printlogo


کد خبر: 240800تاریخ: 1400/9/6 00:00
قربانی ملکه حسود
درباره فیلم سینمایی «اسپنسر» که نگاهی تازه به دربار بریتانیا دارد

محمدرضا کردلو:  نظراتی که درباره خانواده سلطنتی و شخص ملکه بریتانیا هر روز به نحوی در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود، تصویری از کاخ باکینگهام را برجسته می‌کند که با آنچه پیش‌تر از مرگ مشکوک دایانا اسپنسر از دربار بریتانیا منتشر می‌شد، بسیار متفاوت است. یکی از نقاط جدی تغییر نگاه مردم حداقل در بریتانیا و مجموعه اروپا نسبت به ملکه و دربار بعد از تصادف مرگبار دایاناست چرا که بسیاری از مردم به خاطر تقابلی که میان ملکه با دایانا پیش آمده بود و جدایی او از چارلز، حدس‌هایی درباره چرایی این مرگ می‌زدند. اینکه طبیعی نبود راننده اتومبیل دایانا ۳ برابر حد مجاز مشروبات الکلی مصرف کند و اینکه دایانا به یکی از دوستانش نامه بنویسد و ماه‌ها پیش از این اتفاق از سر به نیست شدنش خبر بدهد، هر یک می‌توانست شاهدی بر جدی بودن این فرضیه باشد اما عملا دادگاهی که بتواند به این ماجرا ورود کند و نظری متفاوت با آنچه دربار بریتانیا می‌خواهد بدهد، وجود نداشت. چند سال قبل‌تر از این اتفاق، هنگامی که چارلز به روابط پنهانی خود با «کاملیا پارکر بولز» اعتراف کرد دیگر دایانا هیچ امیدی به زندگی مشترک‌شان نداشت. همان موقع بار دیگر اختلالات گوارشی سراغش آمد. او حتی در این دوران که رفت و آمد مکرر کاملیا پارکر را به قصر شوهرش می‌دید، چند بار دست به خودکشی زد، دایانا کمی بعد خودش را از شوهرش و دربار جدا دید. فیلم سینمایی «اسپنسر» که پابلو لارائین شیلیایی بر اساس متنی از استیون نایت بریتانیایی آن را ساخته است، در روایتی که از دایانا ارائه می‌دهد، به این مقطع می‌پردازد؛ چند روز در ایام کریسمس 1991 که بازنمایی تصویری از بخش مهمی از دوران زندگی چارلز و دایاناست. آن ۳ روز، در همه زندگی دایانا تکرار شده است. پس از مواجهه شدن با خیانتی که نسبت به او از سوی چارلز رخ داده بود. 
اسپنسر در عین حال که روایتی تازه از زندگی دایانا در سال‌های پایانی زندگی‌اش در خانواده سلطنتی است، مسائل مهمی را درباره دربار بریتانیا برجسته می‌کند. رویکرد روانشناسانه‌ای که در توصیف دایانا، دربار، ملکه و... در فیلم اتخاذ شده از ۲ جنبه قابل بررسی است. اگر با پیشفرض حذف دایانا توسط ملکه، به این فیلم نگاه کنیم، با دایانا که «کریستین استوارت» بخوبی از پس نقشش برآمده، همراهی بیشتری خواهیم داشت، چرا که رویکردهای دیکتاتورمآبانه و سنت‌های احمقانه ملکه چیزی نیست که نسبت به آن بی‌تفاوت باشیم. خیلی بیش از اینها نیز درباره ملکه و رفتارهای تسلط‌گرایانه‌اش حرف و حدیث و مصداق وجود دارد. این فیلم هم بخوبی این گزاره را به تصویر می‌کشد. در عین حال وجه دیگری نیز از این نوع پرداخت روانشناسانه می‌تواند مورد توجه و تامل قرار بگیرد، آن هم برای شرایطی است که بدون پیشفرضی درباره ملکه و دربار و بدون شناخت از ملکه به تماشای این فیلم بنشینیم. در آن شرایط با چه پدیده‌ای مواجهیم؟ شخصیت اصلی ما دایانا اسپنسر از ابتدا گویی یک دیوانه مالیخولیایی است؛ کسی که اختلالات روانشناختی دارد و اسیر شک‌های زنانه است؛ شک نسبت به خیانتی که همسرش درباره او مرتکب شده است. در این صورت مخاطب عادی ممکن است کمی هم به ملکه حق بدهد؛ با آنکه متوجه این موضوع می‌شود که سنت‌هایی که ملکه اصرار به انجام آنها دارد، کاملا احمقانه و خشک است و «مفرح» عنوان می‌شود. 
در عین حال وزنه اسپنسر، در موازنه میان ملکه- دایانا، به نفع دایانا سنگین‌تر است و نسبت به او سمپاتیک‌تر است، چرا که میان ملکه و دربار تفاوتی قائل نمی‌شود. در توصیفات اولیه‌ای که دایانا درباره کاخ ساندرینگهام (یکی از کاخ‌های سلطنتی) به هری و ویلیام (فرزندانش) ارائه می‌دهد، گزاره‌های قابل تاملی مطرح می‌کند. از آن جمله که «اینجا آینده‌ای وجود ندارد و گذشته و حال هم یکی است». این گزاره تصویر روشنی از زندگی در کاخ‌های سلطنتی ارائه می‌دهد. در سکانسی میان مواجهه دایانا و ملکه الیزابت، دایانا از زیبایی ملکه در برنامه تلویزیونی تعریف می‌کند اما ملکه صراحتا مخالفت خود را با مساله زیبایی مطرح می‌کند. همه مراسم عمده در کاخ، معطل لباس پوشیدن دایاناست. مساله لباس و در شأن بودنش آنقدر جدی است که در جایی دایانا خطاب به یکی از خدمه که به زیبایی‌اش اشاره می‌کند، می‌گوید: «زیبایی به درد خاصی نمی‌خوره، زیبایی تو لباسیه که می‌پوشی». 
تلاش ملکه برای تسلط بر دایانا جایی از فیلم جنبه نمادین پیدا می‌کند و معنای تسلط بر کل جامعه بریتانیا از آن برداشت می‌شود؛ تسلطی همراه با استبداد. دایانا به زیبایی لباس ملکه اشاره می‌کند. ملکه برای اینکه تسلط و برتری خود نسبت به دایانا را نشان دهد، با رفتاری که «حسادت» در آن برجسته است، با تبختر به دایانا می‌گوید: «از تو زیاد عکس می‌گیرن! نه؟ ولی بدون تنها تصویری که اهمیت داره اونی هست که روی اسکناس 10 پوندی می‌ذارن. وقتی اون عکس رو می‌گیرن، متوجه می‌شی تنها چیزی که هست پوله، نه زیبایی». 
گرفتن جانب دایانا به‌رغم ارائه تصویری مالیخولیایی از او، در مواجهه‌ای که از او با چارلز تصویر می‌شود هم وجود دارد. دایانا در توضیح شرایط زندگی خودش با چارلز می‌گوید: «یه شاهزاده توی شکمت می‌کارند و میرن پی کارشون». این مساله ارجاعی به ارتباط پنهانی چارلز با کامیلا پارکر دارد و خیانتی که در طول فیلم ممکن است نسبت به واقعیت داشتن آن تردید کنیم و این ایهامی است که توسط فیلمساز برجسته شده است؛ حال آنکه سلامتی روانی دایانا اتفاقا با شک او درباره این ارتباط آشکار می‌شود. سال‌ها بعد زمانی که چارلز پس از مدت‌ها ارتباط مخفیانه بالاخره در سال 2005 با پارکر ازدواج می‌کند، مشخص می‌شود دایانا راست می‌گفت ولی گویی قرار بود به عاقبت یکی دیگر از زنان پادشاهی بریتانیا که سرنوشتی تقریبا مشابه دارند، دچار شود. اشاره‌ای که به «آن بولین» همسر هنری هشتم و سرنوشت او شده است از این منظر دارای اهمیت است. فیلم به ما اینطور می‌گوید که آن بولین با اتهام ناروای خیانت و ارتباط نامشروع، توسط هنری هشتم گردن ‌زده می‌شود. در حالی که کسی که گناهکار بود و خیانت کرده بود، هنری هشتم بود نه آن بولین. گویی پیدا کردن این مشابهت میان هنری هشتم و چارلز و عدم تغییر در دربار بریتانیا طی چندصدسال، توانسته تمثیل آن بولین را به رفتار، زندگی و زمانه دایانا نسبت دهد. 
اینکه چارلز در انتقاد از رفتار دایانا به صلاح مملکت اشاره می‌کند، نمادی از گره زدن خواست‌های ملکه به فضای کلی حکومت در بریتانیاست. 
اتفاقاتی که این روزها شاهزادگان ویلیام و هری تجربه می‌کنند، تاثیری جدی بر فیلم اسپنسر گذاشته است. هری همان کاراکتری است که در کودکی هم دل خوشی از دربار ندارد و منتظر است به نحوی از شر دربار و ملکه و چارلز خلاص شود. ویلیام که ماندن در کاخ باکینگهام را به صلاح دیده، در نوجوانی هم محافظه‌کار است و به مادرش توصیه می‌کند برخوردهای دربار و ملکه را جدی بگیرد. گویی آینده این ۲ نیز به رفتار گذشته آنها گره خورده است. پایان‌بندی هم متفاوت از آن چیزی است که درباره فیلم‌های مربوط به دایانا پیش‌بینی می‌کنیم. این فیلم با تصادف و مرگ دایانا تمام نمی‌شود و با تلاشی که برای ادامه زندگی با فرزندانش می‌کند، برجسته می‌شود. یعنی او می‌خواهد زنده بماند. حالا این بخش می‌تواند تخیلی باشد یا نباشد. با وجود چند اقدام به خودکشی در دوران زندگی با چارلز اما در تصمیمی که او برای زنده ماندن گرفته تردیدی نیست. 
در نهایت، پیام اسپنسر را شاید بتوان در گزاره‌ای که دایانا در سکانس‌های نزدیک به پایان در گفت‌وگو با مگی (یکی از خدمه‌هایش) مطرح می‌کند، جست‌وجو کرد. دایانا در پایان می‌گوید: «هر چی بیشتر بگذره با کلمات کمتری توصیفت می‌کنن». حالا هر چه زمان می‌گذرد، تصویر از ملکه شفاف‌تر می‌شود؛ الیزابت حسود.
***
مواجهه‌های اخیر با کاخ باکینگهام صریح‌تر از گذشته است
تاج بی‌محل
در سال‌های اخیر مواجهه با خانواده سلطنتی صریح‌تر از گذشته شده است. با این حال نحوه برخوردهای دربار بریتانیا و کاخ باکینگهام هنوز از موضع پیشین است. حاشیه‌ای که در دسامبر گذشته برای فصل چهارم سریال «تاج» محصول مشترک آمریکا و بریتانیا به وجود آمد، شاهدی بر این مدعاست. «تاج»، داستان سلطنت ملکه الیزابت دوم در انگلستان را به تصویر می‌کشد. فصل اول این مجموعه، شامل ۱۰ قسمت یک ساعته است که ۴ نوامبر ۲۰۱۶ منتشر و با استقبال بالای مخاطبان روبه‌رو شد. پس از استقبال تماشاگران از این سریال و همچنین مورد ستایش قرار گرفتن از سوی منتقدان، فصل دوم «تاج» بلافاصله سفارش داده شد و دسامبر ۲۰۱۷ به نمایش درآمد و پس از آن فصل سوم هم تولید و پخش شد و در نهایت فصل چهارم این مجموعه سال گذشته در اوج شیوع ویروس کرونا در سراسر جهان در قالب نمایش خانگی از سوی شبکه نتفلیکس منتشر شد. سریال «تاج» زندگی ملکه الیزابت دوم را از زمان عروسی وی در سال ۱۹۴۷ تا به امروز نمایش می‌دهد. فصل چهارم سریال «تاج»، بازه تاریخی بین ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۰ را روایت می‌کند و در آن شاهد دوران نخست‌وزیری مارگارت تاچر و معرفی لیدی دایانا اسپنسر، همسر پرنس چارلز و مادر پرنس ویلیام و پرنس هری هستیم. اتفاقات فصل چهارم سریال دهه ۸۰ میلادی را به تصویر می‌کشد که مارگارت تاچر، نخست‌وزیر بریتانیا بود و در این دهه دایانا با شاهزاده چارلز ازدواج کرد که در این فصل شاهد نمایش مشکلات بین چارلز و دایانا هستیم. در این فصل پرداختن به زوایای پنهان روابط سیاستمداران دهه ۸۰ میلادی بریتانیا حسابی خبرساز شد و اعتراض دولتمردان و برخی اعضای خاندان سلطنتی بریتانیا را به همراه داشت. از جمله جنبه‌های بحث‌برانگیز این سریال می‌توان به زمان‌بندی رابطه پرنس چارلز و کامیلا پارکر بولز در زمان ازدواج چارلز با پرنسس دایانا و همچنین آزار‌های کلامی او نسبت به دایانا اشاره کرد.  واکنش‌ها و موضع‌گیری‌هایی که در قبال این فصل از سریال تاج شد هم در نوع خود جالب بود. شبیه مواجهه‌ای که کاخ باکینگهام با گفت‌وگوی مگان و هری با اپرا وینفری داشت و به نوعی آن را غیرواقعی دانسته بود. درباره سریال «تاج» هم موضع وزیر فرهنگ بریتانیا جالب است: «سازندگان سریال «تاج» که درباره زندگی ملکه الیزابت و دیگر اعضای خانواده سلطنتی بریتانیا ساخته شده، باید به بینندگان بگویند که ماجرا‌هایی که می‌بینند، الزاما واقعیت نبوده و داستان است!» یکی از چهره‌های ناشناس نزدیک به پرنس چارلز به دیلی‌میل گفت: بسیار شرورانه است که پیتر مورگان، نویسنده سریال به طور مشخص دارد از سرگرمی سبک‌سرانه برای پیش بردن یک هدف جمهوری‌خواهانه کاملا واضح استفاده می‌کند و مردم این را نمی‌بینند. وی اضافه کرد: مردم در چند فصل اول به سریال جذب شدند و حالا دیگر نمی‌توانند ببینند چطور دارند گول می‌خورند. این یک پروپاگاندای بسیار پیچیده است.  اما یکی از نکات قابل توجه را «جنی باند»، خبرنگار سابق خانواده سلطنتی گفته است: «می‌ترسم برخی بینندگان این سریال را به عنوان یک مستند قلمداد کنند». و همه اینها یعنی تلاشی برای غیرواقعی دانستن همه آنچه درباره دربار بریتانیا گفته می‌شود!

 


Page Generated in 0/0075 sec