آبان نامجو: «منصور»، داستان زندگی شهید ستاری است؛ مردی که بنا به روایت شاهدان تاریخ در دوران جنگ با شخصیتی کاریزماتیک، منجر به پیش رفتن ماجراهایی شد که علاوه بر همراهی برخی نزدیکان، متکی به وجود متمایز خودش بود. «منصور» با تمرکز بر همین کاریزمای ذاتی و شمایل متفاوت یک تیمسار نیروی هوایی سعی در شناساندن شهید ستاری به مخاطب و در عین حال پرداخت قهرمانانهای از او دارد؛ اتفاقی که البته با موفقیت اجرا شده و تیمسار ستاری با بازی قابل قبول «قصابیان» یک قهرمان در قاب سینماست با رفتارهایی که خون و روح دارد، متمایز است و مخاطب را به وجد میآورد. نگاه کنید به سکانس باز کردن پلمب و آن دیالوگ تند و تیز خطاب به نماینده دادستان که اتفاقا در شبکههای اجتماعی هم بارها نقل شده، یا سکانسی که تیمسار ستاری را در محاصره اعضای شورای عالی امنیت ملی میبینیم و او در نهایت فاعلیت و کنش، کار خودش را میکند و از آنچه که در سوله تعمیرات ایجاد کرده دفاع میکند؛ موضوعی که وزارت دفاع قصد تصاحب آن را دارد و او با تمام وجود پایش ایستادگی میکند، یا اصلا آن سکانس نمونه یقهگیری از درجهداری که با حضور در مراسم زیارت عاشورا قصد وقتکشی دارد و تیمسار ستاری او را روی زمین میکشد و خب! این طبعا به مذاق مخاطب خسته از اهمالکاریهای تمام این سالها جذاب خواهد بود.
اگرچه شاید فضای پرداختی که حول شخصیت شهید ستاری قرار گرفته خیلی مردانه و مختص فضای کاریاش شده و تقریبا در یک ساعت اول داستان نشانی از هیچ زنی نیست اما این احتمالا برگرفته از نگاه کارگردان است که بیشتر مستندساز بوده و درام را به شکل یک کار شبهمستند جلو برده است. انگار عامدانه از فضاسازیهای ملودرام پرهیز کرده، شاید هم این تمهید در جهت ایجاد تمرکز بر سیر اصلی روایت بوده؛ روایت تیمساری که تاکید بر تولید داخلی دارد، در واکنش به دلالان تحریم قاطع برخورد میکند، با سربازان صفر همپیاله میشود و اصلا یادآور شکلی از مردمی بودن است که طی سالهای اخیر هم نمادهای زیادی داشته.
در اکثر نظراتی که پیرامون فیلم شکل گرفته هم اتفاقا بیشتر درباره مضمون صحبت شده، به عبارتی نگاه فیلم بیشتر محل مناقشه بوده تا فرم روایت. طبیعی هم هست که فیلمی که به گذشتهای نه چندان دور میپردازد و حتی پای شخصیتهایی چون هاشمیرفسنجانی و آیتالله خامنهای به آن باز میشود، تا حدی جنجالی باشد.
به هر حال از حیث گفتمان موجود در فیلم هم میشود حرفهای بسیاری زد؛ گفتمانی که تکیه زیادی بر مفهوم «استقلال» دارد، همین امروز و همین حالا هم این گفتمان طرفداران بسیاری دارد و اصلا در سیستم موجود با وجود تحریمها، صحبت کردن از «استقلال» برای عده بسیاری جذاب بوده است. حالا که شمایل قهرمانانه چنین مفهومی روی پرده جان گرفته، خیلی واضح و عیان است که بحثبرانگیز میشود، در واقع فیلم از لحاظ مضمونی در کانون یک دوقطبی ایستاده؛ طرفداران ۲ نوع نگرش نسبت به حکومتداری و باقی قضایا.
در هر صورت دوره مشق کردنهای محصولات «اوج» رو به اتمام است و کارهایی صریحتر و البته حرفهایتر خواهیم دید. حالا آن لکنت در بیان مضامین از بین رفته و البته کمی هم از حجم شعارزدگیها کم شده و زبان و لحن سینماییتر است و باید منتظر واکنش مخاطب بود.