printlogo


کد خبر: 240825تاریخ: 1400/9/7 00:00
«آزادی خرمشهر» کتابی است کوچک و جمع‌وجورکه اطلاعات مهمی درباره این واقعه به مخاطب می‌دهد
صیاد خرمشهر

طاهره راهی: نمی‌دانم شما زمان ترور امیر شهید صیاد شیرازی چند ساله بودید، من اما سال 1378 تازه وارد دبیرستان شده بودم و عید همان سال با هم‌کلاسی‌ها از سوی مدرسه به اردوی راهیان نور رفته بودیم. آن عید نخستین‌بار بود به مناطق جنگی ‎می‌رفتم و خب! همراه ما راوی‌ها نیز بودند. از طلائیه و شلمچه تا فاو و اروند و دهلاویه، فکه و مسجد خرمشهر می‌بردندمان و راوی‌ها، همان رزمندگان دوران جنگ، خاطره‌های ناب و به‌یادماندنی برای‌مان روایت می‌کردند. در مسجد خرمشهر یکی از رزمندگان از عملیات آزادسازی شهر گفت و تعداد اسرا و تجهیزاتی که از عراق در شهر مانده بود و البته از همکاری سپاه و ارتش در آن عملیات. گمانم آنجا بود که برای نخستین‌بار نام صیاد شیرازی به گوشم خورد... دوست داشتم بیشتر بشناسمش و از نقش او در آزادسازی خرمشهر بعد از 576 روز اشغال بدانم اما نمی‌دانستم تنها چند روز بعد، او دیگر نخواهد بود و در یک عملیات، ترور و ‌شهید خواهد شد. من او را نشناخته از دست داده بودم و بعد از آن همیشه به دنبالش بودم. برای همین با چاپ هر کتابی که نامی از او بود، سر از پا نمی‌شناختم. مانند کتاب «ناگفته‌های جنگ» نوشته‌ای از ناگفته‌هایی که توسط شهید صیاد شیرازی روایت شده بود. اما آنچه من را برآن داشت تا برای‌تان از خاطرات آن روزها بنویسم این کتاب نیست، بلکه بخشی از آن است که از آزادسازی خرمشهر می‌گوید و به صورت کتابی کوچک و کم‌حجم با عنوان «آزادی خرمشهر» در انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است؛ روایتی از شهید صیاد شیرازی از مراحل آزادسازی خونین‌شهر و همکاری سپاه و ارتش در آن عملیات که یکی از بزرگ‌ترین عملیات‎های دوران جنگ بود. 
شهید در این روایت کوتاه، ناگفته‌هایی نظامی از عملیات بیت‌المقدس را بیان کرده و خواننده را با مناطقی که در آنها پیشروی صورت‌گرفته آشنا می‌کند، حتی اگر به خوزستان هم نرفته باشد: «قرارگاه عملیاتی مشترک ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، منطقه وسیعی را برای عملیات بعدی - عملیات کربلای ۳ که بیت‌المقدس نامگذاری شد- طراحی کردند. این منطقه، از شمال، از حاشیه هورالعظیم، امتداد روخانه نیسان، رودخانه کرخه نور تا جاده اهواز به طرف خرمشهر و بعد رودخانه کارون ادامه پیدا می‌کرد». شاید بسیاری ندانند در ابتدای عملیات امکان شکست نیروهای ایرانی بوده، آن هم زمانی که نیروهای سپاهی و ارتشی هر کدام جداگانه و بدون طرحی مشترک عمل کرده‌اند: «پرسیدیم چه شده؟ گفت: بچه‌ها رفته‌اند و عمل کرده‌اند. اولش بد نبود ولی الان گیر کرده‌اند و هر کاری که می‌کنیم، کارشان پیش نمی‌رود». اما آنچه در ادامه و اصل عملیات بیت‌المقدس باعث پیروزی و آزادسازی شهر شد، متحد و همراه شدن ۲ نیروی نظامی کشور، سپاه و ارتش بود، همانگونه که در خاطرات امیر آمده است: «عملیات متوقف شد. فرماندهان را توی قرارگاه قائم جمع کردیم و به آنها تذکر محکم دادیم که خدا را شکر که هیچ‌کدام موفق نشدید. اگر هرکدام موفق شده بودید، برای ما موفقیت نبود. موفقیت فقط در گرفتن زمین و اسیر و این چیزها نیست، موفقیت در این است که همه برای خدا، با هم باشیم. یا با هم پیروز می‌شویم یا شکست می‌خوریم. هم پیروزی معنی‌اش بیشتر است، هم شکستش قابل تحمل است. بالاتر از همه اینها، خدا راضی می‌شود، وقتی دستورش را درست اجرا کنیم».
«آزادی خرمشهر» یک کتاب کوچک و کم‌حجم است که در آن انسانی بزرگ از کاری بزرگ حرف می‌زند. در اصل می‌توان گفت این کتاب برشی از واقعیت بزرگی است که سپهبد شهید صیاد شیرازی در کتاب «ناگفته‌های جنگ» بیان کرده است. هر چند در بخشی از این کتاب 40 صفحه‌ای به حمله اسرائیل به لبنان و رفتن و بازگشت نیروهای ایرانی اشاره شده اما اصل موضوع کتاب به مراحل مختلف عملیات بیت‌‌المقدس می‌پردازد و بیان می‌کند که چگونه با این عملیات، قدرت ایران به دیگر کشورها نشان داده شد، به گونه‌ای که صحنه سیاست به نفع جمهوری اسلامی ایران برگشت؛  نکته ظریفی که رهبر انقلاب به آن اشاره کرده‌اند: «تا موقعی که خرمشهر را آزاد نکرده بودیم، تصور دشمنان ما و جهان غیراسلام و مخالفین جمهوری اسلامی غیر از این بود. همه می‌گفتند که اینها توان و قدرت آن را ندارند که بتوانند عراقی‌ها را دفع کنند. وقنی خرمشهر آزاد شد، اصلا ورق برگشت. صدام هم کاملا تغییر موضع داد. صدامی که دم از قادسیه و پیروزی می‌زد، یکدفعه دم از پایان قادسیه زد و به خودش 10 روز مهلت برای برگشتن به عقب داد!» شهید صیاد شیرازی در انتهای خاطراتش، دلیل پیروزی نیروهای ایرانی در عملیات‌های مختلف و دیدن صحنه‌های معجزه‌گونه را جنگ و جهاد در راه خدا می‌داند: «در جنگ در راه خدا، پیروزی کاملا میسر است. کلیدش هم آیه شریفه «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ» است. کلید پیروزی همین است؛ اخلاص در رزمندگان، وحدت، یکپارچگی، استقامت و اطاعت از ولایت. توکل هم به خدا باشد». 
زمانی که این کتاب کم‌حجم و کوچک را ‌خواندم، حسرت بیشتری خوردم که چرا اینقدر دیر او را شناخته‌ام، اویی که زندگی‌اش با انقلاب از همان ابتدای دهه 50 گره خورده بود و در جنگ شجاعت‌های زیادی از خود نشان داده است. اویی که نه‌تنها فرمانده‌ای با درایت در مبارزه و جنگ، که صیاد دل‌ها و خرمشهر بود. 

Page Generated in 0/0059 sec