عباس اسماعیلگل: در گفتوگوهای فرهنگی کم پیش نمیآید که در توضیح وضعیت برخی محصولات هنری و فرهنگی از تعبیر «حیف کردن سوژه» استفاده شود. واقعیتش این است آثاری که سوژههای مهم را حیف میکنند نیز کم نیستند. اما چرا این اتفاق میافتد؟ چرا درباره برخی تولیدات فرهنگی براحتی میتوان از «حیف شدن» صحبت کرد؟ این تولیدات چه ویژگیهایی ندارند که باید داشته باشند یا فاقد چه مؤلفههایی هستند که اگر داشتند دیگر حیف نمیشدند؟
پاسخ به این سوال شاید در این مجال نگنجد اما میتوان در این باره چند تذکر داشت. پخش هر شبی سریال که از مقطعی در اواخر دهه 80 به روال شبکههای سیما تبدیل شد، به فرآیند تولید سریالها سرعت داد؛ این افزایش سرعت در تولید اما در عمده موارد با افزایش کیفیت همراه نبود. حتی کیفیت در همان سطح سابق هم باقی نماند و رفتهرفته کیفیت سریالها کاهش یافت. سپس سریال شبانه معنای متفاوتی پیدا کرد؛ آنچنان که یک دستهبندی نانوشته در تلویزیون به وجود آمد. سریالهای الف ویژه، الف فاخر و برخی سریالهای ویژه روند متفاوتتری از برآورد، متن و تولید را طی میکردند و سریالهای هر شبی در ساختاری متفاوتتر و با توجهی کمتر تولید شدند. تیم تولید هم البته در اینکه کار با چه درجهای از کیفیت تولید شود، موثر بود. چهرههای موثرتر و کاربلدتر زمان بیشتری را برای تولید سریال تقاضا میکردند و تیمهایی که تولیدات سطح پایینتر داشتند، در زمان کوتاهتری به خروجی میرسیدند و میرسند. این روند فعلا در تلویزیون ادامه دارد.
با این توضیحات شاید بتوان گفت هرشبی شدن پخش سریالها از تلویزیون یکی از اصلیترین دلایل کاهش کیفیت مجموعههای تلویزیونی بوده است. به این گزاره دقت کنید که وقتی قرار است شما هر شب از حداقل ۳ شبکه تلویزیون سریال پخش کنید، نیازمند این هستید که همزمان نزدیک به 100 سریال در یکی از مراحل تولید از طرح و ایده و نگارش تا مراحل مختلف تصویربرداری و تدوین داشته باشید. این فرآیند طبعا با امکانات فعلی تولیدی از منابع انسانی و تجهیزات تا محتوا امکانپذیر نیست. اجبار بیشتر هم ممکن است به کمتر شدن کیفیت بینجامد؛ اتفاقی که در حال حاضر منجر به تصمیمی از سوی ریاست سازمان صداوسیما شده که در ابتدا ممکن است کمی عجیب به نظر برسد اما وقتی دغدغه ساخت سریال باکیفیت مطرح میشود، این تصمیم را احترامبرانگیز تلقی میکنیم، چرا که همین دغدغه شدن کیفیت گامی رو به جلو در صنعت سریالسازی تلویزیون است. با این توضیحات میتوان این تذکر را مطرح کرد؛ وقتی برای سوژههای مهم کار کمکیفیت تولید میشود، تقریبا تفاوتی با تولید نشدن کار برای آن سوژه ندارد و گاهی حتی شرایط را برای ساخت اثری باکیفیت برای آن سوژه نیز سخت میکند. برای مثال در سالهای گذشته آثاری برای ماجرای تسخیر لانه جاسوسی ساخته شد که خود تلویزیون راضی به بازپخش آنها نیست. این اتفاق نزدیک شدن به آن سوژه را نیز سخت کرده است. یا سال گذشته سریالی درباره یکی از شهدای هستهای ساخته شد که از کیفیت قابل توجهی برخوردار نبود. شاید کسی هم اسم آن سریال را به خاطر نیاورد و در آینده نیز تلویزیون علاقهای به بازپخشش نداشته باشد. اینگونه است که تاکید میکنیم برای سوژههای ماندگار، حتما باید کار ماندگار ساخت اگر نه همان که در ابتدا گفتیم اتفاق میافتد و سوژه، حیف میشود!