printlogo


کد خبر: 240457تاریخ: 1400/8/27 00:00
دیوبند - بحرطویل کنکور

بود در شهر یکی دیو چهل کله و صد دم که ز هر کله برون آمده بُد شاخ، چهار و ز دُمش تیغ، چهار و به در آورده از آن شهر، دمار و شده بودند جوانان ز غریوش لت و پار و به هزار و صد و ده درد دچار و همه افکار که چون باید از این دیو گذر کرد و به سر منزل مقصود رسید و به چه بال و پری از ضربت آن شاخ پرید. از هیجانش دو سه تن کور و یکی سخت زمین‌گیر ولی دیو سه روز از همه سال برون بود و سپس باز به خواب اندر و نامش شده کنکور.
در آن شهر تنی چند همه نیک و برومند همه ساکن دربند همه صاحب صدها روش تست متدمند کمی اهل زد و بند بگفتند جوانان بشتابید که راه گذر از دیو چنین است و چنان است چه آسان و روان است کمی گرچه گران است ولی هر که به غایت نگران است و اگر درس نخوان است بر این شیوه برد دست و خیالش همه راحت که ببُرّد کمر و گردن آن دیو به ساطور.
ولی عده دیگر همه اندر عجب و سخت شگفت آمده بودند که چون است؟ که چون دیو بخوابد نرود هیچ کسی سم به درونش بچپاند که شود حذف؟ یکی گفت نه! این دیو بوَد گونه نایاب و بوَد کشتن او ضد تمدن! و یکی طرح جدید است که آن دیو که هر سال فقط پا شده یک بار ز خوابش، اگر از خواب دو دفعه بپرد مساله حل است و دگر استرس و ترس همه در رود و حال همه خوب شود بالاخص آن دسته که هستند متدمند، همه ساکن دربند، همه نیک و برومند و هر کس که حسود است شود چشم بدش کور.

Page Generated in 0/0068 sec