار عربی شناخته میشد بر خاشقجی میگذارد. او در کشاکش انقلاب مصر در فوریه 2011 در میدان التحریر حضور دارد و مشاهده میکند که چگونه رژیم سعودی برای سرکوب مخالفان در روزهای پیش و پس از انقلاب به میدان آمده است. این اتفاقات شناخت تازهای از رژیم سعودی برای خاشقجی به وجود میآورد؛ شناختی که مقدمه تحرکات بعدی او میشود. روی کار آمدن بنسلمان عملا تحقق آزادی را در عربستان منتفی میکند. خاشقجی در یکی از برنامههای تلویزیونی میگوید: «من اصلا از دموکراسی حرف نمیزنم. من درباره ابتدائیات حرف میزنم، اینکه مردم حق داشته باشند متفاوت فکر کنند. فقط فکر». مستند تاثیرگذار Dissident واقعیتهای مهم دیگری را برملا میکند، اینکه ترامپ و ایالاتمتحده چگونه به خاطر قراردادهای تسلیحاتی در مقابل جنایت سعودی سکوت میکنند. از نقاط قوت این مستند اطلاعات جزیی و قابل توجهی است که از بخشهای پلیسی و دادگاهی در ترکیه به واسطه گفتوگو و آرشیو به نمایش درمیآید. اگرچه این مستند در عالیترین سطح، حیثیتی برای رژیم بنسلمان باقی نمیگذارد اما سکوت قابل تاملش درباره جنایتهای دیگر، آن گزاره معروف که به جورج بوش منتسب شده را یادآور میشود. بوش گفته بود میخواهم در حمله به عراق یک میلیون عراقی و یک دکتر دندان را بکشم (در برخی روایتها آمده یک زن بلوند). پرسیدند دکتر دندان برای چه؟ گفت دیدید گفتم کسی سراغ یک میلیون عراقی را نخواهد گرفت؟ در قضیه خاشقجی هم همین است. با وجود کشتار روزانه یمنیها توسط رژیم سعودی، هنوز جریان رسانهای دنیا آنچنان که باید درباره این موضوع حساس نشده است. Dissident این درد را بیشتر میکند.