مالک شیخی: شاید هیچ ملتی مانند ما، استعداد کور کردن چشم به قصد اصلاح ابرو را نداشته باشد. آنچنان که هر بار بحرانی بر جامعه آوار میشود بدون هیچ برآوردی، نظرات غیرکارشناسی از آسمان و زمین میروید و به جای حل مشکل، دستاورد دیگری تخریب میشود. اعتراض مردم اصفهان به خشکی زایندهرود از جدیدترین این بحرانهاست که بعضا اظهارنظرهایی شاذ، به عنوان راهکار نجات از این بحران را به گوش میرساند.
یکی از داغترین این راهکارها که از قضا پشتوانه رسانهای و تاییدات برخی مسؤولان را نیز به همراه داشته این تئوری اعجاببرانگیز بوده است که با توجه به مصرف آب توسط کارخانههای فولادی اصفهان، راه نجات زایندهرود، انتقال فولاد مبارکه و ذوبآهن به ساحل خلیجفارس است. فارغ از سهم اندک صنایع از مصرف آب، نمیدانم تصور آن رسانه و آن مسؤول از صنعت فولاد در چه حد بوده اما لازم است برای روشن شدن این راهکار ارائهشده، قدری به ابعاد آن بپردازیم. برای امکان اجرایی شدن این پیشنهاد به بررسی یکی از 2 کارخانه بزرگ فولادی اصفهان بسنده میکنیم.
در نخستین گام تنها با یک جستوجوی ساده متوجه میشویم کارخانه فولاد مبارکه ۳۵۰۰ هکتار مساحت دارد که ۱۷۰۰ هکتار آن مختص سالنهای تولید با تجهیزات غولپیکر است. صرفا ابعاد این مساحت از سالن تولید برابر با ۳۴۰۰ زمین فوتبال است. ۳۴۰۰ برابر ورزشگاه آزادی! تا اینجا شاید موضوع طبیعی به نظر برسد اما ماجرا وقتی قابل تامل میشود که بدانیم سازههای این کارخانه حدود ۲ میلیون مترمکعب بتنریزی شده است که این حجم در مقابل حجم بتنریزی برج میلاد تهران به عنوان یک سازه ملموس برای مقایسه، حدود ۴۰ برابر است. همچنین حجم خاکبرداری برای فولاد مبارکه حدود ۲۰ میلیون مترمکعب است که ۲۰ برابر خاکبرداری ابرپروژه مشهدمال بوده و ساخت این کارخانه نیز ۱۳ سال طول کشیده است. پس تا اینجای کار، برای انتقال فولاد مبارکه به نقطهای دیگر، ما به ۱۳ سال زمان و تلاشی به قدر انتقال ۴۰ برج میلاد، ۲۰ مشهدمال و ۳۴۰۰ ورزشگاه آزادی به مکانی دیگر نیازمندیم.
اما یکی دیگر از راهکارهای عملیاتی برای مقابله با خشکسالی که در حال حاضر نیز اجرای آن آغاز شده است، پروژه انتقال آب از خلیجفارس به اصفهان، یزد و کرمان به طول ۹۱۰ کیلومتر است؛ پروژهای با هزینهای بالغ بر ۳۶ هزار میلیارد تومان که فولاد مبارکه نیز ۲۸ درصد هزینه آن را سرمایهگذاری کرده است. طبق اخبار، همین شرکت برای اجرای تونل سوم کوهرنگ و جاری شدن زایندهرود نیز ۵۰۰ میلیارد تومان سرمایهگذاری کرده است. اکنون تصور کنیم فولاد مبارکه در اصفهان نباشد و برای پروژه انتقال آب از خلیجفارس به اصفهان، قرار بود دولت و استانداری اصفهان بودجه اجرای این پروژهها را تامین کنند. لذا لازم است بدانیم کل بودجه استان اصفهان در سال ۱۴۰۰ تنها ۲۰ هزار میلیارد تومان است (مجدد تاکید میکنم کل بودجه استان). حال بر فرض که فولاد مبارکه در اصفهان نبود، آیا بودجه استانداری اصفهان تحمل پرداخت هزینه این ۲ ابرپروژه را داشت؟ ناگفته روشن است در بیشتر مناطق ایران میزان بارندگی زیر ۱۰۰ میلیلیتر و میانگین تبخیر سالانه ۲۵۵۶ میلیلیتر است؛ این در حالی است که بحران آب، مشکلات زیستمحیطی، اجتماعی و سیاسیای را به وجود میآورد که چاره آن را قبل از وقوع باید کرد اما گویا بیش از بحران اجتماعی، بحران فکری نیز در برخی رسانهها و مسؤولان کشور رخ داده و هر راهکار غیرمنطقی را نیز قابل ارائه میدانند، حال آنکه گاهی چیزی نگفتن بهتر از هر چیزی گفتن است.
پی نوشت: حکایت است شبی، مردی سکه طلای خود را سر کوچهای گم کرده بود ولی برای پیدا کردن آن، انتهای کوچه را میگشت. فرزندش از او پرسید پدر چگونه است که تو سکه را ابتدای کوچه گم کردی ولی در انتهای کوچه به دنبال آن میگردی. مرد رو به پسرش گفت: فرزندم! ابتدای کوچه تاریک است و نمیتوانم جایی را ببینم ولی انتهای کوچه را به خاطر چراغی که روشن است بهتر میتوانم ببینم!