سعید ساداتی: «راهحلهای کوتاهمدت یک ماهه و ۱۰۰روزه برای حل مشکلات و معضلات اقتصادی، اجتماعی و سیاست داخلی و خارجی در دولت تدبیر و امید پیشبینی شده است که با این برنامه ما میتوانیم در یک فرصت کوتاه شاهد تحول اقتصادی باشیم». این وعدهای بود که حسن روحانی در روزهای تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری سال 92 به مردم داد؛ وعدهای که هیچ وقت عملی نشد اما همین قول نافرجام کافی بود تا عدد 100 در ادبیات سیاسی کشور ماندگار شود.
به گواه اکثر کارشناسان و اقتصاددانان، وعده حل مشکلات طی 100 روز یکی از مضحکترین و بیپایهترین وعدههای یک فرد به عنوان رئیسجمهور است. رهبر حکیم انقلاب نیز یکی از جدیترین مخالفان وعدههای توخالی برخی نامزدها هستند تا جایی که سال 94 اعتراضشان را صراحتا اینگونه بیان کردند: «وعدههای غیرعملی ندهند. بعضی نامزدها وعدههایی به مردم میدهند که خودشان هم میدانند از دست آنها ساخته نیست، شما که نمیتوانی این وعده را عملی کنی، چرا به مردم وعده میدهی؟ چرا مردم را امیدوار میکنید به چیزی که میدانید نخواهد شد؟ گاهی وعدههای غیرقانونی میدهند. [میگویند] فلان عمل را انجام میدهیم، در حالی که میدانند آن عمل خلاف قانون است؛ یا خلاف قانون اساسی است، یا خلاف قانون عادی است؛ وعدههای اینجوری هم ندهند».
هر چند سیدابراهیم رئیسی هیچگاه مانند رئیسجمهور پیشین وعده 100 روزه به مردم نداد اما اذهان چشمانتظار بود تا ببیند پس از گذشت 100 روز از روی کار آمدن دولت جدید چه گرههایی از کار مردم باز میشود. شاید عدهای واکسیناسیون عمومی را مهمترین دستاورد دولت در این مدت عنوان کنند اما به عقیده نگارنده، مهمترین اتفاقی که در طول این یکصد روز ابتدایی افتاد، بازگشت اعتماد عمومی به نهاد اجرایی کشور بود. هیچکس ماجرای آبان 98 را فراموش نمیکند. شاید روزی که رئیسجمهور با لحنی تمسخرآمیز خطاب به مردم گفت: «خود من هم صبح جمعه متوجه شدم!» نفهمید چه تیشهای به ریشه اعتماد افکار عمومی به عالیترین نهاد اجرایی کشور زده است.
اتفاقات آبان 98 را با ماجرای هک سامانه سوخت و اعتراضات مردمی اصفهان میتوان مقایسه کرد. اینکه در زندگی عادی و روزمره مردم خلل وارد شود و آنها را عصبانی و معترض کند امری طبیعی است اما نوع رفتار اعتراضآمیز آنها تنها و تنها به یک موضوع ساده برمیگردد و آن اینکه دولتمردان را در کنار خود یا مقابل خود ببینند. مردم آبان 98 دولتمردان را در جایگاهی دیدند که نگاه بالا به پایین دارند و همین نگاه متکبرانه بیشتر مردم را عصبانی کرد اما در نقطه مقابل، آبان 1400 وقتی شخص اول اجرایی کشور یک اجلاس مهم بینالمللی را رها میکند و دوشادوش مردم در پمپبنزینها حاضر میشود، ماجرا متفاوت میشود.
البته اعتماد عمومی به دولتمردان یکشبه حاصل نمیشود اما مردم ایران در طول تاریخ ثابت کردهاند قدرشناسند و اگر برایشان یک قدم برداشته شود، آنها دهها قدم برای دولت و حکومت برمیدارند. نمونه بارز این قدرشناسی را میتوان در مراسم تشییع پیکر مقدس شهید حاجقاسم سلیمانی مشاهده کرد؛ روزی که همه ایران برای مردی که خودش را وقف همه ایران کرده بود بسیج شد و به خیابان آمد. 100 روز ابتدایی دولت رئیسی هم همین است؛ مردم تفاوت قائل میشوند بین رئیسجمهوری که «صبح جمعه» متوجه اخبار میشود با رئیسجمهوری که حتی آخر هفتهاش هم تعطیل نیست و به قلب مردم سفر میکند.
هر چند دولت فعلی نقاط ضعف زیادی دارد اما باید بابت بازگشت این اعتماد عمومی به حاکمیت قدردان دولتمردان فعلی بود. به جرأت میتوان گفت این بزرگترین چالش رئیسی در آغاز به کارش در دولت بود. قطعا حل مشکلات اقتصادی- سیاسی- اجتماعی بدون اعتماد مردم غیرممکن است. وضعیت بحرانی امروز یک عمل جراحی سنگین میطلبد؛ عملی که اول باید پای اعتماد بیمار به طبیب در میان باشد؛ بعد تبحر طبیب.