دوباره پاییزه، حرفای پر از غم میزنیم
هی به حال خودمون میباریم و نم میزنیم
دوباره پاییزه و نگاهمون به آسمون
داریم از دود خفه میشیم، تازه ماسکم میزنیم
روزی انگاری دو دوز واکسن اجباری باشه
ص̓با ذرات معلق، شبا هم سم میزنیم
چرا پس کلیهمون اینه و اونه ریهمون
جای دود و زهرماری، ما که زمزم میزنیم
آقایون مسؤولا برین کنار که باد بیاد
خودمون جای شما حرفای مبهم میزنیم
بلدیم گاهی بگیم آمار آلودگی رو
گاهی هم به جاتون از اوضاع باد دم میزنیم
اقلا شبیه بایدن اینا، خودکفا بشین...
بسه، گندش دراومد، خیلی داریم هم میزنیم
پاییزه، پر از هوای خاطرات ما ازت!
میشه دل به جاده زد، اما ماها کم میزنیم
نه اهل شمالیم، اما فی سمومٍ و حمیم
اینا رو اگه بریم ته جهنم میزنیم
قاطی دی اکسید و مونوکسیدای شهرمون
یه ریزه اکسیژنم داریم، دورِ هم میزنیم